eitaa logo
【روایتگر】
317 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
29 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه متن قابل تأمل دیگه از 👇
⭕️ فرق ما و ترکیه 🔹دولت ترکیه پس از وقوع انفجار تروریستی در استانبول ،توییتر، اینستاگرام، یوتیوب ، فیس‌بوک و تلگرام را فیلتر کرد .طی این انفجار ۶ نفر کشته و ۵۳ نفر زخمی شدند. 🔹 حدود ۶۰ روز است که شرق تا غرب ایران دستخوش تهاجمات پی در پی تروریستی آشوبگران است و صدها نفر از مردم عادی و مدافعان امنیت بدست تروریستها و آشوبگران شهید و مجروح شده اند و دولت ایران تنها واتساپ و اینستاگرام را به صورت موقت فیلتر کرده است. ▪️فرق ما و ترکیه آن است که دولت و پارلمان ترکیه مدافع نظم و امنیت کشورشان هستند اما اولویت مجلس ما دفاع از منافع واتساپ و اینستاگرام شده و رئیس مجلس ما پیگیر رفع فیلتر از این دو پیامرسان مورد نیاز آشوبگران است! ▪️و بماند که دولت ما هم در مواجه با «فضای مجازی ولنگار» ، تعارف و تردید دارد و قوه قضائیه هم در این زمینه وظیفه پیشگیری از وقوع جرم را به فراموشی کامل سپرده و در برابر فضای جرم خیز و مجرم پرور مجازی ، ساکت و تماشاچی است! @pas_kouchehaie_enghelab
【روایتگر】
🎥ناگفته ای از مقاومت گروهان ۹۰ نفره‌ی‌ آرپی‌جی‌زن از لشکر۲۷محمدرسول‌الله ، که در دوران فرماندهی #سرد
از همرزمان و است. در طی عملیاتی فکر می‌کنند او نیز به همراه یارانش شهید شده است، اما در سردخانه به خواست خدا زنده می‌شود‼️ 👈سال ۱۳۶۲ عملیاتی برای پاکسازی و راه‌اندازی دوباره منطقه انجام شد و رزمندگان اسلام برگشته بودند به (اردوگاهی که در آن زندگی می‌کردند)، و متأهل بودند و خانواده‌شان در زندگی می‌کردند، می‌خواستند بروند پیش خانواده‌شان و من را هم به منزلشان (اردوگاه‌ابوذر) دعوت کردند. شهیدنورانی با شهیدهمت جلسه‌ای داشت و رفت، هنگام غروب برگشت و به همسرش و همسر شهیدپکوک گفت که جنگ تمام شد و می‌توانید به پادگان برگردید، ماهم سوار ماشین شدیم تا دوباره به سمت مهران حرکت کنیم، پکوک پشت فرمان بود و ماهم بغلش بودیم، چون پکوک گواهی نامه نداشت جا به جا شدیم و من پشت فرمان نشستم، رسیدیم به میدان اسلام آباد و پر بود از بچه‌های رزمنده. ۱۵ نفر از این رزمنده‌ها پشت ماشین تویوتا ما سوار شدند، رفتم بهشون گفتم: برادرا بشینید اینجوری می‌افتید، بشینید تا من حرکت کنم، در مجموع ۱۰ نفری شدیم و به سمت قلاجه حرکت کردیم . در جاده کرمانشاه به اسلام آباد متوجه شدم که انفجاری شدیدی پشت ماشین اتفاق افتاد در ابتدا فکر کردم که شاید مانور ارتشی هاست به محسن گفتم که اینجا محله مانور... تا گفتم مانور، یک تیر به دست راستم برخورد کرد، یک حالت بیهوشی برای چند دقیقه به من دست داد و سرم روی فرمان افتاد، بعد از چند دقیقه متوجه شدم که ماشین به سمت دره ایستاده است. می‌خواستم در ماشین را باز کنم که دیدم هیچ‌کدام از دست هام تکان نمی‌خورد، اینجا بود که متوجه شدم هر دوتا دستام و پام تیر خورده، به سختی، به صورت سینه خیز خودم را از ماشین انداختم پایین، صدا زدم محسن کجایی؟ که یکی داد زد:داد نزن کمین خوردیم. تازه متوجه شدم که به ما کمین زدند، همه ما ۱۰ نفر را ردیف کردند و به رگبار بستند، من هم که جانی در بدنم نبود، بیهوش شده بودم و بعداً متوجه شدم یک تیر هم در سینه من زده اند. یک ماشینی که پشت ما بود وقتی ما را دید همه ما را سوار کرد و برد بیمارستان، کف ماشین از خون رزمنده‌ها پر شده بود، بالاخره رسیدیم به بیمارستان اسلام آباد و من هم آنقدر درد داشتم نمی‌دانستم کی شهید شده و چه کسی زنده است. در بیمارستان یک لحظه متوجه شدم که یک دکتر هندی بالا سر من است، دوباره بیهوش شدم و هیچ حرکتی نداشتم، اما صدای آن‌ها را می شنیدم ، دکتر هندی بعد از چک کردن ضربان قلب من گفت: این هم تموم کرد، ببریدش سردخانه. سردخانه‌های زمان جنگ هم مثل الان نبود که یک اتاقی بود که فقط دمای سرما داشت. یک خانم پرستاری بود که داشت در کنار شهدا راه می‌رفت، گفتم خدایا من اگر شهید شدم، پس چرا این خانم پرستار را می‌بینم؟ تمام توانم را به کار گرفتم تا توانستم یک انگشت پام را تکان دهم و این خانم پرستار دید و فریاد زد: دکتر بدو بیا این زنده است... که ‌ای کاش نمی‌دید، برگشتم به این دنیایی که نباید بر می‌گشتم. دوباره به بیمارستان منتقل شدم و که به خودم آمدم دیدم تمامی سرداران لشکر آمدن به عیادتم، بعد از اینکه حالم بهتر شد من را به بیمارستان شریعتی منتقل کردند. در یکی از این روز‌ها که در بیمارستان بستری بودم شهیدهمت به عیادتم آمد، اومد بالا سرم و گفت: ناراحت نباش که شهید نشدی، ولله که تو شهید زنده‌ای به شرط اینکه بعد از ما مانند حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) عمل کنی. ✅سردار عباس برقی حالا از قافله یارانش جامانده است، اما او ماند تا به وصیت شهید همت مانند حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) رفتار کند، او در این عالم ماند تا یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارد، سردار عباس برقی پیش از این روای کاروان‌های راهیان نور و محافل دفاع مقدس بوده است. سردار برقی می‌گوید: آن‌ها که شهید شدند واقعاً برنده هستند، ما ماندیم و فقط زجر کشیدیم. این جمله پایانی سردار آن قدر تلخ بود که نشان می‌دهد چقدر جانبازان کشور ما بزرگ هستند، جانبازانی که این مردم و مسئولان برای همیشه مدیون آن‌ها خواهند بود. 🌹سلامتی همه جانبازانی که به واقع، شهیدان زنده هستند صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢آشنایی با شهید ایتالیایی _شهیدی که پدرش معروف به سلطان شراب ایتالیا است💢 ⚪️ بخش اول 🔷کنت‌ لوکا‌ گائتانی‌ لوواتلی از زمان کودکی از دوستان ادواردو بود. وی در سال ۱۹۸۸ به همراه ادواردو آنیلی به ایران آمد. در این سفر ادواردو به “قدیری ابیانه” گفت که با لوکا در مورد اسلام صحبت کرده و او را تا مرز اسلام آورده است اما نتوانسته است او را مسلمان کند اما بر این باور بود که یک هل برای اسلام آوردن او کافی بود و از قدیری می خواهد که با لوکا صحبت کند. قدیری ابیانه نیز به مدت حدود دو ساعت با لوکا در هتل آزادی (اوین) به تنهایی صحبت می کند. جلسه ای که منجر به اسلام آوردن وی و پذیرش تشیع می شود. سپس به اتفاق هم به منزل حضرت آیت الله سید علی گلپایگانی واقع در یوسف آباد می روند و آنجا مراسم تشرف لوکا به تشیع برگزار می گردد. لوکا ناچار بود بین ثروت و عقیده یکی را انتخاب کند و او نیز مثل ادواردو، عقیده را برگزیده بود. می گوید در ملاقاتی در هتل آزادی تهران با او داشتم به این نتیجه رسیدم که او در کلیات اسلام مشکلی ندارد، اما عاملی باعث می‌شود که از پذیرش اسلام امتناع کند. با شناختی که از تبلیغات ایتالیا در مورد اسلام و حجاب و وضعیت زن در اسلام داشتم، متوجه شدم مشکل او فلسفه حجاب در اسلام است. وی افزود: لذا در این مورد با او صحبت کرده و فلسفه حجاب در اسلام و قوانین در مورد زن را تشریح کردم. این مسئله برای لوکا که از خانواده‌ای بود که از طریق پورنوگرافی(صنعت سکس) و مشروبات الکلی به ثروت افسانه‌ای دست یافته بود، بسیار جذاب بود و بلافاصله مسلمان و شیعه شد. قدیری ابیانه در ملاقاتی در هتل آزادی تهران با او صحبت نشست و در پایان همان جلسه لوکا به تشیع گروید. اما قرار شد اسلام آوردن خود را پنهان نماید تا آسیبی به او نرسد. وی از بیم فشارها و تهدیدات صهیونیستها اسلام آوردن خویش را پنهان نمود، زیرا با تجربه شهید ادواردو آشنا شده بود. در حالی که شهید ادواردو با لوکا دوست بوده، جلاسیو برادر لوکا با لاپو الکان پسر خواهر یهودی زاده ادواردو که با شهادت ادواردو به جانشینی پدر ادواردو برگزیده شد دوست بوده و در فسادهای او مشارکت داشته است، ادواردو را به شهادت رسانده و پیکر او را در زیر پلی قرار داده و خودکشی وانمود کردند، و همین طریق برای قتل لوکا نیز به کار گرفته شده است. در حالی که پلکان مسیر رفتن به زیر پل به خون لوکا آغشته بوده، پیکر او در زیر پل پیدا شده و علیرغم برداشت های اولیه در مورد قتل او، دست هایی تلاش می کنند آن را خود کشی جلوه دهند. در ٫باره شهادت لوکا می‌گوید: شباهت قتل هر دو نفر (ادواردو و لوکا) نشان می‌دهد که قتل توسط یک گروه انجام شده است با این تفاوت که لوکا از نظر جسمانی قوی تر از ادواردو بوده و مقاومت هایی از خود نشان داده است و زخم هایی بر بدن او مشاهده گردیده است که پلیس در صدد نسبت دادن آن به زخم های هنگام پرت شدن از پل است، حال آنکه اگر او خود را از پل پرت کرده بود نباید مسیر راه پله به خون او آغشته باشد. برخی منابع سعی می کنند با گمانه پردازی قتل او را به معتادینی که ممکن است در محل تردد داشته بند نسبت دهند و یا او را نیز به اعتیاد مواد مخدر متهم نمایند! اینک نباید اجازه داد که قتل او را به عنوان خودکشی جلوه دهند و باید بررسی های لازم در این ارتباط به عمل آید . قدیری ابیانه قبلا در سفری به رم به منزل او رفته بود. در آن زمان او با زنی که در تلویزیون ایتالیا مشغول به کار بود زندگی می کرد. مطبوعات ایتالیا نوشتند در زمان مرگ او با یک پرنسس ایتالیایی از خانواده اشراف بدون اینکه در کلیسا ازدواج کرده باشد زندگی می کرد. بنابر نوشته روزنامه ایل جورناله به نقل از شاهد، لوکا که به شغل فیلمبرداری سینما را برای خود برگزیده بود، به صورت آشفته ای ساعت ۲ نیمه شب ۱۳ فروردین ۱۳۸۶ (۲ آوریل ۲۰۰۷) در حالی که عصبی و پریشان بود از منزل خارج شده و سپس پیکرش در زیر پل گاریبالدی Garibaldi در حاشیه رودخانه تراستوره Trastevere در رم یافت می شود. لوکا سومین برادر این خانواده است که با مرگ مرموز روبرو می شود و تنها برادر زنده او نیز به تولید مشروبات الکلی و امور پورنو مشغول است. باید بررسی شود که آیا جلاسیو همسر و فرزندانی یهودی دارد یا نه؟! یکی از تاکتیک های صهیونیستها برای تمرکز ثروت ازدواج با افراد بسیار ثروتمند است تا از این طریق ثروت به فرزندان یهودی زاده برسد. اما توطئه در اینجا ختم نمی شود. بلکه مرگ و میر در خانواده ای که یکی از آنها با زنی یهودی ازدواج کرده است شروع می شود به نحوی که سهم ارث وارثین یهودی افزایش یابد. بلایی که بر سر خانواده ادواردو نازل شد و ظاهرا خانواده گائتانی نیز احتمالا دچار آن شده است. ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar
【روایتگر】
💢آشنایی با شهید ایتالیایی #کنت‌لوکاگائتانی‌لوواتلی _شهیدی که پدرش معروف به سلطان شراب ایتالیا است💢
💢آشنایی با شهید ایتالیایی _شهیدی که پدرش معروف به سلطان شراب ایتالیا است💢 ⚪️ بخش دوم 🔶لازم به ذکر است که دکتر قدیری ابیانه در” سی دی” ای تحت عنوان ” ادواردو و موضوع زن و حجاب در اسلام و غرب” شرح مسلمان شده لوکا را بدون ذکر نام او تشریح کرده است. لوکا به سبک پدربزرگ کاوشگر خود، ریموند فرانکتّی، زندگی می‌گذراند و به تقلید از او مدّتها در آفریقا زندگی می‌کرد (حتّی در اواخر به زبان آفریقایی سواحیلی صحبت می‌کرد) و در خاورمیانه گزارش خبری می‌ساخت. همچنین از جنگ در کوزوو و در سالهای دهه‌ی ۷۰ از افغانستان که با نیروهای روس در جنگ بودند خبر گرفت. [در افغانستان] با احمد شاه مسعود، آشنا شد و برای اولین بار با او مصاحبه کرد. لوکا دوست بسیار نزدیک ادواردو آنیلی، پسر «جنابِ وکیل»، بود و آنها با هم سفرهای بسیاری داشتند. برادرش، گلاسیو، میگوید: «مثل برادر بودند، ادواردو پدر خوانده ریموند، پسر اول لوکا، بود و به نظر می‌آید که سرنوشتشان نیز آنها را به هم متصل کرد(!)». او به عنوان فیلمبردار در تلویزیون ملّی ایتالیا (RAI) با جُوانّی مینولی (Giovanni Minoli) در برنامه پرونده (Dossier) و همچنین با چند شبکه خصوصی کار می‌کرد. مراسم تشییع پیکر او در کلیسای سانتا ماریا در تراستِوِره برگزار شد که در آن مراسم مادرش، برادرش گلاسیو، همسرش مارینا ویندیش گراتز، پسرانش ریموند و روجِرو و دخترش سامبا حاضر بودند. همچنین آلن الکان، شوهر خواهر ادواردو آنیلی (که قتل ادواردو به او منسوب است) در مراسم لوکا حضور یافت. بخشی از منابع و مطالب مربوط به شهید لوکا در سایتهایی که در مورد وی بودند به شکل عجیبی در روز شهادتش حذف شدند، حتی صفحه ویکی پدیای لوکا قبل از شهادتش به طور کلی حذف شد. 🔶منبع مقاله: سایت رهیافته (با اندکی ویرایش). 🌹شادی روح پاک شهیدان "دکتر ادواردو(مهدی) آنیلی" و "کنت لوکا گائتانی لوواتلی" حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆علامه جعفری در کنار شاگرد ژاپنی اش ، به سال۱۳۰۲ در تبریز چشم به جهان گشود. وی خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان، از مادر فرا گرفت و پس از پایان دروس ابتدایی، وارد حوزه علمیه طالبیّه تبریز شد، سپس در طلب دانش، راهی تهران و قم شد. او در تهران و قم از محضر فقها و حکمایی چون: میرزا مهدی آشتیانی، شیخ محمدرضا تنکابنی و میرزا محمدتقی زرگر تبریزی بهره‌هایی شایان برد. به دنبال آن، به سبب بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در درس آیت‌الله شهیدی حضور یافت.‌ اندکی بعد با اصرار استاد راه نجف را در پیش گرفت. حضور ۱۱ساله محمدتقی جعفری در دانشگاه دینیِ نجف و حضور در حلقه درسی علمایی همچون سیدابوالقاسم خویی و آیت‌اللّه‌ حکیم‌ و همچنین هم‌اندیشی با محمدرضا مظفر فیلسوف، فقیه و منطقیِ نواندیش در نجف و احمد امین ریاضیدان عراقی؛ تأثیر شگرفی در شکل‌گیریِ شخصیت علمی و عملیِ جعفری داشت، به گونه‌ای که در سن ۲۳سالگی (سال۱۳۶۶ ق) موفق به اخذ درجه اجتهاد از شیخ محمدکاظم شیرازی شد. ایشان پس از اتمام تحصیلات، در خلال سال‌های دهه۳۰ به ایران بازگشت و به بررسی جریانات فکریِ روز پرداخت. در مدت زمانی نه چندان زیاد، توانست تالیفاتی پرشمار و عمدتاً بدیع از خود به یادگار نهد، که از مشهورترین آنها می‌توان به مجموعه ۱۵جلدیِ «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی» و «ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» در ۲۷مجلد اشاره کرد. علامه محمدتقی جعفری پس از عمری تلاش و تکاپو، در ۲۵آبان سال۱۳۷۷ به رحمت ایزدی پیوست و در شهر مشهد در حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام، در دارالزهد به خاک سپرده شد. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ارزش انسان به چیست!؟ خاطره‌ای از ✅علامه‌محمد‌تقی‌جعفری مي‌گفتند: برخي از جامعه‌شناسان برتر دنيا در دانمارک جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع اين بود: «ارزش واقعي انسان به چيست!؟». برای سنجش ارزش بسياري از موجودات، معيار خاصي داريم. مثلاً معيار ارزش طلا به وزن و عيار آن است، معيار ارزش بنزين به مقدار و کيفيت آن است، معيار ارزش پول پشتوانه آن است، اما معيار ارزش انسان‌ها در چيست!؟ هر کدام از جامعه‌شناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند. هنگامي که نوبت به بنده رسيد، گفتم: اگر مي‌خواهيد بدانيد يک انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق می‌ورزد. کسي که عشقش يک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسي که عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما کسي که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست. علامه فرمودند: من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي جامعه شناسان سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روی پای خود ايستادند و کف زدند. هنگامي که تشويق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم:عزيزان، اين کلام از من نبود، بلکه از شخصي به نام علی‌عليه‌السلام است. آن حضرت در نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: «قِيمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ» «ارزش هر انساني به اندازه چيزی است که دوست می‌دارد». وقتي اين کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين‌علي‌عليه‌السلام از جا بلند شدند. 🌹شادی روح علامه، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم eitaa.com/revaayatgar