🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دوازدهم
🔸 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
🔸 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
🔸 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
🔸 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
🔸 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
🔸 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
🔸 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده:فاطمه ولی نژاد
عضو شوید👇
↳|eitaa.com/@Resanehassanjavanshir313
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
🔸#جنگ_روانی، عامل عهدشکنی کوفیان
▫️قسمت اول
▪️پیش از واقعه #عاشورا و پس از مرگ #معاویه در سال 60 هجری، کوفه به عنوان مرکز تجمع بزرگان و دوستداران اهل بیت، بهترین مکان برای شکلگیری #انقلابی بزرگ، و برپایی دوباره #حکومت_عدل_علی(ع) بود.
🔸در این شرایط، کوفه در سال 60 هجری تبدیل شد به بزرگترین معرکه جنگ_علنی و #جنگ_روانی میان دو جبهه حق و باطل.
▪️اولین اقدام #شیعیان جنبش نامهنگاری و #دعوت از امام حسین(ع) بود که به گواهی تاریخ بیش از 17 هزار نامه به سوی امام روانه شد. زمانی که سفیر امام به کوفه آمد، شیعیان در مساجد خویش به نام امام خطبه خواندند، با سفیر امام #بیعت کردند و امام را به پذیرفتن حکومت ایشان دعوت کردند. این اقدامات چنان #هراسی را در دل #امویانِ کوفه انداخت که با خبرچینیهای امثال «عمر ابن سعد» و «شمر ابن ذی الجوشن»، یزید حاکم کوفه را تغییر داد و ابن زیاد را برای #مهار شیعیان و اجرای سیاست #سرکوب، مأمورِ کوفه نمود.
▪️در کوفه، شیعیان چنان آزادی عمل پیدا کرده بودند و بر اوضاع غلبه یافته بودند که عبیدالله مجبور شد با لباس مبدل به دارالاماره کوفه برود. اما بعد از اجرای سیاست سرکوب از سوی ابن زیاد، هواداران امام تسلیم نشدند و با طراحی نقشهای، متحدان «مسلم ابن عقیل» را به قبایل اطراف فرستادند تا از ایشان بیعت بگیرند. با این کار هم امنیت مسلم در مخفیگاه خویش در خانهی «هانی» حفظ شد و هم توجه #دستگاه_جاسوسی_ابنزیاد به حومهی کوفه منحرف گردید.
▪️این روشِ زعمای شیعه، خیلی سریع جواب داد و اکثر مردم کوفه هم به #بیعت امام در آمدند و هم زنجیروار به یکدیگر متصل شدند تا در هنگام نیاز، متحدانه وارد میدان شوند. که بهترین نمونه آن محاصره برقآسای دارالاماره توسط بیشمار بیعتکننده و رزمنده، آمادهی نبرد به فرمان مُسلم بود.
▪️در جبهه مقابل، «عبیدالله ابن زیاد» با بهره بردن از مشاوره «قاضی شریح»، «شبث ابن ربعی»، «عمر ابن سعید» و «شمر»، به طور کامل نسبت به جماعت کوفی #شناخت پیدا کرده بود. وی در ابتدا خیلی محکم با سیاست سرکوب، کار خودش را آغاز کرد، ولی خیلی زود دانست که کوفه شهری است که سرنوشت هر رقابتی در آن از طریق #جنگ_روانی مشخص میشود. وی زمانی که «هانی» را به اسارت گرفت و سربازانش او را به شدت زخمی کردند، از نفوذ شخصیت شریح قاضی و تاثیرکلام او بر کوفیان بهره گرفت و خطر قبیله هانی را دفع نمود. گرچه میدانست که این خطر موقتا دفع شده، رسما در منبر مسجد کوفه شایعه حمله قریبالوقوع لشکر شام به کوفه را مطرح کرد. او کوفیان را از عظمت لشکر شام و بیرحمی آنان #ترساند و از سوی دیگر ذهن مردم کوفه را به #قحطی احتمالی جنگ، #هتک_حرمت نوامیس آنها و مسائل #حاشیهای آن جلب کرد و همین سیاست آرام آرام ذهن مردم را در اشتغال به انقلاب اسلامیشان منحرف نمود.
▪️اما آخرین تیرِ ترکش جبهه امام در کوفه، اعلام جهاد مُسلم در حمایت از هانی بود. او میخواست تا زمانی که کوفیان از هراسِ شایعهی کذبِ لشکرِ شام، شانه خالی نکردهاند، هانی را نجات داده و دارالاماره کوفه را تسخیر نماید و برای ورود امام آماده شوند.
🔸 ادامه دارد
#جنگ_روانی
#کوفه
#واقعه_کربلا
#متسا
#ترویج_سواد_امنیتی
|⇦•ای سایه بلند...
#قسمت_دوم #روضه وتوسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ای سایه بلند سرم ای برادرم
آیینه ترک ترکه در برابرم
من قول داده ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزه ها و برایت بیاورم برادرم
*از سر صحبت کرد گفت حسین...*
حالا سری برای تو آورده ام ولی
خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم
هر پیروهن که ماند برایم بدن نداشت
هم تن تو روی زمین پیروهن نداشت
ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین
این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
https://eitaa.com/Resanehassanjavanshir313
|⇦•شرمنده ام که بی تو...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کاروان رسید سر دوراهی راه بلد کاروان گفت: بیبی جان سر دوراهی رسیدیم یه راه میره سمت حجاز یه راه میره سمت کربلا دستور چیه؟بی بی فرمود: برید محضر امام سجاد کسب تکلیف کنید.اومدن خدمت آقا.. آقا تکلیف چیه؟حضرت فرمودن: این زن و بچه چهل روزه بابا رو ندیدن ما دلتنگ کربلاییم میریم کربلا...
اونایی که سوار شتر میشن یا میخوان پیاده بشن حتمأ باید شتر زانو بزنه بشینه اینا سوار بشن یا پیاده بشن...تا رسیدن کنار قبور هنوز شتر ننشسته این زن و بچه خودشون رو زمین انداختن..هر کی یه قبری رو بغل گرفته..زینب کنار قبر حسینه..*
آه! همینجا غرق در غم شد وجودم
*همینطور که دارن حرف میزنن هر کی داره گریه میکنه.. یه وقت دیدن رباب مادر علی اصغر سر در گمه داره دور خودش میچرخه..عمه شما سیدا فرمود: رباب دنبال چی میگردی؟ بی بی جان! دارم دنبال قبر اصغرم می گردم.فرمود:بیا عزیز دلم من و تو باید یه قبری رو بغل بگیریم و گریه کنیم اصغر رو سینه داداشم دفن کردن..
«حسین....»
از امروز سه شبانه روز کربلا موندن واشک ریختن عزاداری کردن قربونت برم بی بی جان.. فرمود: حسین جان!
شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز
اینقد سخت جانی خود باورم نبود..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
https://eitaa.com/Resanehassanjavanshir313