#نذر_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
امشب بنام حضرت موسی ابن جعفر است
جان جهان و میوه ی باغ پیمبر است
کاظم سَلیل صادق و از نسل حیدر است
ذُریّه و سُلاله ی زهرای اطهر است
بسکه دخیل دامن او دست خواهش است
مُشکل گُشاست نامش و راز گُشایش است
والا نسب به حضرت طاهاست مُنتسب
خورشید هفتم است و امام است و منتخب
موسای ما امام عجم هست و هم عرب
ای خوش به حال آنکه شده موسوی نسب
محبوب موسوی نسبان در عوالم اند
ذُریّه های حضرت موسای کاظم اند
نامش به دل نشسته که دریاست در سبو
دل یک هوای تازه طلب می کند از او
زخم دل خزان زده را می کند رفو
باید گرفت قبل نوشتن از او وضو
جان در هوای حضرت موسی ابن جعفر است
مست از دعای حضرت موسی ابن جعفر است
این کاظمین قبله حاجات مردم است
مانند کربلا و نجف، مشهد و قم است
عطر حرم رسیده و جان در تلاطم است
بس باشکوه و شوکت دنیا در او گم است
این کاظمین قبله و بابُ النّتایج است
بابُ المُراد حضرت باب الحوائج است
این بارگاه مَهبط نور و ملائکه ست
وقت طواف ذکر فرشته وَبارِک است
باران به صحن آینه در حال چک چک است
نور ضریح موجب ایمان مُشرک است
جان چون کبوتریست نشسته به گنبدش
هر لحظه چرخ می زند او دور مرقدش
در شهر کاظمین که بابُ النتایج است
کوچه به کوچه سکّه این شاه رایج است
سائل کنار سفره ی باب الحوائج است
وصفش از عهده ی قلم و وازه خارج است
بر کاظم آنکسی که مرید است و واله است
در سایه سار لطف همین عبدصالح است
در مورد امام همین نکته کافی است
باب الحوائج است و رئوف است و عافی است
هر دم دخیل بسته ی او بِشر حافی است
شاعر اسیر او، نه اسیر قوافی است
وَالکاظمینَ غَیظ که قرآن گواه اوست
از جرم من گذشت دلم در پناه اوست
رفته ست نور آینه تا بی کرانه ها
ماه است روشنای همه آشیانه ها
باید که روزه باز کند، با بهانه ها
می بارد آه بر سر او تازیانه ها
مردی که رنج برده و رنجور و رَنجه است
زنجیر دور گردن او، در شکنجه است
مردی قرین قاتل خود بی قرینه بود
او داغدار روضه ی پهلو و سینه بود
قاتل کسی که مست و پُر از حقد و کینه بود
بابُ الرّضا غریب و کنارش کسی نبود
قاتل به روی سینه خورشید پا گذاشت
زد تازیانه حُرمت او را نگه نداشت
انگار قعر سِجن پُر از عطر سیب بود
روی لبانش آیه اَمّن یُجیب بود
دور از کنار دخترش آقا غریب بود
خورشید اسیر سیلی یک نانجیب بود
پهلوی مرد زخمی و هی درد می کشید
آه از دلش ز کینه نامرد می کشید
افتاده روی خاک عبایی که پربهاست
زندان پر از شمیم غریبانه ی خداست
امشب سکوت محبس هارون پُر از صداست
یک مرد آه می کشد و غرق در دعاست
تسبیح دانه دانه به او گریه می کند
زنجیر و تازیانه به او گریه می کند
زنجیر آه همدم موسی ابن جعفر است
دیوار غرق در غم موسی ابن جعفر است
زندان که بزم ماتم موسی ابن حعفر است
دلمرده زنده از دم موسی ابن جعفر است
بارید تازیانه و دست دعا شکست
کشتی به خون نشست و دل ناخدا شکست
زنجیر هم به پای امامش دخیل بست
یک عمر هم به گوشه زندان غم نشست
از جان خویش آنکه غریبانه شُست دست
شاعر بخوان که روضه ناب "کلامی" است
"این تازیانه خوردن او ارث مادری ست
زنجیر اوج روضه ی ترکان آذری ست "
زنداندا سالدیلار آقانین آشیانه سین
وقت اولدو قمرولار اوخوسون غم ترانه سین
اندیردی آه سِند لعین تازیانه سین
نیلوفره بو ضربه لر اوخشاتدی شانه سین
واردی یری کی شیعه لرین قلبی داغلانا
مولا روا دییلدی کی زنجیره باغلانا
#ناصر_دوستی
#عضوکانال
#نذر_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع