eitaa logo
رواق رفاقت نوجوان رضوی
220 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
12 فایل
«یا رفیق من لا رفیق له» رهروان_نوجوانان امام رضایی سنین ۱۰ تا ۱۸سال ارتباط با ما؟ @niloofarabi69 #مثبت‌انرژی #رفاقتی #یک‌دوست‌شهید #فانتزی‌های‌من #طنزک #پرده_دار #ایده‌خلاقیت
مشاهده در ایتا
دانلود
مےگفت: +اگه مےخواے برے به دختـر ارباب بگو... چون اون خوب مےفهمـه جا موندن از قافله ے حســــــــین یعنے چی...! رقیه جــــان ! دلتنگ پــــدرت هستیم 💔🍃 💔🥀 ●○°•°•°•○● 💕@revagherazavi_refaghat
آشپز و كمك آشپز، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا. آشپز، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها 🍽 رو چيد جلوي بچه ها. رفت نون بياره🍞 كه عليرضا بلند شد و گفت: (( بچه ها ! يادتون نره ! )) آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر و رفت.🍞 بچه ها تند نون ها رو گذاشتند زير پيراهنشون. كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد. تعجب كرد. 😯تند و تند براي هر نفر دوتا كوكو گذاشت و رفت. بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود. 🍞 آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها. زل زدند به سفره. 😳 بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگي 😩 ما گشنمونه ياالله ! )). كه حاجي داخل سنگر شد و گفت: چه خبره؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت: حاجي! اينها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي ؟!!😟 فرمانده با خنده پرسيد چي شده؟😄 آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند !!😋 👨🏿 آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوها رو يواشكي گذاشتند تو سفره . حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند ! 🍛آشپز نگاه سفره كرد. كمي چشماشو باز وبسته كرد👁 با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت: جل الخالق !؟ اينها ديونه اند يا اجنه؟!‌ 😒و بعد رفت تو آشپزخونه.. هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند ...😂 ●○°•°•°•○● 💕@revagherazavi_refaghat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😉 بخوای، می‌شه 😎 هیچ راهی برای به روی دختران بسته نیست💐 ●○°•°•°•○● 💕@revagherazavi_refaghat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃آرزوی من از سال‌ها پیش آرزویی با من همراه شده و حتّی لحظه‌ای از من فاصله نمی‌گیرد. گاهی خسته می‌شوم از دستش. انگار که دوست دارم چند لحظه‌ای رهایم کند ولی گویی او از من خسته نمی‌شود حتّی اگر کاری برای برآوردنش نکنم. این آرزوهای سمج را دوست دارم احساس می‌کنم تو به آنها فرمان می‌دهی که از من دور نشوند. همیشه آرزو داشته و دارم که در تلاطم‌های زندگی، آرام باشم چه وقتی که طوفان مصائب قصد آرام گرفتن ندارد و چه آن هنگام که موج کشتی شکن سختی‌ها روی سرم فرود می‌آید و چه آن گاه که تیرهای تهمت و طعنه پیاپی روی قلبم می‌نشیند. گاهی خیال می‌کنم آرزوی چنین آرامشی هم برایم زیاد است ولی گفتم که من هم اگر بخواهم این آرزو را فراموش کنم این آرزو قصد رها کردن مرا ندارد. از وقتی که با دوستی که تو نشانم داده‌ای نشست و برخاست کرده‌ام این آرزو جان دوباره گرفته در وجودم. تا به حال حتّی برای یک بار هم ندیدم که دریای وجود دوستم حتّی با سهمگین‌ترین طوفان‌ها، موّاج شود. من دریای آرام در هوای طوفان‌زده را در کنار دوستم تجربه کردم. شاید او را نشانم دادی تا بفهمم که چنین آرامشی، تنها یک آرزو نیست آرزویی تحقق یافتنی است. این روزها دلم عجیب محتاج آرامش است. دستی بکش روی دلم، آرامم کن آقا! گاهی تماشای آرامش دیگران به جای آرام کردن، آتشم می‌زند. بیشتر از این، نگذار بسوزم. صبحت بخیر آرامش من! ●○°•°•°•○● 💕@revagherazavi_refaghat
خدایـــآ توقدرمطلقِ‌زندگیه‌منی، باتوهمیشه‌حالِ‌دلِ‌من‌مثبته..😌♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴"انتخاب، بعد از تصمیم" یا "تصمیم، بعد از انتخاب"⁉️ 🍃🌾🌾🌾 ✅ مقصود ما از انتخاب، حکمی است که «دل» صادر می‌کند؛ ولی تصمیم، حکم «عقل» است. ✨✨✨✨✨داستان واره✨✨✨✨✨ ▪️می‌گوید: پسری آمده به خواستگاری بنده. ▫️می‌گویم: چه‌ قدر او را می‌شناسی؟ ▪️می‌گوید: سه سالی هست که با هم آشناییم. ▫️می‌گویم: دوستش داری؟ ▪️می‌گوید: جز او، به کسی دیگر فکر نمی‌کنم. ▫️می‌گویم: از خانواده‌اش بگو. ▪️می‌گوید: پدرش معتاد است. ▫️می‌گویم: فکر نمی‌کنی وصلت با خانواده‌ای که اعتیاد در آن راه دارد، خطرناک است؟ ▪️می‌گوید: من که نمی‌خواهم با پدرش ازدواج کنم. ▫️می‌گویم: پس، از خودش بگو. ▪️می‌گوید: هِی... . لب و لوچه‌اش را هم می‌کشد و ادامه می‌دهد: گه‌گاهی، لبی به منقل و بافور... . می‌خواهم حرفی بزنم که اجازه نمی‌دهد و می‌گوید: البتّه تفریحی است. ▫️می‌گویم: می‌دانی که اعتیاد از همین مرحلۀ تفریحی‌شروع می‌شود؟ ▪️می‌گوید: خب، به هر حال، یکی باید اینها را از دام اعتیاد نجات دهد دیگر! ▫️می‌گویم: غیر از تو، با شخص دیگری هم ارتباط داشته؟ ▪️می‌گوید: قبل از من چرا؛ ولی از وقتی که با من ارتباط برقرار کرده، با هیچ نامحرمی حرف نمی‌زند. ▫️می‌گویم: تو محرمش هستی؟ ساکت می‌شود و من ادامه می‌دهم: دوستانش را می‌شناسی؟ ▪️می‌گوید: آنهایی که من می‌شناسم، اهل سیگار و ... ▫️می‌گویم: شنیده‌ای که فرمودند: «المرءُ علی دینِ خَلیلِه»؟ هر شخصی دین و منش دوستش را انتخاب می‌کند؟ ▪️می‌گوید: از کجا معلوم؟ شاید می‌خواهد دوستانش را اصلاح کند. ☑️ می‌بینم هر چه می‌گویم، او توجیهی برایش دست و پا می‌کند. می‌فهمم که او انتخابش را کرده و مرا سر کار گذاشته. حرف‌ها را بی‌فایده می‌بینم و می‌گویم: ان شاء الله دندان‌هایتان به پای هم سفید شود! 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۶۰ 🍃🌾🌾🌾 ●○°•°•°•○● 💕@revagherazavi_refaghat
کاش قبل از اربعین💔 یک خوش خبر پیدا شود تا بگوید زائران،باز است راه کربلا...😭🤲 ●○°•°•°•○● 💕@revagherazavi_refaghat