eitaa logo
#ما_ملت_شهادتیم #کانال_رسمی_حسن_جوانشیر #سواد رسانه_جنگ_شناختی _کتاب_خوانی_صوتی
111 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
11.3هزار ویدیو
1.1هزار فایل
«افسران جنگ نرم» به وسط میدان بیایند و از ظرفیت فضای مجازی برای امید آفرینی، توصیه به حق و بصیرت آفرینی استفاده کنند. راه ارتباطی با ادمین کانال: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Email:hassanjavanshir34147@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
دل با مهدی فاطمه(عج) ✍سلام بر فرمانده و سلام بر هادی امت ها. مهدی جان دهه است و دهه ایام الله. از ۹ دی تا ۱۹دی، نه دی ۸۸ به انقلاب هجمه برده شد که به انقلاب منتهی گردید و ضد انقلاب ها را کرد چرا که این علی و امتّش، آن علی ع مظلوم و امت بی بصیر نبوده و نیستند کما اینکه در ۱۹دی امت تو نائب فقیدت را در قبال تنها نگذاشتند که ثمره طیبه دفاع از امامشان انقلاب اسلامی شد. چه زیبا است که امت را نصرت دهد. طوبی لنا و لک المهدی که تو امام ما هستی و ما امت انقلابیت. یابن الزهرا ! چه داغ عظیم و جاودانی است از دست دادن و چه داغ طویلی است عارف و عارف ازدست دادن. مهدی جان پیکرهایشان به رسم امانت و تدیّن به خاک سپرد شد اما هرگز، تا غرب آسیا از مرام و منششان سیراب گردد و مهیا ظهور کبری تو گردد. العجل یا بقیه الله. https://eitaa.com/Resanehassanjavanshir313
💠 شهید عبدالحسین برونسی 🔹همسر شهید می گوید: ▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🔺بعد از ، همان رفيقش می‌گفت: ▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. —📚منبع: کتاب ☫🇮🇷 🇮🇷☫ ┄┅┅═❅❅ 🇮🇷 ❅❅═┅┅┄ 🇮🇷 🌷 ❤️ ☫‌ ☫🇮🇷 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 🇮🇷 ♻️ 👇🏻 ❤️ 🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌤 کانال رسمی👇 ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔https://eitaa.com/Resanehassanjavanshir313 ╚══════🍃🌺🍃═╝
4_5971900129551061814.mp3
3.86M
‍ سرود «افتخار من» متن سرود: سرلوحه سبز زندگانی مادر ای اسوه عشق و مهربانی مادر گرمی نگاه تو چه زیباست مادر مهتاب دلای آسمانی مادر همدم روز و شب ها ای مادر مرهم درد و غم ها ای مادر عطر خوشبوی خانه ای مادر صبر تو عاشقانه ای مادر در گذرگاه ایام ای مادر لطف تو بوده همرام ای مادر راه تو راه زهرا ای مادر تا رسی عرش اعلا ای مادر دوستت دارم به تو میبالم دوستت دارم تویی در یادم دوستت دارم مهجبین من دوستت دارم بهترین من سرچشمه مهر بیکرانی مادر مادر تو بهشت جاودانی مادر آرام دلو عزیز جانی نام تو سرود هر زبانی محور عشق خانه ای مادر مهر تو صادقانه ای مادر در سرای دو چشمت ای مادر دیده ام شوق رحمت ای مادر هستی من فدایت ای مادر جنت حق سرایت ای مادر تا ابد از تو خوانم ای مادر من به یادت بمانم ای مادر دوستت دارم ای گل نازم دوستت دارم محرم رازم دوستت دارم ای بهار من دوستت دارم افتخار من · ☘🌷🌷☘🌷🌷 @navaye_asheghaan
نماهنگ مادرانه.mp3
3.47M
یادش بخیر گرمی دستان مادرم دلتنگ مادرم شده ام جان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم سر میگذاشتیم به دامان مادرم 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🗒 متن کامل شعر 🆔 https://eitaa.com/Resanehassanjavanshir313
نماهنگ مادرانه.mp3
3.47M
یادش بخیر گرمی دستان مادرم دلتنگ مادرم شده ام جان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم سر میگذاشتیم به دامان مادرم 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🗒 متن کامل شعر 🆔 https://eitaa.com/Resanehassanjavanshir313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
....عشقی ماندگار! ✅اين فيلم رو بعد از اینکه ديدين توي گالري گوشيتون ذخيره كنيد و روزي يكبار حتما ببينيد. 🍃🌸🍃گوهر نایاب مادر 🌸یک مربی مرجع محتوایی مربیان ومبلغان.👇 https://eitaa.com/Resanehassanjavanshir313 برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۱۲۸ 🔸با خواندن این خاطره از اوجِ احترام شهید به مادرش شگفت‌زده خواهید شد |يه شب كه از منطقه برگشت، دوستاش اومدن خونه برای دیدنش. بهش گفتم: من خيلی خوابم مياد، اگه باهام كاری نداريد، برم بخوابم. گفت: نه مادرجان! شما راحت باشيد... دوستاش که رفتند، اومد کنارِ رختخوابم و پرسيد: مادر! چيزي احتياج نداريد؟ گفتم: اگه می‌تونی برام يه ليوان آب بيار... اینو گفتم و دوباره خوابم برد...بار دوم که بیدار شدم، ديدم آقا محسن لیوانِ آب به دست، بالای سرم ايستاده. گفتم: مگه شما نخوابيدی؟ گفت: نه! شما آب خواستيد و من از همون لحظه اینجا ایستادم تا بيدار بشید و آب رو بهتون بدهم... [حتی دلش نیومد مادرش رو بیدار کنه؛ احترام یعنی این...] 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سیدمحسن قاضی 📚منبع: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع‌ مقدس؛ به نقل از مادر شهید 🔰 ●واژه‌یاب: