eitaa logo
🔴رِسانـه دَمِشـق🔴
3.3هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
9.5هزار ویدیو
51 فایل
(فی بلادالسوریه)معتبرترین کانال خبری از سوریه #مدافعان_حرم با مدیریت رزمندگان سـوریه🇸🇾 ادمین تبلیغات: @zeynabiye_dameshgh کانال تلگرام: https://t.me/resanedameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️قابل توجه کسانی که به اسم حضور در جنگ ۸سال دفاع مقدس دنبال غارت بیت المال هستن حاج قاسم از ناحیه دست راست ، بازو و پای چپ ، صورت و چشم و ریه و سایر نقاط بدن مجروح شده بود و جانباز هفتاد درصدی بود. هم حقوق جانبازی داشت هم حق پرستاری ، اما حتی یکبار هم از آن استفاده نکرد. سردار سلیمانی کارت بانکی که به عنوان جانبازی به وی تعلق گرفته بود را از همان اول به بنیاد شهید کرمان واگذار کرد و به آقای حسنی‌ سعدی گفته بود ، این حق من نیست از این پول به افرادی کمک کن که پول کرایه ، هزینه دارو و درمان ندارند و .... هنوز آن کارت در بنیاد شهید است....
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...
16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش خبرنگار العالم در سوریه از شهادت سید رضی باسابقه‌ترین مستشار سپاه در دمشق خبرنگار شبکه العالم در سوریه گزارش داد: جنگنده های رژیم صهیونیستی که در شمال فلسطین اشغالی و جولان اشغالی در حال پرواز بودند، اطراف منطقه سیده زینب سلام الله علیها در جاده فرودگاه بین المللی دمشق را با سه فروند موشک هدف قرار دادند
⭕️روایت سید حسن نصرالله 🚫وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت میکنیم،معنایش خطرپذیری است. ❌همیشه به دهان مرگ میرفت! در جنگ ۳۳روزه جولای سال ۲۰۰۶، از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: من‌ میخواهم بیایم ضاحیه جنوبی، پیش شما‌. گفتیم: یعنی چه؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد! همه پُل ها را زده اند؛ راه ها بسته اند،هواپیماهای جنگی هر هدفی را میزنند، شرایط کاملاً جنگی است! اصلاً نمیشود به ضاحیه و بیروت رسید... اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می‌آیم. پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند...