eitaa logo
【روایتگر】
319 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
29 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️گوشه ای از منش اخلاقی عجیب و بی نظیر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی. 👈مسئول تراز انقلاب اسلامی یعنی این شهید عزیز! ✔️بخش اول ✅سخنرانی آیت الله بهشتی در دانشکده فنی یکی-دو روز قبل اعلام شده بود، جلوی دانشکده فنی دانشگاه تهران و هم روی مقواهایی بر دیوار، نوشته بودند: جلسه پرسش و پاسخ پیرامون حوادث و اتفاقات اخیر با حضور آیت الله دکتر بهشتی، زمان: روز شنبه ۵۸/۱۲/۴ از ساعت ۱۷ و مکان: سالن آمفی تئاتر دانشکده فنی. خیلی ها خودشان را برای چنین برنامه ای آماده کرده بودند. بیشتر از همه، ضدانقلاب ها منتظر بودند تا در چنین برنامه ای، به اهداف خود که تخریب دکتر بهشتی بود، برسند. به همین خاطر بود که بچه های چادر وحدت(گروهی حزب اللهی که در مقابل دانشگاه تهران چادری برای مقابله با گروهک های معاند نظام برپا کرده بودند)، از آنچه امکان داشت در این مراسم پیش بیاید، هراس داشتند. یکی-دو ساعت قبل از شروع مراسم و آمدن دکتر بهشتی، ما که ۱۵ نفر بیشتر نمیشدیم، برای پیش گیری از حوادث، در ردیف جلوی صندلی های سالن نشستیم. این هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شد. قیافه های همه به خوبی نشان می داد از گروههای چیی یا مجاهدین هستند. غالب دخترها، بی حجاب و تیپ ظاهری مجاهدین بودند. اصلاً دختر مسلمان چادری بین شان به چشم نمی خورد. صندلی ها کاملاً پر شده بود که آیت الله بهشتی از در پایین، کنار ردیف اول ، وارد شد. ما صلوات فرستادیم ولی همهمه ای در سالن افتاد که صلوات ما، بین آن گم شد. دکتر بهشتی که پشت میز، بالای سن قرار گرفت، دو محافظش یکی در انتهای سمت راست، و دیگری در انتهای سمت چپ سالن، هر کدام با فاصله ای حداقل ۱۰ متر، ایستادند. بسم الله الرحمن الرحیم را که گفت، دقایقی به عنوان مقدمه پیرامون حوادث اخیر صحبت کرد و قرار شد بیشتر به سوالات مخاطبين پاسخ بدهد. کاغذهایی که روی آنها مثلاً سوال نوشته شده بود، دسته دسته به ایشان داده می شد که یکی یکی بر می داشت و می خواند. از هر ده کاغذ، شاید فقط یک سوال درست و حسابی در می آمد. اكثراً اهانت و فحاشی بود. دکتر بهشتی، هر برگ را که بر می داشت، اول با خودش آرام می خواند، سپس می گفت: - خب ... اینم به مادرم فحش داده ... این یکی هم باز به خونوادم اهانت کرده ... در سالن همهمه ی ثابتی وجود داشت. ناگهان با فریادی که از عقب جمعیت برخاست، فضا متشنج شد: - کثافت ... آمریکایی ... مزدور ... ولی آیت الله بهشتی، آرام و ساکت نشسته بود و فقط به هتاکی های آنها گوش می داد. تبسمی بر لب داشت که اعصاب ما بچه حزب اللهی را خورد می کرد. طرف به ناموست فحاشی کند، ولی تو بخندی!؟ کم کم فضای سالن پر شد از داد و فریاد و فحاشی. ناگهان برق قطع شد و سالن در تاریکی محض فرورفت. چشم چشم را نمی دید. با قطع برق صدای فحاشی بلندتر شد. حرف های بسیار رکیکی خطاب به خانواده آیت الله بهشتی زده می شد. وحشت وجود ما را گرفت که نکند ضدانقلابیون از فرصت پیش آمده سوء استفاده کنند و به ایشان آسیبی برسانند. هیچ کاری هم از دست ما ساخته نبود. با توجه به این که احتمال زیاد دادیم قطع برق با برنامه ی قبلی و حساب شده باشد، مراقب بودیم کسی از ردیف اول جلوتر نرود؛ ولی به خاطر ازدحام جمعیت که در روی زمین و میان ردیف صندلی ها هم نشسته بودند، امکان کنترل افراد نبود. با هراس و وحشت، نشسته بودیم و مضطرب که چه خواهد شد. بیشتر از ۱۰ دقیقه برق سالن قطع بود. بغض گلویم را گرفته بود. می خواستم در آن تاریکی گریه کنم. اصلاً دیگر بحث سیاست و اختلاف عقیده مطرح نبود. فحاشی های بسیار رکیکی خطاب به خانواده ی آیت الله بهشتی می شد. مخالفت با بهشتی، چه ربطی به خانواده اش داشت که هرچه از دهان كثیف شان در می آمد، به آنها خطاب می کردند. صداها درهم و برهم به گوش می رسید. ما که چاره و توانی نداشتیم، فقط داد می زدیم: - ببند دهنت رو بی شعور ... خفه شو. برق که آمد، همه جا خوردند. برخلاف تصور همگان، آیت الله بهشتی در حالی که همچنان تبسم زیبایی بر لب داشت، سر جای خود پشت میز نشسته و دو محافظ هم سر جای خود بودند و اصلاً به کنار او نیامده بودند. آرامش و خونسردی بهشتی، هر دو گروه حزب اللهی و غیر حزب اللهی را عصبانی کرده بود. 🔸ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar
❤️گوشه ای از منش اخلاقی عجیب و بی نظیر شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی. 👈مسئول تراز انقلاب اسلامی یعنی این شهید عزیز! ✔️بخش دوم(پایانی) ✅...ضدانقلاب ها از تبسم و خونسردی او در برابر هتاکی ها و اهانت های زشت شان شديداً عصبانی شده بودند و با شدت بیشتری فحاشی می کردند؛ ولی ما، از خونسردی او در برابر پررویی آنها عصبانی می شدیم که چرا با آنها برخورد تند نمی کند و عکس العملی نشان نمی دهد؟ ساعتی که به همین منوال گذشت، آیت الله بهشتی گفت: - اگه دیگه سوالی نیست من برم. ناگهان از وسط جمعیت، کسی فحش رکیکی داد که دکتر بهشتی با همان خنده همیشگی گفت: - خب مثل این که هنوز حرف دارید... پس من می‌شینم و گوش میدم و دوباره سر جایش نشست. با صبر و تحمل عجیب او، فحاشی های دشمنانش نیز ته کشید. از بالای سن که خواست بیاید پایین، از پله های سمت راست آمد تا از در بیرون برود، ما ده-پانزده نفر، سریع دویدیم و دست های مان را دور کمر او حلقه کردیم که مبادا آسیبی به ایشان برسانند. دست های من درست دور پهلو و جلوی دکتر بهشتی، با یکی دیگر از بچه ها حلقه شده بود. نگاهم در چشمان او خیره مانده بود که نشان از صبر و تحمل بسیارش داشت. همین که به در خروجی نزدیک شد، جوانی حدودا ۲۰ ساله، با چهره ای شدیداً عصبانی که رگ گردنش بیرون زده بود، خودش را رساند جلوی بهشتی، رو در روی او که قرار گرفت، شروع کرد به فحاشی که رکیک تر و کثیف تر از آن، اهانتی نشنیده بودم. بدترین اهانت های ناموسی را نسبت به خانواده آیت الله بهشتی، توی رویش فریاد کرد. من دیگر گریه ام گرفت. سعی کردیم او را از بهشتی دور کنیم، ولی او که ول کن نبود، سفت چسبیده بود و همچنان با عصبانیت و بغض، فحش می داد. ما هم که می خواستیم جوابش را بدهیم، با بودن بهشتی نمی توانستیم. مانده بودیم چه کار کنیم. اما آیت الله بهشتی، تبسمی سخت بر لب آورد و در حالی که سرش را تکان می داد، زبان گشود و با لبخند خطاب به آن جوان عصبی گفت: - بگو ... باز هم بگو ... بگو. این دیگر کی بود!!!؟؟؟ طرف داشت بدترین اهانت های ناموسی را جلوی جمعیت نثارش می کرد، ولی او همچنان می خندید و تازه می گفت "باز هم بگو!" به سرعت بهشتی را به بیرون سالن و طرف در خروجی بردیم. دم در، ایشان از ساختمان خارج نشد. علت را که پرسیدیم، گفت: - من اگه از این جا برم بیرون... شما این جوونها رو می زنید... با تعجب گفتم: - حاج آقا ما ده-پونزده نفر بیشتر نیستیم و اونا صدها نفر ... که خندید و گفت: - فرقی نمی کنه ... من پام رو از این جا بذارم بیرون، شما اینا رو کتک می زنید... برای همین هم، همین جا می ایستم تا همه ی اینا به سلامت از دانشکده خارج بشن، اون وقت من میرم... نمی پذیرفت از سالن خارج شود. جمعیت داشت به طرف در خروجی می آمد؛ هراس داشتیم اینجا هم اتفاق بدی بیفتد، ولی او نمی رفت. سرانجام با کلی قسم و آیه که به هیچ وجه به این جماعت چند صد نفره دست نمی زنیم، آیت الله بهشتی از در دانشکده خارج و در تاریکی، سوار ماشین شد و رفت. با رفتن بهشتی، ما که داشتیم از بغض می ترکیدیم، سریع در دانشکده را بستیم و به طرف جماعتی که در حال شعار دادن از سالن خارج می شدند، هجوم بردیم. همه آن جماعت فحاش چند صدنفره که کاملاً فضای سالن را در اختیار گرفته بودند، از ترس ما ده-پانزده نفر، به راهروهای دانشکده پناه بردند، و ما که از ظلمی که بی شرفها به آیت الله بهشتی کرده بودند، خون خونمان را می خورد، می دویدیم وسطشان. بعضی که خیلی ترسیده بودند، از پنجره های دانشکده به بیرون پریدند و فرار کردند. منبع: کتاب «چادر وحدت»، خاطرات و ناگفته های سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰. صص۱۸۶،۱۸۵،۱۸۴،۱۸۳و۱۸۷ به قلم حمید داودآبادی. 🤲شادی روح شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷ تیر ۱۴۰۲، سی و ششمین سالگرد بمباران شیمیایی شهر سردشت(نخستین شهر قربانی سلاح‌های شیمیایی در جهان) و شهادت جمعی از اهالی این شهر کردنشین در استان آذربایجان‌غربی، گرامی و جاوید باد. 🕊شادی روح پاک‌شان حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه‌‌ای ناب از یک عاشق ...👇 «برادرها! خواهرها! عاشق شوید. زندگی به عشق است، عقل به آدم زندگی نمی‌ده ...» 🕊شادی روح پاک شهید مظلوم آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی‌بهشتی، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
۲۴ آذر ۱۳۹۴، زمان به درک واصل شدن محمدرضا کلاهی‌صمدی در شهر آلمیره‌ در کشور هلند، عامل نفوذی سازمان پلید مجاهدین ضدخلق در حزب جمهوری‌اسلامی که باعث به شهادت رسیدن ۷۳ نفر(شهید آیت‌الله دکتر بهشتی و یارانش)، و مجروحیت ۲۶ نفر دیگر شد. eitaa.com/revaayatgar