eitaa logo
رواق رفاقت نوجوان رضوی
213 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
12 فایل
«یا رفیق من لا رفیق له» رهروان_نوجوانان امام رضایی سنین ۱۰ تا ۱۸سال ارتباط با ما؟ @niloofarabi69 #مثبت‌انرژی #رفاقتی #یک‌دوست‌شهید #فانتزی‌های‌من #طنزک #پرده_دار #ایده‌خلاقیت
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ـ ــ ـــ ــــ ـــــ ــــــ ـــــ ــــ ـــ ــ ـ مردی‌برای‌اصلاح‌سر‌و‌صورتش‌به‌آرایشگاه‌رفت. در‌حال‌کار‌گفت‌و‌گوی‌جالبی‌بین‌آنها‌در‌گرفت.😄 آنها‌درباره‌ی‌موضاعات‌و‌مطالب‌مختلف‌صحبت‌کردند؛ وقتی‌به‌موضوع‌"خدا‌"رسیدند،☝️🏻 آرایشگر‌گفت:"من‌باور‌نمی‌کنم‌خدا‌وجود‌داشته‌باشد.🙄" مشتری‌پرسید:"چراباور‌نمی‌کنی؟!🤔" آرایشگر‌جواب‌داد:"کافی‌است‌به‌خیابان‌بروی تا‌ببینی‌چرا‌خداوجود‌ندارد؛🙁 به‌من‌بگو،اگر‌خدا‌وجود‌داشت‌آیا‌این‌همه‌مریض‌می‌شدند؟🚑 بچه‌های‌بی‌سرپرست‌پیدا‌می‌شد؟👶🏻 اگر‌خدا‌وجود‌می‌داشت،نباید‌درد‌رنجی‌هم‌وجود‌می‌داشت.😣 نمی‌توانم‌خدای‌مهربانی‌را‌تصور‌کنم‌که‌اجازه‌می‌دهد این‌چیزها‌وجود‌داشته‌باشد.🖐🏽 مشتری‌لحظه‌ای‌فکر‌کرد، اما‌جوابی‌نداد‌چون‌نمی‌خواست‌جروبحث‌کند.😕 آرایشگر‌کارش‌را‌تمام‌کرد‌و‌مشتری‌از‌مغازه‌بیرون‌رفت.🚶🏻‍♂ بہ‌محض‌اینکه‌از‌آرایشگاه‌بیرون‌آمد، در‌خیابان‌مردی‌دید با‌موهای‌بلندوکثیف‌و‌بہ‌هم‌تابیده‌و‌ریش‌اصلاح‌نکرده.🧙🏾‍♂ ظاهرش‌کثیف‌و‌ژولیده‌بود.😒 مشتری‌برگشت‌ودوباره‌وارد‌آرایشگاه‌شد و‌بہ‌آرایشگر‌گفت:"می‌دانی‌چیست؟!، به‌نظر‌من‌آرایشگر‌ها‌هم‌وجود‌ندارند.😁" آرایشگر‌باتعجب‌گفت:"چرا‌چنین‌حرفی‌میزنی؟! من‌اینجا‌هستم،من‌آرایشگرم. من‌همین‌الان‌موهای‌تو‌را‌کوتاه‌کردم.💇🏻‍♂" مشتری‌با‌اعتراض‌گفت:"نہ!😠" "آرایشگر‌ها‌وجود‌ندارند؛ چون‌اگر‌وجود‌داشتند،هیچ‌کس‌مثل‌آن‌مردی‌کہ‌بیرون‌است، باموهای‌بلند‌و‌کثیف‌و‌ریش‌اصلاح‌نکرده‌پیدا‌نمی‌شد.🙂" آرایشگر‌جواب‌داد:"آرایشگر‌ها‌وجود‌دارند! موضوع‌این‌است‌که‌مردم‌به‌ما‌مراجعه‌نمی‌کنند.👣" مشتری‌تائید‌کرد:"دقیقا!👌🏻" "خدا‌هم‌وجود‌دارد!😍 فقط‌مردم‌بہ‌او‌مراجعہ‌نمی‌کنند‌و‌دنبالش‌نمی‌گردند.😔
📚 حیات پاكان ❤️داستان هایی از زندگی معصومان علیهم السلام 🌸روز وداع یاران، پرداخت بدهی پدر، حاضر جوابی، خنیاگر، به فکر همه باش، خواستگاری، معجزه صلوات، پیراستگی از آلودگی، نامه ای پر برکت و خیانت از عناوین اصلی این کتاب هستند. «حیات پاکان»، داستانهایی از زندگی پاکترین انسانها یعنی چهارده معصوم«ع» است تا آینده سازان این مرز و بوم با مطالعه زندگی پیشوایان معصوم، خود را در مسیر خداپسندانه آنان قرار دهند. این کتاب برای معرفی این چهره های بزرگ تاریخ بشری برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. ✅مناسب سنین 11 تا 18 سال علیه السلام ╭═━⊰🍃🦋🍃⊱━═╮ @revagherazavi_refaghat ╰═━⊰🍃🦋
داستان امام هادی علیه السلام ع @revagherazavi_refaghat
داستان دحوالارض 💦💦💦 🌺امشب شبِ ؛ تولد زمین "دحوالارض" است. @revagharazavi_refaghat
داستان “چادر حضرت زینب (س) و مجلس یزید” یک روز غمگین و سخت، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) به همراه خانواده‌اش در سفر بودند. دشمنان، آن‌ها را اسیر کرده و به شهر بزرگی برده بودند. در این شهر، مردی به نام یزید حکومت می‌کرد. یزید آدم مغرور و بدی بود که می‌خواست حضرت زینب و دیگر اعضای خانواده پیامبر (ص) را تحقیر کند. او دستور داد که اسیران را بدون احترام وارد مجلس بزرگش کنند. حضرت زینب (س)، با وجود سختی‌های سفر و غم بزرگی که از دست دادن عزیزانش داشت، همچنان حجاب خود را محکم نگه داشته بود. وقتی دشمنان خواستند وارد مجلس شوند، حضرت زینب سرش را بالا گرفت و با وقار وارد شد. اما چادرش را بیشتر روی سر و صورت خود کشید تا کسی نتواند او را ببیند. در مجلس، یزید با صدای بلند خندید و گفت: “حالا چه کسی شما را کمک می‌کند؟ شما هیچ قدرتی ندارید و ما هر کاری بخواهیم می‌توانیم انجام دهیم!” یزید فکر می‌کرد که حضرت زینب می‌ترسد یا گریه می‌کند، اما اشتباه می‌کرد. حضرت زینب (س) از جای خود بلند شد. چادرش را مرتب کرد و با صدای محکم گفت: “ای یزید! فکر نکن که با این کارها می‌توانی ما را کوچک کنی. ما خانواده پیامبر خدا هستیم و عزت ما از خداست، نه از مردم. تو می‌خواهی ما را تحقیر کنی، اما بدانی که این رفتارهای تو فقط نشان می‌دهد که چقدر ضعیف هستی!” همه کسانی که در مجلس بودند، از شجاعت و سخنان زیبای حضرت زینب شگفت‌زده شدند. آن‌ها نمی‌توانستند باور کنند که یک زن اسیر، این‌قدر محکم و باوقار صحبت کند. یکی از زنان در آن مجلس پرسید: “حضرت زینب! چرا حتی در این شرایط سخت هم این‌قدر به چادرت اهمیت می‌دهی؟” حضرت زینب لبخندی زد و گفت: “چادر من، مثل یک گنج است. گنج را همیشه باید محافظت کرد، حتی وقتی دشمنان بخواهند آن را از تو بگیرند. حجاب من، نشان‌دهنده ایمان و احترام من به خودم و خدایم است.” بعد از آن، یزید دیگر حرفی برای گفتن نداشت. همه فهمیدند که حضرت زینب (س) فقط یک اسیر نبود؛ او نماد شجاعت، وقار و ایمان بود. این داستان هنوز هم به ما یاد می‌دهد که حجاب فقط یک لباس نیست. حجاب یعنی احترام به خود، به دیگران و به خداوند. حضرت زینب (س) با شجاعت خود به همه ما آموختند که در هر شرایطی، باید ارزش‌ها و ایمانمان را حفظ کنیم، حتی وقتی دنیا سخت می‌شود. س