eitaa logo
【روایتگر】
315 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
29 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️شهید مظلومی که در خانه‌اش هم به او منافق می‌گفتند. ✅بخش دوم در فصل بهار و تابستان و با توجه به شرایط، با پول سپاه یک دستگاه آبمیوه‌گیری و شربت سازی و ماشین بستنی و یخچال به طور غیر مستقیم برای ایشان خریداری گردید و با اشاره سپاه، ایشان برق مغازه خود را از خانه‌ی رسالت تأمین می‌کرد و پس از مدتی به دستور فرماندهان سپاه برای عادی جلوه دادن موضوع نفاق این شهید، برق این دستگاه یخچال سیار را قطع کردند و ایشان مجبور شدند مثلاً دستگاه را به نصف قیمت خریداری شده بفروش برساند. در مرحله بعدی، فرماندهان محترم سپاه، تصمیم می‌گیرند که یک دستگاه موتور سیکلت برای شهیدمحمدیان خریداری کنند که از طریق ایشان به شهیدتورانی فروخته شود. این معامله انجام می شود و پس از مدتی که مثلاً سپاه متوجه این معامله می‌شود، به شهید محمدیان تذکر داده می‌هند که به لحاظ پاسدار بودنتان حق معامله با افراد منافق(شهید تورانی) را نداشته و باید این معامله را به هم بزنید. شهید محمدیان نیز موتور سیکلت را از ایشان پس گرفته و به دیگری می‌فروشد. البته تمام این‌ها فشارهائی برای عادی‌سازی مسائل، جهت انجام مأموریت شهید تورانی بوده است. شهید بزرگوار تورانی، فردی تیزهوش و دارای شم اطلاعاتی بسیار بالائی بود. ایشان گفته بودند که من این توانائی را دارم که با آنها(مجاهدین خلق) ارتباط برقرار کنم. در هر حال ایشان در این راه زحمات و اذیت‌های بسیاری را متحمل شدند . پس از شهادت ایشان، روزی دادستان انقلاب وقت آقای جمعه‌ای، در سپاه در سخنرانی خود گفته بود که: «این شهید یک الگو و یک اسوه برای نسل آینده است. من به خاطر دارم ایشان چندین بار همراه افراد منافق دستگیر می‌شدند و کتک هم می‌خوردند و بازداشت می شدند، حتی چند بار هم در دستشوئی بازداشت بودند، ولی به خاطر رضای خداوند این همه بی‌احترامی و مشکلات را تحمل می‌کردند . لازم به توضیح است که شهید تورانی در آن بحران ترور منافقین در چندین مرحله برادران را از عملیات‌هائی که از آنها مطلع شده بود با خبر می‌کردند، به طور نمونه، روزی در خیابان انقلاب برادر پاسداری که قرار بود مورد ترور منافقین واقع شود، شهید تورانی وقتی آن برادر پاسدار را می‌بیند به ایشان اطلاع می‌دهد که مواظب باشید که می گ‌خواهند شما را بزنند، اما آن برادر پاسدار با توهین به این شهید می‌گوید شما مواظب خودت باش. پس از اینکه چند قدمی از ایشان دور می‌شود مورد حمله قرار می گیرد، اما گلوله به ایشان اصابت نمی‌کند . این شهید بزرگوار در روستای خود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب جوانان را جمع می‌کرد و آنان را در مسیر قرآن و انقلاب و امام قرار می داد و این امر باعث شد که در روستای "ایلال" که بالای یکصد خانواده جمعیت داشت حتی یک نفر هوادار منافق یا اعضای منافق نداشته باشد، بلکه چندین جوان بسیجی و پاسدار شهید در این روستا هم داشته باشیم . قبلاً توضیح دادم اینجانب هم از وضعیت این شهید که به صورت نفوذی وارد تشکیلات منافقین شده بود با خبر نبودم،اما در تاریخ ۱۳۶۰/۰۶/۲۶ که اینجانب عازم جبهه بودم برادر شهیدم رحمت‌الله که خود از بزرگواران بود به من گفت: «با توجه به اینکه عازم جبهه هستید باید موضوعی را به صورت محرمانه به اطلاع شما برسانم و آن اینکه تورانی منافق نیست بلکه همچنان به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی و با توجه به مصلحت فرماندهان محترم سپاه ساری وارد تشکیلات منافقین شده است.» همچنین ایشان گفتند که: «این موضوع را به جزء آقای طوسی، متولیان و من، هیچ کس از آن مطلع نیست و تمام موضوعات و مواردی که علیه تورانی مطرح شده اولاً به خواست قبلی خودشان بوده، ثانیاً برای مصلحت انقلاب اسلامی و ما امت مسلمان است. چون ما از طریق تورانی مطلع شدیم که عده‌ای جهت مقابله با امام و انقلاب در حال تهیه اسلحه هستند و قصد دارند دست به اسلحه ببرند، لذا خود ایشان جهت این مأموریت انتخاب شد.» گفتم: «چرا به همسرش نگفتید و چرا زندگی‌اش را خراب کردید!؟» که گفتند: «ان‌شاءاللّه درست می‌شود و خداوند به زندگی آنها سامان می‌دهد.» در هر حال ما در تاریخ ۱۳۶۰/۰۶/۲۶ به اتفاق سردار کمیل، شهید ورجی، شهید بردبار، شهید آهنگر و دیگر برادران، در گروه ۲۰ نفره‌ای عازم غرب کشور شده و به سوی مهاباد رفتیم. درتاریخ ۱۳۶۰/۰۷/۱۵، با همکاری این شهید بزرگوار، منافقین و خانه تیمی آنها، به همراه چندین قبضه اسلحه و مهمات، به دست سپاه دستگیر و منهدم شد. ما این خبر را در روزنامه یا رادیو شنیدیم. تورانی، این مظلوم انقلاب اسلامی، مأموریت خود را به پایان رسانده بود، اما به چه قیمتی!؟ همان‌طور که حضرت امام خمینی در مورد قطع‌نامه۵۹۸ فرمودند که: «من آبروی خود را با خدا معامله کردم»، این شهید عزیز نیز آبروی خود را با خدا معامله کرد. 👈ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar
روایتگر: ‼️شهید مظلومی که در خانه‌اش هم به او منافق می‌گفتند. ✅بخش سوم(پایانی) وی با توجه به ارتباطی که با دمکرات و کومله برقرار کرده بود، به اتفاق شهید طوسی، شهید محمدیان، کریم کریمی و سورکی آزاد، به ارومیه رفت. ایشان توانسته بود چندین قبضه اسلحه از آنان خریداری کند و با یکی از فروشندگان سلاح، آن‌را با اتوبوس تا تهران بیاورد که در یکی از ایست بازرسی ها توسط اسکورت نامحسوس توسط برادران طوسی، محمدیان، سورکی آزاد و کریمی، فروشنده سلاح دستگیر می‌شود . در تاریخ ۱۳۶۰/۰۸/۲۳ بود که خبر شهادت تورانی از طریق سردار کمیل در مهاباد به ما رسید و این بود عمر با برکت تورانی عزیز که با تمام توان از مقام جمهوری اسلامی ایران و حضرت امام، دفاع جانانه ای کرد. و سرانجام در مصاف با ضد انقلاب داخلی در جنگل سرسبز و انبوه آمل به لقاء‌حق پیوست، اما نحوه شهادت و تشییع پیکر پاک این شهید مظلوم، خود داستان دیگری دارد. پس از اینکه شهید تورانی به دو مأموریت خود پایان داد در اواخر مهر ماه سال ۱۳۶۰ رسماً وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساری شده و مجدداً لباس سبز پاسداری را به تن کرده و یک‌بار دیگر دوستان و همرزمان او با شادمانی و شرمندگی او را به آغوش گرم خود گرفتند. اما شرمندگی از آن جهت که چرا آنقدر به این شهید عزیز توهین کردند و آبرویش را بردند و کتکش زدند و آرزوی مرگش را داشتند. اما این شادی و شرمندگی خیلی به طول نینجامید. از اواخر مهر ماه تا ۲۲ آبان، زمان کمی باقی مانده بود، که یک دفعه خبر شهادت این عزیز، در محوطه سپاه ساری پیچید. سالن عملیات آن وقت، و محوطه لشکر ۲۵ کربلای فعلی پر از غم شد. خاطره‌ی غم انگیز روز تشیع پیکر پاک شهید تورانی، و با آن صدای گرم نوحه‌سرائی برادر جانباز حاج مصطفی شیرزاد را کسی فراموش نمی‌کند. واقعاً برای کسی که این قضیه برای او تازگی دارد قصه است، اما برای کسانی که با این شهید بزرگوار مأنوس بودند غصه است. لذا پس از این‌که شهید عزیز به جمع خانواده سپاه باز می‌گردد مأموریت می‌یابد که دوره‌ی اطلاعات را طی کند و برای موفقیت‌های بعدی از تجربیات علمی نیز بهره مند گردد. به همین دلیل، عازم شهر چالوس(منطقه ۳ سپاه گیلان و مازندران) می‌شود، که پس از چند روز ماندن ایشان در چالوس، مصادف می‌شود با حمله گروهک ضد انقلاب موسوم به "سربداران جنگل" در" آمل" . گروه‌هایی برای مقابله با ضد انقلاب از اطراف به منطقه عازم می‌شوند که به دو دسته تقسیم می‌شدند. دسته اول، به عنوان چکش، و دسته دوم به عنوان سندان(نمادهای کومونیست‌ها)، که گروه شهیدطوسی و گروه شهیدتورانی و چند گروه دیگر به عنوان گروه چکش عملیات را آغاز می‌کنند، و گروه شهیدمحمدیان و چند گروه دیگر به عنوان گروه سندان از قسمت برنامه ریزی شده عملیات را پی می‌گیرند. با غروب آفتاب روز ۲۲ آبان ماه ۱۳۶۰، آفتاب عمر شهید محمد تورانی به همراه دوست همرزمش شهید شعبان کاظمی غروب کرده و از جمع پاسداران ساری جدا می‌شوند و به لقاء‌حق می‌پیوندند. پیکر پاک شهیدکاظمی پس از انتقال به بیمارستان، به ساری منتقل و تشیع می‌گردد، اما پیکر پاک شهیدتورانی همچنان مظلومانه در جنگل "آمل"باقی مانده و به دست ضد انقلاب کور دل می‌افتد. از تاریخ شهادت ایشان در ۱۳۶۰/۰۸/۲۲ تا ۱۳۶۰/۱۱/۱۱، کسی خبری از بدن پاک این شهید نداشت و پس از اینکه ضد انقلاب موسوم به" سربداران جنگل "حمله به شهر" آمل" را شروع کردند و آن‌چه به سر آنها آمد که حضرت‌امام فرمود: «دیدید که مردم" آمل" چه بر سر شما آوردند.» مردم" آمل" و اطراف، با همکاری برادران پاسدار و ارتش و بقیه نیروهای مسلح آنها را منهدم کردند، عده‌ای از آنها را کشته و عده‌ای هم اسیر شدند و در بازجویی‌ای که از آن مزدوران به عمل آمد معلوم شد آنها پیکر بی‌جان یا نیمه‌جان شهید‌تورانی را پس از جدا کردن سر از بدنش، آتش زده اند. با راهنمایی آنها، تکه‌هایی از جسم پاک آن بزرگوار که ۲ کیلو هم نمی‌شد، روی دست ملائک، دوستان و آشنایان و همرزمان ساروی از مسجد ساری به گلزار شهدا تشیع گردید. 🌹شادی روح پاک شهید محمد تورانی و دوستان شهیدش، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
【روایتگر】
‍ 🌹 شهيد مظلومي که پس از اخراج از سپاه به شهادت رسيد!!! 🌹 🔴 شهيد يوسفعلي ستوده، متولّد شهر گرگان،
اینم یه شهید مظلومی که بعد از اخراج از سپاه شهید شد... اخراج واقعی و نه سوری...
【روایتگر】
#فوری. برای کمک به یه رزمنده عزیز مدافع حرم افغانستانی ، سه میلیون دیگه نیازه تا چکی که برای اجاره
سلام مجدد. دوستان گرانقدر جهت کمک به معیشت خانواده‌ی محترم رزمندگان مدافع حرم غیر ایرانی، نیاز به کمک‌های مالی و حتی اقلام مصرفی داریم. این عزیزان در شرایط بسیار سختی هستن. جهت واریز مبالغ و توضیحات و... در خدمتم: @smmah1979
【روایتگر】
حضرت امام خامنه ای: من خیلی نگران ‎#زبان‌فارسی‌ ام؛خیلی نگرانم. اسم فارسی را با خط لاتین می‌نویسند!
نمونه‌ای دیگر از پاسداشت و اصالت دادن به زبان فارسی توسط امام عزیز امت در بخشی از بیانات‌شان در دیدار دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ با تولیدکنندگان و کارآفرینان کشور: «باید کاری کنید که نتوانند مجبورتان کنند که محصول‌تان را به نام کشور دیگری ببرید. نه، به نام ایران، ساخت ایران؛ بنویسید ساخت ایران. made in iran هم ننویسید. بنویسید ساخت ایران، با خط فارسی. ببرید در خارج، مجبور بشوند بخرند، برای خاطر اینکه کیفیتش خوب است و قیمتش پایین است. الان این اتفاق در مواردی می‌افتد، من اطلاع دارم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ ۱۲ بهمن یا ۱۰ اسفند!؟ ⁉️ بهشت زهرای تهران یا مدرسه‌ی فیضیه‌ی قم!؟ ⁉️ امیرعباس‌انتظام یا حضرت‌امام‌خمینی!؟ 🔘 چند سال است که خیلی آرام و چراغ خاموش، صدا و سیما و سایر نهادها، فیلم مربوط به سخنرانی حضرت امام خمینی که مربوط به تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ در مدرسه‌ی فیضیه‌ی قم است را منتشر کرده و دریغ از گوشه‌ای اشاره توسط این سازمان به موضوع مهمی که قریب به ۴۰ سال، بخشی کوتاه از این سخنرانی، دستاویز ضد انقلاب و گاهی حتی به ظاهر خودی‌های نادان در متهم کردن انقلاب اسلامی به وعده‌ی دروغین آب و برق مجانی بوده است. حالا دیگر فقط صوت بی‌کیفیت و صفحه‌ی روزنامه‌ی کیهان نیست که برای استدلال مواضع خود در این مورد، از آن استفاده می‌کنیم. خودتان فیلم را ببینید، که در مدرسه‌ی فیضیه‌‌ی قم و در مورد صحبت‌های سخنگوی لیبرال دولت موقت، امیرعباس انتظام که وعده‌ی دروغین آب و برق مجانی را داد، حضرت امام خمینی با بیانِ «دلخوش نباشید که...»، در واقع حرف‌های او را نقد می‌کند. ضد انقلاب، سالها این بخش از سخنرانی حضرت امام خمینی را بر روی فیلم سخنرانی ایشان در بهشت زهرا و درست در لحظاتی که فیلم، جمعیت مردم را نشان می‌دهد و نه خود حضرت امام را جاسازی کرده، و به خورد همه داده‌اند. 👈یک بار برای همیشه، با انتشار حدأکثری و جهادی این فیلم و توضیحات آن، در جهاد تبیین و شبهه‌زدایی از چهره‌ی مظلوم انقلاب اسلامی و بنیان‌گذارش سهیم باشیم. ✅منابع سخنرانی کامل حضرت امام خمینی در تاریخ ۱۰اسفند۱۳۵۷: 📚صحیفه‌ی حضرت امام خمینی، ج۶، از صفحه‌ی۲۶۹تا۲۷۹. 🔊دانلود صوت کامل سخنرانی مربوطه در حدود ۴۵دقیقه eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
【روایتگر】
نمونه‌ای دیگر از پاسداشت و اصالت دادن به زبان فارسی توسط امام عزیز امت در بخشی از بیانات‌شان در دیدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمونه‌ای دیگر از پاسداشت و اصالت دادن به زبان فارسی توسط امام عزیز امت در بخشی از بیانات‌شان در دیدار دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ با تولیدکنندگان و کارآفرینان کشور: «باید کاری کنید که نتوانند مجبورتان کنند که محصول‌تان را به نام کشور دیگری ببرید. نه، به نام ایران، ساخت ایران؛ بنویسید ساخت ایران. made in iran هم ننویسید. بنویسید ساخت ایران، با خط فارسی. ببرید در خارج، مجبور بشوند بخرند، برای خاطر اینکه کیفیتش خوب است و قیمتش پایین است. الان این اتفاق در مواردی می‌افتد، من اطلاع دارم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به زودی بررسی نام شخصیتی که دانشگاه صنعتی، به یاد او، به اختصار «شریف» نام‌گذاری شده. سیدمجید شریف واقفی از اعضای بلندپایه‌ی سازمان مجاهدین خلق... شهید یا تروریست!؟
【روایتگر】
به زودی بررسی نام شخصیتی که دانشگاه صنعتی، به یاد او، به اختصار «شریف» نام‌گذاری شده. سیدمجید شریف
فیلم سینمایی «سیانور»، ساخته‌ی بهروز شعیبی و تهیه کنندگی‌ی سیدمحمودرضوی در مورد شریف‌واقفی و حوادث زمان او در سال ۱۳۹۵ روی پرده‌ی سینماهای ایران نمایش داده شد.
«شریف واقعی» و «شریف واقفی» نویسنده:حسین قاسمی - شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۶ تروریست ها شریف نیستند بخش اول ۱- به لحاظ تاریخی بسیاری تصور می کنند که اولین قربانی قتل و ترور در سازمان مجاهدین، مجید شریف واقفی بوده است. اما واقعیت این است که آنچه بر سر مجید شریف واقفی در سال ۱۳۵۴ آمد، در گذشته نیز سابقه داشته و اتفاقا مجید شریف واقفی هم در ان قتل نقش اساسی داشته است. نخستین قتل و یا تصفیه فیزیکی در سازمان مربوط است به ترور فردی به نام محمد جواد پورسعیدی . جواد توسط محمد حنیف نژاد عضو گیری شده بود ، در گروه "بازار و روحانیت" فعالیت می کرد.وی ارتباط گسترده ای با روحانیون داشت و از این طریق از آنها کمک مالی جمع آوری می کرد و همچنین در جهت جذب و نزدیکی آنها به سازمان فعالیت می کرد. ۲- احمدرضا کریمی از اعضای سابق سازمان درگفتگو با روزنامه صبح نو،قتل جوادپورسعیدی و نقش مجید شریف واقفی دران را اینگونه بیان کرده است: "جواد را من از جلسات مكتب‌الرضا و در جریان سخنرانی‌های مرحوم علی حجتی كرمانی و دكتر احمد بهشتی می‌شناختم. عنصر اكتیو و پرانرژی‌ای بود كه معمولاً با موتور این‌طرف و آن‌طرف می‌رفت. بعد از كشته شدن احمد رضایی كه خیلی به او نزدیك بود، جواد زیر بار رضا رضایی نمی‌رود‌. رضا كه از آن حمام فرار كرد، به‌وسیله جواد در رفت و مدتی هم در خانه‌ای كه جواد در آن زندگی می‌کرد با هم بودند. در هر حال جواد برداشت مثبتی از رضا نداشته و به یكی از اعضای قدیمی كه مدتی رابط او بوده (كه فكر می‌کنم محسن فاضل بوده) می‌گوید كار در سازمان دست بچه‌ها و افرادی افتاده كه تعبد شرعی مثل احمد رضایی ندارند و به هر حال جدا می‌شود. در دوران قطع ارتباطش با دو روحانی در قم مرتبط بوده و خودش هم برای اختفا لباس روحانی پوشیده بوده كه آن دو روحانی یكی حجت‌الاسلام رضوانی فیروزآبادی بود و یكی هم سیدمحمد حسینی ارسنجانی و در زمان یافته شدنش -كه قرار با او می‌گذارند ترورش ‌کنند- در منزل آقای ارسنجانی زندگی می‌کرده است. به هر حال از طریق مهدی موسوی قمی او را پیدا می‌کنند كه محسن فاضل با او قرار می‌گذارد و او را به بهرام آرام تحویل می‌دهد. در منزلی كه بهرام آرام داشته، در زیرزمین همان منزل، بهرام با شلیك یك گلوله در سر جواد را می‌کشد و بعد او و مجید شریف واقفی جسد جواد را در یك برزنت می‌پیچند و در اتومبیلی می‌گذارند كه راننده‌اش سیمین صالحی بوده و می‌برند طرف‌های سرخه‌حصار و جاده آبعلی و جسد را قطعه‌قطعه می‌کنند، آتش می‌زنند و در چند نقطه دفن می‌کنند (عیناً به همان شیوه‌ای كه شریف‌واقفی را كشتند و سوزاندند)." احمدرضا کریمی درگفتگو با مهرنامه(سال ششم،سال ششم،تیرماه ۱۳۹۴،شماره۴۲،صفحه ۱۹۴-۱۷۱) محل دقیق اختفای پورسعیدی را منزل یکی ازدوستان خود بنام سید محمد ارسنجانی ذکر می کند: "بعد هم درمنزل یکی ازدوستانم به نام سید محمد ارسنجانی که روحانی بود و بعدا امام جمعه ارسنجان شد، مخفی بود و زندگی می کرد و برای پوشش ولو نرفتن لباس روحانی پوشیده بود." بررسی نقش سیدمحمد ارسنجانی درداستان جوادپورسعیدی حائزاهمیت فراوان است که درمطلبی مستقل باید به واکاوی ان پرداخت. ایا ارسنجانی در دستگیری وافشای مکان زندگی او نقشی داشته است؟ بررسی سوابق و ارتباطات ارسنجانی باسازمان و...می تواند راهگشا باشد. درکتاب تبارترور که ازسوی مرکز استاد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره نقش شریف واقفی در قتل جواد سعیدی امده است: "مسولان وقت سازمان (رضارضایی،بهرام‌ارام ومجیدشریف واقفی ) به بهانه اینکه او اطلاعات زیادی در اختیار داشته و امکان دارد انها را دراختیارساواک بگذارد،تصمیم‌به قتل وی گرفتند و به دنبال این تصمیم‌جواد سعیدی را شناسایی کرده وبه قتل رساندند." (محمدصادق کوشکی،تبارترور،چاپ‌اول ،تابستان ۱۳۸۷،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،صفحه ۵۱) وحید افراخته دراعترافات خود نحوه قتل دلخراش جواد را اینگونه شرح داده است: " او را وارد زیرزمین منزل کرده، روی یک صندلی می نشانند.فرد،که وضع را غیرعادی می بیند، به وحشت می افتد ورنگش سفید می شود.بهرام اسلحه اش را از کمر می کشد وگلوله ای ازپشت سر به مغزاوشلیک می کند.گلوله ازچشم راست اوخارج می شود ؛خون فواره می زند وکف زمین را پر می کند. سپس باقساوت قلب یک جنایتکار حرفه ای بدنش را تکه تکه کرده ودر رختخواب می پیچند ومی برند و می گذارند درصندوق عقب اتومبیل وبه سمت بیابان های تهران پارس حرکت می کنند.درانجا روی او بنزین ومواد اتشزای کلرات ریخته جسدش را به اتش می کشند." (منبع: سازمان محاهدین خلق؛پیدایی تافرجام ، جلداول، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،چاپ اول زمستان۱۳۸۴،صفحه ۵۸۷). ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar
«شریف واقعی» و «شریف واقفی» نویسنده:حسین قاسمی - شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۶ تروریست ها شریف نیستند بخش دوم ۳- به قتل رساندن محمد جوادپورسعیدی ، درمرکزیت سازمان مصوب شده بوده است. مرکزیت سازمان دران مقطع مرکب از تقی شهرام (مسول شاخه سیاسی) بهرام ارام (مسول شاخه نظامی) و مجید شریف واقفی(مسول شاخه کارگری-امنیتی) بود. ۴- ملکه پورسعیدی درگفتگو باروزنامه جوان درباره شهادت برادرش به نکات مهمی اشاره کرده است: " مغازه آقاي لاجوردي روبه‌روي مغازه پدرمان بود و برادرم با آقاي لاجوردي آشنايي داشت و آقاي لاجوردي هم خيلي خوب جواد را مي‌شناخت. خبر شهادتش را كه چند سال فراري بود ايشان به پدرم داد. وقتي براي دادن خبر آمد گفت : مي‌توانم بگويم در سازمان تنها پسر شما سالم ماند و آمده‌ام به شما تبريك بگويم...خوشحال باشيد كه پسرتان سالم ماند. اين خبر بايد از خبر دامادي‌‌اش برايتان مسرت‌بخش‌تر باشد." خواهر پورسعیدی درباره اینکه ایا او بعد از انقلاب جز شهدا محسوب شده می گوید: "وقتي آقاي لاجوردي خبر فوت آقا جواد را مي‌دهد پدرم مي‌گويد من افتخار مي‌كنم. آقاي خاموشي هم به پدرم تبريك گفته بود. چون بنياد شهيد نياز به تأييد دو نفر داشت آقاي لاجوردي به عنوان يكي از شاهدان مي‌نويسد با شناختي كه از ايشان دارم و با اطلاعاتي كه از حركات ضد انساني منافقين دارم گواهي مي‌نمايم جواد پورسعيدي به دست آن سازمان خائن به درجه رفيع شهادت نائل آمده است." نکته مهمی که در این گفتگو وجود دارد گواهی شهید لاجوردی برسلامت پورسعیدی ان هم به عنوان تنها فرد سالم سازمان است: "لاجوردی گفت : مي‌توانم بگويم در سازمان تنها پسر شما سالم ماند و آمده‌ام به شما تبريك بگويم...خوشحال باشيد كه پسرتان سالم ماند." ۵- تصویر ساخته شده از مجید شریف واقفی ازنظر مذهبی و ایدئولوژیک نیزبا واقعیت همخوانی ندارد.عزت شاهی از مبارزان وزندانیان قبل ازانقلاب در خاطراتش اورده است: "تغییرایدئولوژی سازمان موجب شد تا انها اشکارا وعلنی اظهار لامذهبی کرده رسما اعلام کنند که مارکسیست هستند ونمازنمی خوانند...دراین شرایط تضادی در میان انها به وجود امد و بین خودشان اختلافاتی افتاد.برخی می خواستند همچنان سیاست صبروانتظار را پیشه کنند ویکی دوسال دیگر هم به نمازخواندن ادامه دهند، تا ابروریزی نشود.ازبقیه هم می خواستند چنین کنند." عزت شاهی درادامه درباره مجیدشریف واقفی می گوید: "برخی می گفتند مجید مدتی به پوچی رسیده بود وحتی نماز نمی خواند.عده ای هم می گفتند او به خاطر راضی نگه داشتن مرکزیت سازمان وبخاطر انکه بتواند خودش را حفظ کند ودرمیان انها باشد، خود را به ظاهر با انها تطبیق می داد." عزت شاهی در ادامه به مارکسیست بودن لیلا زمردیان و باخبربودن محید شریف واقفی از این موضوع و ازدواج با او باوجود مارکسیست بودش اشاره کرده است. (منبع: خاطرات عزت شاهی، تدوین وتحقیق محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر،چاپ چهارم بهمن ۱۳۸۵، صفحه ۵۴۷و۵۴۸). ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar
«شریف واقعی» و «شریف واقفی» نویسنده:حسین قاسمی - شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۶ تروریست ها شریف نیستند بخش سوم یکی ازکارشناسان ومدیران مسائل سازمان منافقین در سپاه و وزارت اطلاعات درگفتگو با مجله رمزعبور(سال سوم،شماره ۲۱،تیرومرداد۱۳۹۵صفحه ۱۸۱-۱۶۵) شریف واقفی را مذبذب می داند و اعتراض اورا تشکیلاتی می داند نه مذهبی: "این وسط عده ای مذبذب بودند مثل شریف واقفی که مشهور به این شدکه مارکسیست نشد.بحثشان مارکسیست شدن یانشدن نبود، بلکه شریف واقفی بیشتربه این رونداعتراض داشت که چرا اینها به مرکزیت امدندوعده دیگری نیامدند؟دعوای تشکیلاتی داشت...قتل شریف واقفی حادثه ایدیولوژیک نبود.شریف واقفی به لحاظ ایدئولوژیک بحثی نداشت،چون وارد این بحث نشد.اوفقط وضعیت موجود ازنظرمرکزیت سازمان را قبول نداشت وحرفش تشکیلاتی بود که چرا فلانی باید درمرکزیت باشد و من نباشم؟ این یک دعوای تشکیلاتی بود." پوران بازرگان از اعضای سازمان که بعدها مارکسیست شد ومدتی در خانه تیمی باشریف واقفی بوده در خصوص رها کردن تدریجی برداشت های مذهبی در آموزش های سازمان در اشاره به خاطره ای از مجید شریف واقفی در بهار سال ۱۳۵۲ می گوید: "درست است که مذهب قدم به قدم جایش را به اندیشه های نویی می داد ولی مذهب هم به راحتی ترک نمی شد. من تابستان ۵۲ مخفی بودم با شریف واقفی، وحید افراخته که بعد لیلا زمردیان [هم] پیش ما آمد. یک خانه تیمی داشتیم. من دو سه ماه بود که مخفی شده بودم. از این خانه به آن خانه بالاخره یک جا مستقر شدیم با شریف واقفی. قبل از اینکه مخفی شوم در همان حال و هوایی بودم که سازمان لو نرفته بود، قبل از سال ۵۰ که قرآن و نهج البلاغه نسبتا زیاد می خوانیدم ولی در خانه تیمی دیدم انگار اثری از قرآن و نهج البلاغه نیست. شهرام سه روز بعد از من که در ۱۱ اردیبهشت ۵۲ مخفی شدم از زندان ساری با موفقیت فرار کرد و حضورش هنوز تاثیری نداشت. اینکه گفتم مربوط به تیر ماه ۵۲ است که رضا ۱۰ روز بود ضربه خورده بود (شهادت رضا رضایی در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ رخ داد). من از شریف واقفی پرسیدم مثل اینکه خیلی چیزها می خوانیم ولی قرآن و نهج البلاغه نمی خوانیم؟ او گفت برای اینکه دیگر به ما پاسخ نمی دهد. نیازی به آن نداریم. این دقیقا حرف او بود و برای من سنگین آمد. گفت مسائلمان را حل نمی کند! ولی در عین حال همه نماز می خواندیم، خودش هم می خواند. البته یک نماز سر و کله شکسته، یعنی منظورم این است که قدم به قدم می دیدند آیه های قرآن چیزی را برایشان حل نمی کند". ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar