eitaa logo
کانال دوستان انقلابی
143 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
11 فایل
ارتباط با مدیریت : @revolutionaryfriendsiran
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ▫️این داستان درباره شخصی به نام است... ✍وقتی که یک بچه بود، پدرش به عنوان یک مربی اسب برای تربیت اسب ها از یک اصطبل به اصطبل دیگر و از یک مزرعه به مزرعه دیگر در گردش بود. به همین خاطر مدرسه‌اش در طول سال چند بار عوض می‌شد. 🔸یک روز، وقتی که شاگرد دبیرستان بود، معلم از شاگردان خواست که بنویسند وقتی که بزرگ شدند می‌خواهند چه کاره شوند. او یک دقیقه نیز صبر نکرد و هفت صفحه کاغذ درباره هدفش که می‌خواست مالک یک مزرعه اسب باشد نوشت، او همه چیز را با جزئیات کامل نوشت و حتی طرحی از آن مکان با اصطبلها و ویلایش کشید. 🔹دو روز بعد او نوشته‌اش را با یک نمره F (پائین‌ترین نمره) در صفحه اول دریافت کرد. بعد از کلاس، نزد معلم رفت و پرسید. چرا من پائین‌ترین نمره را گرفتم؟ معلم پاسخ داد : این آرزو برای بچه‌ای مثل تو که نه پول دارد، نه امکانات و از یک خانواده دوره‌گرد است خیلی غیرواقعی است. 🔸به هیچ وجه ممکن نیست روزی به این آرزوی بزرگ دست پیدا کنی. سپس پیشنهاد کرد دوباره بنویسد و آرزوی واقعی‌تری داشته باشد. پسر به منزل رفت و از پدرش پرسید که چکار باید بکند. پدر پاسخ داد: این تصمیم خیلی برای تو مهم است. پس خودت باید به آن فکر کنی. پس از چند روز، پسر همان نوشته را برای معلمش برد. 🔹هیچ تغییری در آن نداد و گفت: شما نمره F را نگهدار و من آرزویم را نگه می‌دارم. اکنون مالک خانه‌ای با زیربنای 400 متر مربع در وسط یک مزرعه اسب به مساحت 8 هکتار می‌باشد و هنوز آن نوشته را با خودش دارد و آن را قاب گرفته و بالای شومینه‌اش نصب کرده است. 🔸بخاطر داشته باشید، باید به حرف دل خود گوش کنید و اجازه ندهید هیچ فردی رویای‌تان را از شما بگیرد.