eitaa logo
【روایتگر】
330 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
23 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆‏صوتی که مشخص میکنه حتی اقای ظریف متن برجام را نخوانده بود! ♦️این ۳۳ ثانیه تلخ تاریخ را بارهای بار گوش کنید و برای دیگران هم بفرستید! 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
میلاد حضرت سیدالکریم عبدالعظیم حسنی بر تمام شیعیان و محبین اهل بیت مبارک باد💐
انا لله و انا الیه راجعون جانباز ۷۰ درصد محمدعلی زرین قلم پس از حدود ۲ ماه بستری بودن در بیمارستان بقیه الله الاعظم ، صبح امروز جمعه ۳۰ آبان ماه در اثر عوارض ناشی از جنگ تحمیلی و اثرگذاری بیماری کرونا در این زمینه، به شهادت رسیدند... 🌹شادی روح پاکش حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم... 👆در تصویر فوق، ایشان، سمت چپ حضرت امام خامنه ای، با چفیه تیره رنگ قرار گرفته اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از جانباز شهید محمدعلی زرین قلم خطاب به حضرت امام خامنه ای در سال ۱۳۹۴ که در فضای مجازی داغ شده بود: لطفاً دیگر حرف رفتن نزنید، والله قلبم گرفت... 💐🌹جانباز شهید محمدعلی زرین قلم صبح جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹ به یاران شهیدش پیوست... ✅شادی روحش حمد و سوره و صلواتی قرائت بفرمایید...
🔴چرا گاهی اوقات مومنین عمل زشت و کافران عمل نيک انجام ميدهند؟ 🌹قَالَ سَیّدُنا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ صلوات الله علیه: إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ جَبْرَئِيلَ إِلَى الْجَنَّةِ فَأَتَاهُ بِطِينَةٍ مِنْ طِينَتِهَا وَ بَعَثَ مَلَكَ الْمَوْتِ إِلَى الْأَرْضِ فَجَاءَهُ بِطِينَةٍ مِنْ طِينَتِهَا فَجَمَعَ الطِّينَتَيْنِ ثُمَّ قَسَمَهَا نِصْفَيْنِ فَجَعَلَنَا مِنْ خَيْرِ الْقِسْمَيْنِ وَ جَعَلَ شِيعَتَنَا مِنْ طِينَتِنَا فَمَا كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا مِمَّا يُرْغَبُ بِهِمْ عَنْهُ مِنَ الْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ فَذَاكَ مِمَّا خَالَطَهُمْ مِنَ الطِّينَةِ الْخَبِيثَةِ وَ مَصِيرُهَا إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَا كَانَ فِي عَدُوِّنَا مِنْ بِرٍّ وَ صَلَاةٍ وَ صَوْمٍ وَ مِنَ الْأَعْمَالِ الْحَسَنَةِ فَذَاكَ لِمَا خَالَطَهُمْ مِنْ طِينَتِنَا الطَّيِّبَةِ وَ مَصِيرُهُمْ إِلَى النَّارِ. ♦️امام سجاد صلوات الله علیه:همانا خداوند جبرئیل را به بهشت فرستاد و او قسمتی از خاک بهشت را آورد؛ سپس جناب عزرائیل را به زمین فرستاد و او نیز قسمتی از خاک زمین را آورد. سپس آن دو گل را به هم آمیخت و سپس به دو نیم کرد. خداوند ما را از بهترین آن دو قسم آفرید و شیعیان ما را از طینت ما آفرید آنچه که شیعیان ما از کارهای ناشایست انجام می دهند به خاطر آن قسمت از گل پَستی است که در سرشت آنها آمیخته شده ؛ اما بالاخره راهشان به سوی بهشت است از آن طرف آن اعمال نیکی که مانند نماز و روزه و دیگر اعمال حسنه که از دشمنان ما سر می زند به خاطر آن گِل پاکی است که از طینت پاکیزه ما در آن آمیخته شده؛ اما بالاخره مسیر آنها به سوی آتش است. 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص: 17 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏5، ص: 248 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🌍 @ebratha_ir
או מהדי: 💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت/روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢 ❤️بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام❤️ 🔹قسمت اوّل ✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند. من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد. سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت! خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود. مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد. در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد. در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم. ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم. خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم. با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه. خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند! فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند. بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده. وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم. بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم. شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد. بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي! با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟ فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده. آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟ روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد. روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم . پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره. من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد. ✌ادامه دارد... 👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) صص ۲۸ تا ۳۳_کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي.
או מהדי: 💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت/روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢 ❤️بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام❤️ 🔹قسمت دوم و پایانی ✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت. آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد. هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد . مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد. به نماز خواندن او نگاه کردم. انگار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود. يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران. توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام. عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم. بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن. فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن. مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و... من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت. عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند. او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند. روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج. باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه. خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند. برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند. به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند. پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد! مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم. بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود. خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد. از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد. آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد! 🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات! 👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) صص ۲۸ تا ۳۳_کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي.
آنها که دوست دارند اين شهيد غريب( ) را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. ❤️شادی روح پاکش صلوات! روح ما با يادش شاد!
هدایت شده از توییتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏مشکل رائفی پور اینه که داره به این صراحت پته خائنین رو می‌ریزه رو آب ... "Mortaza" @twiita
هدایت شده از موسسه مصاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺توییت اکانت رسمی موسسه مصاف ✍‏این جوان، مُشتی نمونه خَروار است! با کمترین امکانات، با نیازی که خود شناسایی کرده، چنین محصولی ساخته است. فرض کنید ممنوعیت‌های تولید و رانت‌های موجود در صنعت خودروسازیِ کشور بَرچیده شود، همان‌هایی که موشک‌های نقطه زن ساخته‌اند، کمتر از تِسلا نخواهند ساخت. 🌐https://twitter.com/masafiranian/status/1330617335028338690?s=19@Masaf
هدایت شده از رو در رو
🎥 فیلم کامل چهارمین قسمت از فصل چهارم برنامه «رو در رو» در گفتگو با دکتر حسین خیراندیش: ♦️لحظه ترور آیت الله خامنه ای دقیقا نفر جلوی ایشان بودم، یک لحظه ضبظ صوت منفجر شد و همه جا بهم ریخت ♦️ساعاتی قبل از انفجار حزب جمهوری با کلاهی جلسه داشتیم، هیچ وقت نسبت به او حس خوبی نداشتم اما فکر نمیکردم نفوذی باشد ♦️ورودم به عرصه پزشکی بر اساس چند اتفاق بود، وقتی دیدم خیلی از پزشک ها حرفهایی که برای بیماران میگویند را خودشان عمل نمی کنند به خیلی چیزها شک کردم ♦️هم طب سنتی و هم طب کلاسیک کاستی هایی دارند که باید با هم تلفیق شوند ♦️درد و مرضی وجود ندارد که با حجامت دوا نشود ♦️وقتی مقام معظم رهبری را حجامت کردم، ایشان گلایه کردند که چرا به مردم فوائد حجامت را نمیگویید؟ ♦️با جایگزینی سیاه دانه به جای آسپرین اتفاقی نمی افتد، باید نظام سلامت کشور تغییر کند ♦️در امریکا برای طب سنتی 14 میلیارد دلار بودجه اختصاص داده اند، در ایران 14 میلیارد تومان! ♦️قاضی زاده هاشمی برانداز طب سنتی بود ♦️افتخار تاسیس اولین دانشکده طب سنتی برای باقری لنکرانی است ♦️طریقت منفرد جزو با جسارت ترین وزرای بهداشت تاریخ بعد انقلاب بود ♦️کرونا پدیده جدیدی نیست، هر 100 سال یکبار چنین بیماری هایی فراگیر می شود  🔹 فیلم کامل: https://www.aparat.com/v/0LKHR ♦️ @Rudarru57 ♦️