eitaa logo
روایـتـــــــ کــــــتاب | حب امیـــــرالمؤمنیــــن 🌱
66 دنبال‌کننده
379 عکس
55 ویدیو
5 فایل
عکـــس نوشتـــه های مجموعـــه ده جلـــدی حب امیــرالمؤمنیــن علیـــه‌الســـلام صحیـــفه مؤمن طرح سرباز یالثــــارات الحسیـــن... آی دی اینستاگرام ya_lasarat_hosseyn آی دی کانال روبیکـــا Https://Rubika.ir/ya_lasarat_hosseyn تبادل ادمین @Yalasarat_hosseyn
مشاهده در ایتا
دانلود
. برخی وقایع پس از جنگ نهروان بعد از جنگ با خوارج در نهروان، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به مردم امر فرمود كه در نخيله بيرون شهر كوفه جمع شوند براى جنگ با شام آماده باشند. امام از مردم خواست تا براى جنگ با قاسطين، عازم شام شوند. اما مردم، ابراز خستگى كردند. و امام به ايشان دستور داد كه كمتر به ملاقات زن و فرزندانشان بروند. اما آنها سخنان حضرت علیه‌السلام را پيروى نكرده پنهانى داخل كوفه شدند و آن بزرگوار با معدودى از بزرگانشان در آنجا تنها ماند و مردم لشگرگاه را خالى كردند. تنها سيصد نفر با امام علیه‌السلام ماندند. لاجرم امام نيز به كوفه بازگشت. از اين پس آن حضرت، هر از چندى با سخنان خود مردم را به جهاد بر ضد شاميان دعوت مى‏ كرد، اما كسى پاسخ مساعد نمى‏ داد. در اينجاست که امام ضمن خطبه ‏هاى طولانى، به سرزنش مردم كوفه پرداخت و از بى ‏وفايى آنان مكرر سخن گفت . . @revayat_ketab
. بنابراین كساني كه به كوفه رفتند بر نگشتند و آنها كه مانده بودند شکیبایی نداشتند، لذا حضرت علیه‌السلام به كوفه تشريف آورده براى مردم خطبه خواند و آنها را به جهاد ترغيب نمود، آنان اطاعت نكردند. پس حضرت علیه‌السلام ايشان را چند روزى به حال خود گذاشت و بعدازآن اين خطبه را فرمود: من از شما دلتنگ و نگرانم و از ملامت كردن شما رنجيده گشتم، آيا در عوض زندگانى جاودان به زندگانى موقّت دنيا خوشنود هستيد و به جاى عزت و بزرگى تن به ذلّت و خوارى می دهید؟ وقتى شما را به جنگ كردن با دشمن مى ‏خوانم چشمهايتان دور مى ‏زند (مضطرب مى‏ شويد) گويا به سختی مرگ و رنج بيهوشى مبتلى شده‏ ايد كه راه گفت و شنود شما با من بسته، در پاسخ سخنانم حيران و سرگردانيد، مانند آنكه عقل شما زائل گشته ديوانه شده ‏ايد كه (راه اصلاح را از فساد و خوبى را از بدى و عزّت را از ذلّت تميز نمى ‏دهيد و) نمى ‏فهميد، هيچ وقت شما براى من امين و درستكار نبوده و نیستید (اعتماد به شما نداشته و ندارم) و سپاهى که (برای دفع دشمن) بتوان روی آن حساب کرد نیستید و ياران توانمندی كه نيازمند به شما گردند نیستید، شما مانند شترهايى كه ساربانهايشان ناپيدایند هستید، چون از طرفى جمع شوند از طرف ديگر پراكنده شوند، سوگند به خدا شما براى افروخته شدن آتش جنگ بد مردمى می باشيد (زيرا) با شما مكر و حيله می کنند و شما حيله نمى ‏كنيد و شهرهاى شما را تصرّف مى ‏نمايند و شما خشمگين نمى ‏شويد (در صدد دفاع بر نمى‏ آييد) دشمن به خواب نمى‏ رود و شما به خواب غفلت فرو رفته اید و فراموش كار هستيد، سوگند به خدا مغلوبند كساني كه (براى جلوگيرى از پيشروى دشمن) با يكديگر همراهى نكردند، سوگند به خدا گمان مي كنم اگر جنگ شدّت يابد و آتش مرگ و قتل افروخته شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن از (اطراف) پسر ابوطالب جدا خواهيد شد (با اين خوف و ترسى كه داريد ممكن نيست دوباره به دور من گرد آیید) و سوگند به خدا مردى كه دشمن را به طورى بر خود مسلط كند كه گوشتش را بدون اينكه چيزى بر استخوان باقى بماند بخورد و استخوان را شكسته پوستش را جدا سازد (خلاصه از دشمن كه هستى او را از جان و مال و زن و فرزند در تصرّف آورده جلوگيرى ننمايد) ناتوانى و بى حميّتى او بسيار و قلب و آنچه آن را از اطراف سينه او فرا گرفته ضعيف است، اى شنونده اگر تو هم مى‏ خواهى در ناتوانى و بى حميّتى مانند اين مرد باش و اما من به خدا سوگند پيش از آنكه به دشمن فرصت و توانائى دهم با شمشيرهاى مشرفى (مشارف نام قرايى بوده) چنان به او خواهم زد كه ريزه استخوانهاى سر او بپرد و بازوها و قدمهايش قطع شود و پس از كوشش من اختيار فتح و فيروزى با خدا است. اى مردم مرا بر شما حقى و شما را بر من حقى است: اما حقى كه شما بر من داريد نصيحت كردن شما است (ترغيب به اخلاق پسنديده و باز داشتن از گفتار و كردار ناشايسته) و رساندن غنيمت و حقوق به تمامى به شما است (از بیت المال مسلمين بدون اينكه بگذارم حيف و ميل شود) و ياد دادن به شما است (از كتاب و سنّت آنچه را كه نمى ‏دانيد) تا نادان نمانيد و تربيت نمودن شما است (به آداب شرعيّه) تا بياموزيد (و بر طبق آن رفتار نمایید) و اما حقى كه من بر شما دارم باقى ماندن به بيعت است و اخلاص و دوستى در پنهان و آشكار و اجابت من در هنگامیکه شما را بخوانم و اطاعت و پيروى به آنچه به شما امر كنم . . @revayat_ketab
. همانگونه كه اشاره شد، پس از نهروان، امام علیه‌السلام كوشيد تا مردم عراق را براى جنگ مجدد با شام بسيج كند، اما، شمار كسانى كه حاضر به همراهى امام علیه‌السلام بودند اندك بود. امام علیه‌السلام ضمن خطبه ‏هاى پرشور خود، از مردم خواستند تا همراهيش كنند، اما كمتر پاسخ مساعد دريافت مى ‏كردند. امام علیه‌السلام در خطبه ‏اى فرمود: “اى مردم رنگارنگ، با دلهای پريشان و ناهماهنگ. تن‏هاشان عيان، خردهاشان از آنان نهان، در شناخت حق شما را مى‏ پرورانم، همچون دايه ‏اى مهربان و شما از حق مى‏ رميد چون بزغالگان از بانگ شير غران. هيهات كه به يارى شما تاريكى را از چهره عدالت بزدايم و كجى را كه در راه حق راهیافته راست نمايم”. امام علیه‌السلام در خطبه ‏اى ديگر فرمود: “اى مردمى كه اگر امر كنم فرمان نمى‏ بريد و اگر بخوانمتان، پاسخ نمى ‏دهيد. اگر فرصت يابيد، فرو مى ‏مانيد و اگر با شما بستيزند، سست و ناتوانيد. اگر مردم بر امامى فراهم آيند، سرزنش مى‏ كنيد و اگر ناچار به كارى دشوار در آیید، پاى پس مى ‏نهيد. بى‏حميّت مردم! انتظار چه مى ‏بريد؟ چرا براى يارى بر نمى ‏خيزيد و براى گرفتن حقتان نمى‏ ستيزيد. مرگتان رسد، يا خوارى بر شما باد. به خدا اگر مرگ من بيايد و به سر وقتم خواهد آمد، ميان من و شما جدايى مى ‏اندازد، حالى كه همنشينى‏تان را خوش نمى‏ دارم و با شما بودن چنان است كه گويى ياورى ندارم. راستى شما چه مردمى هستيد؟ دينى نيست كه فراهمتان آرد؟ غيرتى نداريد تا بر كارتان وادارد؟ شگفت نيست كه معاويه، بى ‏سروپاهاى پست را مى‏ خواند و آنان پى او مى ‏روند، بى آن كه بديشان كمكى دهد، يا عطايى رساند و من شما را كه یادگار اسلامید و باقی مانده مردم- ديندار- مى‏ خوانم تا يارى‏تان دهم و بهره از عطا مقرر گردانم و شما از گرد من مى ‏پراكنيد و آتش مخالفت مرا دامن مى‏ زنيد ...آنچه بيشتر از هر چيز دوست دارم و مرا بايد، مرگ است كه به سر وقتم آيد”. . @revayat_ketab
. اين سخنان، نمونه ‏اى از سخنان فراوان امام علیه‌السلام است كه در طى سالهای 39 و 40 هجرى خطاب به مردم ايراد كرده‏ اند. جملات مزبور نشان عزم راسخ امام علیه‌السلام در برابر قاسطين است. معاويه كه به طور قطع از اوضاع عراق آگاهى داشته و ناظر سستى مردم آن ناحيه بود، مصمم شد تا با تجاوز به نواحى مختلف تحت سلطه امام در جزيرة العرب و حتى عراق، قدرت امام را تضعيف كرده و راه را براى گشودن عراق فراهم كند. معاويه هدف خود را از اين حملات چنين بيان كرد: اين قتل و تاراجها، مردم عراق را مى ‏ترساند و كسانى را كه در زمره مخالفانند، يا تصميم به جدايى دارند، در كار خود دلیر مى ‏گرداند. و آنان را كه از كشاكشها بيمناكند به نزد ما فرا مى‏خواند. اين حملات كه اصطلاحا “غارات” ناميده مى ‏شده، هر از چندى انجام مى‏يافته و در هر منطقه، شيعيان خالص آن حضرت به شهادت مى ‏رسيده ‏اند . سستی سپاهیان کوفی زمینه را برای تاخت و تازهای سرداران معاویه فراهم کرد. در این اوضاع بسیاری از پیروان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام تنها به جرم دوستی وی، در هجوم های ویرانگر سپاه معاویه یا به دست خوارج به قتل رسیدند . . @revayat_ketab
. اعتراض اشعث و حمایت ابوایوب انصاری جندب بن عبد اللّه ازدى نقل می کند: امیرالمؤمنین على علیه‌السلام چند روز مردم را فراخواند كه براى رفتن به جنگ حرکت کنند ولى آنان از جاى نجنبيدند. پس بر خاست و براى مردم چنين سخن راند: “اما بعد، اى مردم، من از شما خواستم كه براى نبرد بسيج شويد و حرکت کنید و شما از جاى خود نجنبيديد. اندرزتان دادم، نپذيرفتيد. شما به تن حاضريد و به دل غايب. گوش هايى داريد ولى سخن نمى ‏شنويد. برايتان سخنان حكمت ‏آميز خواندم و به اندرزهاى نيكو اندرزتان دادم و به جهاد دشمنان ستم‏ پيشه‏ تان فراخواندم، هنوز سخن به پايان نياورده ‏ام كه مى‏بينم چنان به اطراف پراكنده مى‏شويد كه قوم سبا پراكنده شدند. و چون از شما دست بازمى ‏دارم باز به جایهاى خويش بازمى‏ گرديد و حلقه ‏هاى دوستانه تشكيل مى ‏دهيد و براى يكديگر مثلها مى‏ آوريد و شعرها مى‏ خوانيد و از اينجا و آنجا خبر مى‏ گيريد و خبر مى ‏دهيد. آن سان كه مهيا شدن براى جنگ را از ياد مى‏بريد و دل به اباطيل مى‏ سپاريد. خاكتان بر دست. پيش از اينكه اين قوم به عزایتان آيند و به عزايشان رويد. به خدا سوگند هيچ قومى بر آستان خانه ‏هايشان جنگ نكردند جز اينكه به خوارى افتادند. و اللّه اين شما هستيد كه دست به كارى نمى‏ زنيد تا دشمن هر كار كه خواهد بكند. دوست دارم كه به مقتضاى نيت و بصيرت خويش با آنان روياروى شوم و از رنجى كه به من مى‏دهيد آسوده گردم. شما همانند آن رمه اشترانيد كه ساربان خويش گم كرده‏ اند و هرگاه از یکسو به هم پيوندند از ديگر سو پراكنده شوند. سوگند به خدا گويى شما را مى‏ بينم كه چون آتش جنگ افروخته شود و تنور پيكار گداخته آيد از گرد پسر ابیطالب پراكنده مى ‏شويد.” اشعث بن قيس بر خاست و سخن آغاز كرد كه يا امیرالمؤمنین چرا چنان نكردى كه عثمان بن‏ عفان كرد. امیرالمؤمنین على علیه‌السلام فرمود: “اى سرور دوزخيان واى بر تو، آنچه عثمان بن عفان كرد، رسوايى بود و آن در حق كسى بود كه نه او را دين بود و نه حجتى در دست. من چگونه چنان توانم كرد و حال آنكه به مقتضاى بينه اى از سوى پروردگارم عمل مى ‏كنم و حق در دست من است. به خدا سوگند كسى كه دشمن را واگذارد تا بر او چيره شود، همان دشمن گوشتش را تكه ‏تكه كند و استخوانش را خرد نمايد و پوستش را بدرد و خونش را بريزد. چنين كسى را دلى است سست و ضعيف. تو اگر دوست دارى چنان باش، اما من نه چنانم. مرا شمشيرى است برّان كه از ضربت آن كاسه‏ هاى سر به اطراف پرانده شوند و دست ها و ساعدها بريزند و خدا هر چه خواهد چنان كند.” . @revayat_ketab
. ابو ايوب خالد بن زيد انصارى كه صاحبخانه رسول اللّه صلی الله علیه وآله بود گفت: “اى مردم، امیرالمؤمنین سخن خويش به گوش كسانى كه گوش هاى شنوايشان باشد و دلهای نگهدار سخن، رسانيد. به راستی خداوند به شما کرامتی عطا فرموده که شما چنان که باید، پذیرای آن نیستید و قدر آن را نمی شناسید، راستی که خدا پسر عموی پیغمبر شما و آقای مسلمانان را پس از پیغمبرش صلی الله علیه وآله میان شما وانهاده است. او شما را در دین فقیه و بینا می سازد و حقیقت دین را بر شما می فهماند و به جهاد قومى كه حرام خداى حلال كرده ‏اند گسيل دارد ولى شما چون كران نمى ‏شنويد و دلهايتان در حجاب است و فرو بسته و مهر بر نهاده. اى مردم، توان اندیشیدن ندارید؛ آيا شرم و حيا را نيز از دست داده‏ ايد؟ اى مردم، ديروز با ستم و تجاوز پيمان بستيد و سبب شديد كه بلا همه ‏گير شود و در بلاد شايع گردد و صاحبان حق محروم گردند و بر صورتشان زنند و پاى بر شكمشان كوبند و پيكرشان در بيابان افتد و بادهاى وزنده بر آنها ريگ روان ريزد و هيچ چيز آنها را از گرما و سرما و پرتو سوزان خورشيد پناه ندهد جز جامه ‏هاى مندرس و خيمه ‏هاى مويين كهنه و فرسوده تا آنگاه که خداوند امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به شما عطا كرد و او كارها را از روى حق فيصله داد و رسوم عدل بپراكند و به آنچه در كتاب خدا آمده است عمل نمود اى قوم سپاس نعمتى كه خدا به شما ارزانى داشته است به جاى آوريد و رخ برمتابيد، “و چون كسانى مباشيد كه گفتند: شنيديم درحالیکه نمى ‏شنوند” شمشيرها آخته داريد و مهياى جهاد دشمن خود شويد. چون شما را ندا در مى‏ دهند پاسخ گوييد و چون فرمانتان مى ‏دهند بشنويد و فرمان بريد. وقتى كه چيزى بر زبان مى ‏آوريد بايد كه در دلتان نيز همان باشد تا در شمار راستگويان باشيد.” . جندب بن عبد اللّه وائلى نقل می کند: امیرالمؤمنین على علیه‌السلام می فرمود: بدانيد كه بعد از من به سه بلا گرفتار خواهيد آمد. خوارى و ذلتى همه‏ گير، شمشيرى كشنده و استبداد و خودكامگى ستمكاران. در آن حالات مرا ياد خواهيد كرد و آرزو كنيد كه كاش مرا مى‏ ديديد و ياري ام مى‏ كرديد و خونهای خود براى دفاع از من بر خاك مى‏ ريختيد. و خدا جز ستمكار را از رحمت خود دور ندارد . . @revayat_ketab
. نهج البلاغه و مسئله نفاق کارشناس سوره: “مَا هِيَ الا الْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا “: جز کوفه برایم نمانده! این خطبه کلام امام علیه‌السلام در رنجش از یاران است. همچنانکه شناخت توحید و شرک مکمل هم اند، شناخت تقوا و نفاق هم مکمل اند. همچنان که بایستی متقین را شناخت منافقان را هم باید شناخت. . @revayat_ketab
. نفاق یعنی دورویی که بیشترین ضربه را زده است. منافق همان کافر است که ظاهر مسلمان و مدعی به خودش میگیرد که نفوذ کند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به محمد بن ابی بکر مینویسد: “لَا سَوَاءَ إِمَامُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الرَّدَى ولِيُّ النَّبِيِّ وَ عَدُوُّ النَّبِيِّ وَ لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً اما الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ اما الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِهِ وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُون‏ .” حضرت علیه‌السلام دوتیپ رهبر را معرفی می فرماید: امام هدایت و امام سقوط، دوست و دشمن پیامبر. رسول خدا صلی الله علیه وآله به من فرمود: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی ترسم. ایمان مؤمن نگهش می دارد و مشرک شرکش از بین می بردش. ولی بر شما می ترسم از هر کسی که نفاق بر دلش میپروراند. عالم به ادبیات حزب الهی است. ادبیات مؤمنین را بلدند. مطابق معروف شما (آنچه شما می پسندید) حرف می زنند. . @revayat_ketab
. ویژگی منافق این است که یقول ما تعرفون، مطابق معروفهای شما حرف می زنند، مثل شما شعار می دهند. و یفعل ما تنکرون، ولی کاری میکنند که شما نمی پسندید. اهمیت ضربه منافقین آنقدر زیاد است که در قرآن در ابتدای سوره بقره خداوند سه تیپ –متقین-کفار-منافقین را معرفی می فرماید. ماهیت نفاق همان کفر است. کفر پنهان است که در لفافه ایمان خودش را پنهان کرده است. چند نوع نفاق داریم: کسی که عامدا دنبال خیانت و ضربه زدن است و عمله شیطان است. درجات پایین تر که لایه نفاق در وجود افراد هست. نفاق خود آگاه و ناخودآگاه: مبتلا به نفاق است ولی خودش نمی داند. نفاق سیاسی ضربه میزند؛ مشکل حضرت رسول صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیچیده است. می دانند منافق است اما به رو نمی آورند و حجت را بر او تمام می کنند و به او اجازه ورود به اردوگاه می دهند و کار تربیتی رویش انجام می دهند تا روز قیامت نگوید روی من کار نشد. مشکل امیرالمؤمنین علیه‌السلام: توده مردم ساده اندیش اند و فریب میخورند و کار منافق فریب دادن است. در مسائل مهم نباید حسن ظن داشت. گفتار و سخن منافق دم از ارزشها زدن است. قشنگ حرف می زند و از خوبی ها حرف میزند. قرآن میفرماید: “إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ “، بعضی از گمانها گناه است (نه همه اش)، یعنی در معاملات و عروس کردن دختر و مسائل مهم کشوری نباید حسن ظن داشت. جامعه که ایده آل نیست، حضرت امیر علیه‌السلام می فرمایند: اگر در جامعه ای فساد چیده شده باشد اگر حسن ظن داشته باشی، سرت کلاه می رود. اگر جامعه ای غلبه بر خوبیهاست در روابط فردی اگر بدگمان باشی مرتکب گناه شدی. جامعه ای که دشمن دارد حتما نفوذ و منافق هم هست. حضرت امیر علیه‌السلام حال خودشان را در پاسخ سؤال فردی اینگونه بیان فرمودند: چطور است حال کسی که از جایی که احساس امنیت دارد (مأمن) از همان جا میخورد. کمترین کار منافق این است که تصمیمگیری ها را کند میکند، فرصت سوزی ایجاد میکند، نظر مسئولین را عوض میکند، بهانه می آورد، دلهره و ترس ایجاد میکند. . @revayat_ketab
. ❌📌🛎🛎🛎🛎🛎🛎🔑 سلام جهت اعتراض به محتوای سطحی آموزش و پرورش ابتدا وارد سایت زیر بشوید این سایت دولت هست https://sso.my.gov.ir/login شماره موبایل میخواد بعد کد ورود میده میزنید وارد میشید منوی بالا سمت راست رو باز میکنید نوشته ثبت مورد میزنید بعد به پایین تر میایید و قسمت مطالبات شخصی رو میزنید بعد انتقاد رو میزنید حالا مشخصاتتون هست ادامه میدهید در مرحله بعد نام وزارت آموزش و پرورش رو انتخاب میکنید با موضوع کیفیت آموزشی. حالا در قسمت متن نسبت به معارف دینی انتقاد کنید . شما هر چی به نظرتون می رسه رو بنویسید و هر چی بیشتر انتقاد بشه بیشتر باعث میشه که رسیدگی کنند. پیشنهاد میکنیم حتما در مورد اینکه فهم نوجوونها الان زیاد هست ولی سیره اهل بیت و معارف امام با اونها کار نمیشه بگید . در مورد ضعف اصول عقاید بچه ها بعد از گرفتن دیپلم و کمک نگرفتن از منابع حوزه علمیه در مدرسه بگید. منابع عقیدتی درسی بچه ها خیلی سطح پایین تنظیم شده و برای این نسل خیلی کم هست. بچه های الان خیلی بیشتر از این حرفها میفهمند. چطور در ریاضیات باید اندازه انیشتین فرمول به درد نخور حفظ باشند اما از دین شون و قرآن و امام هاشون هیچی سرشون نشه!!!! اینم تصاویر مسیر انتقاد👇👇👇👇
. لطفا تا جایی که براتون امکان داره از تمام دوستانتون بخواهید که وقت بگذارند و این مسیر انتقاد رو بخاطر نسل آینده حتما انجام بدهند. 🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹
. سید رضی بعد از خطبه متقین خطبه منافقین را میآورد. حضرت امیر علیه‌السلام میفرمایند: کفر و نفاق بزرگترین درد روحی بشر است. نفاق از کفر بدتر است. شما را از اهل نفاق بر حذر میدارم. “أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَاءَ وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتو راقَبُونَ الْجَزَاءَ إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حق بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ- أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطآنهم الْخاسِرُون‏ “ منافقین ضال و مضل است. ضال به معنای گمراه (مقدمه گمراهی گمگشتگی گمشدگی یعنی هر کسی خودش گم است راهش هم گم است). هدف آرمانی درستی ندارد یا هدفی دارد که وقتی به آن میرسد احساس پوچی میکند. هیچ انسانی بیهوده آفریده نشده است. اگر هدفی نداشته باشد پوچ میشود. اگر پوچ شد سرگردان میشود بعد گمراه میشود. نظام ارزشی ذهن باید اصلاح شود. مرز انتقال از این گمگشتگی به نفاق چیست؟! رگه های خفیف نفاق چیست و چگونه میتوان مقابله کرد؟! منافق گمراهی است که مضل هم هست یعنی بنا دارد دیگران را نیز گمراه کند. منافق ضال و مضل نیز هست. منافق لغزیده و میخواهد دیگران را هم بلغزاند. سختی برخورد با منافق این است که هر روزی به یک رنگی در میآید، قدرت سازگاری اش با محیط فراوان است، خودش را هم رنگ میکند، نگاه میکند ببیند باد از کدام طرف می وزد، سریع رنگ عوض میکند و معمولا حافظه تاریخی مردم ضعیف است. (این آدم یک روزی چیز دیگری میگفت) چون می خواهد نفوذ بکند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام به کمیل فرمود: “النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ ‏...” حزب باد است، انعطاف و سازگاری دارد و مردم خوششان میآید. منافق میخواهد محبوب شود و نفوذ کند و منفعت خودش را به دست آورد منافق مبنا دارد و راهش را نفاق میبیند. فقط به فکر دنیا و منفعت خودش است و منفعتش در ضربه زدن است. فرد غیر منافق دارای خصوصیت صداقت و عدم فریب مردم است. اگر جو جدید ایجاد شده به نفع مردم و به نفع منافع ملی نیست. همراه نمیشوند ولو منافعشان را از دست بدهند و یا از سیستم حذف شوند. در چهره هایی که تغییر موضع و فضا داشته اند، معیار تشخیص تغییر منافقانه چیست؟ مبنا خیلی مهم است. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر کسی توبه کند تغییر ندهد توبه نکرده، تغییر باید به کجا به کدام طرف باشد؟! توبه و تغییرات منافع ابدی را باید تأمین کند. باید از خودمان بپرسیم آیا تغییرات من همیشه منافع مادی مرا تأمین میکرده یا معنوی را؟ آیا تغییرات فرد زودگذر است؟ بازی درآوردن، دکان درست کردن، یکدفعه این شعار یکدفعه آن شعار. منافق، زیرکی منافقانه و کیاست منافقانه دارد، یعنی بلد است چطور صحبت کند و اگر جا و قدرتی در این حوزه نداشته باشد، تغییر منافقانه میدهد تا خودش را جا کند. “يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً” گفتارشان زیباست و در گفتارشان ارزشها و بیانهای گوناگون استفاده میکنند، یک روش ندارند، مخاطب شناسند. میفهمند مخاطب روی چه مواردی حساس است و چه مسائلی برایش مهم است متدین نماست. قدرت بیان دارد (انقلابی نماست). زیرک اند حرف های خوب را خوب میزنند. با هر وسیله شکننده ای به شما ضربه میزنند. تفاوتش با مخلص در این است که این ها قراره ضربه بزنند. ولی فعلاً برای اینکه نفوذ کنند از زبان زیبا استفاده میکنند. “يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَاد” در کمین شما هستند نه در یک جا. در امنیت هستند در اقتصاد هستند در محیط زیست در خانواده در فرهنگ در جمعیت و در حفظ نیروی انسانی جامعه، منافق همه جا حضور دارد.
در یک عرصه دنبال کشف منافق نباشید کمین گاه های گوناگونی برای ضربه دارند. هر عرصه ای که ببینند میتوانند ضربه بزنند همه عرصه ها عرصه نفاق است. شکل زیبای غیر قابل تشخیص دارند. “قُلُوبُهُمْ دَوِيَّة” دلهای منافقان بیمار است. و قرآن میفرماید: “فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ “. “صِفَاحُهُمْ نَقِيَّة” چهره هایشان پاک است ظواهر مذهبی دارند. اوصاف فریبنده دارند. مشکل ما این است که ملاک نداریم. بچه های مذهبی ظاهرگرا بار میآیند. بیشتر به زبان و ظاهر و بیان توجه میکنند و فریب میخورند. فریب میخوریم که بازار فریب دهنده و فریب خورنده در جامعه زیاد میشود. فریب دادن را رونق میدهیم مشکل از ماست. هدف خطبه منافقین آگاه کردن ماست. “وَصْفُهُمْ دَوَاء” توصیفهای آنها دواست یعنی قشنگ عین راهکارها را میگویند. نسخه درمانی مشکلات جامعه را میگویند یعنی بخل در ارائه نظریه و راهکار هم ندارد. “قَوْلُهُمْ شِفَاء” وضعیت را خوب توصیف میکند مشکلات را خوب توصیف میکند و راهکارهای خوبی هم میگوید تا نفوذ کند. برای اینکه در مرکز تصمیمگیری قرار بگیرد و مسئولیت را به او واگذار کنند. بدانند که صاحب نظر و صاحب طرح است و ... “فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاء” اما رفتارشان درد بی درمان است. بخش نظارتی باید در انقلابیها فعال باشد نگران کسی باشیم که با ادبیات ایرانی و انقلابی حرف میزند. هراس از کسانی که رنگ عوض میکنند. “حَسَدَةُ الرَّخَاء” اگر در رفاه قرار بگیرید منافقان حسودند و دوست دارند جامعه را همیشه دچار بحران ببینند. دوست دارد نعمت جامعه از بین برود. ریشه حسادت تکبر و عدم عبودیت است. استفاده و گزینش خدا را نمیتواند بپذیرد. دوست دارند نعمت نباشد. نشانه نفاق: عمر بارها گفت اگر علی –علیه السلام- نبود من هلاک میشدم. اگر منافق در جناحی باشد که قدرت در دست رقیب باشد، دوست ندارد که مردم در دولت او رفاه را تجربه کنند. این از نشانه های عدم خلوص است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دوره 25 ساله که در قدرت نبودند، خالصانه هدایت کردند، خالصانه راهنمایی کردند و چوب لای چرخ رقیب نگذاشتند حتی با خلفای سه گانه این کار را نکردند. چوب لای چرخ رقیب گذاشتن نشانه نفاق است. به عنوان مصداق تشکیل شورا. اگر قدرت دست خودش باشد دوست ندارد قدرت به دست رقیب بیافتد گره میاندازد. مخلصین حسادت ندارند و منافع ملی را پایمال نمیکنند. “مُؤَكِّدُو الْبَلَاء” وقتی مردم در بلا گیر میکنند منافق بلا را تأکید میکند و تقویت میکند که مردم در بلا بمانند، نمیگذارد مردم در حوزه های مختلف از بلا خارج شوند. . @revayat_ketab
. قرآن می فرماید: {إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا }: اگر نیکی به شما برسد، آنها را ناراحت میکند؛ و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال میشوند. “مُقْنِطُو الرَّجَاء” منافق مردم را ناامید میکند، امید مردم را تبدیل به ناامیدی میکند که روحیه ها را تضعیف کند. وقتی روحیه تضعیف شود مردم عمل انجام نمیدهند و فرار مغزها و میل به مهاجرت میل به کم کاری ایجاد میشود. خاکریز میریزد و سقوط حتمی میشود و او به هدفش میرسد. چقدر با پدیده نفاق در جامعه امروز بر اساس معیارهای حضرت امیر علیه‌السلام مواجهیم. نمی خواهند مردم رفاه داشته باشند، تمنای زوال نعمت از مردم را دارد. تزریق ناامیدی میکند و سیاه نمایی میکند و مردم را ناامید میکند و انگیزه اصلاح را از مردم میگیرد. روزی شان در بحران است و دوست دارد بحران بماند. از خداوند، از آینده و از مقاومت ناامید میکنند، زمزمه های امید را از مردم میگیرند. دو نوع ناامیدی داریم. ناامیدی از خدا بد است، ناامیدی از خلق خدا خوب است، چون باعث پیدا کردن استعدادهای خود و شکوفا شدن و عدم وابستگی میشود. توصیه اهلبیت علیهم‌السلام، شکر عملی داشتن است، توکل به خدا باشد و نعمتهایی که خدا داده به کار گیرد مردم را به خدا امیدوار کنند و در خلأ نگه ندارند. امید صادق عمل میآورد یعنی اهل تلاش و عمل هم است و امید کاذب فقط شعار است. حضرت علیه‌السلام در خطبه 160 می فرماید: “يَدَّعِي بِزَعْمِهِ أَنَّهُ يَرْجُو اللَّهَ كَذَبَ وَ الْعَظِيمِ مَا بَالُهُ لَا يَتَبَيَّنُ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِه‏ فَكُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِه‏ وَ كُل‏ رَجَاءٍ الا رَجَاءَ اللَّهِ تَعَالَى‏ “. منافق داریم که کلامش امید آفرین است ولی عمل ندارد. نشانه ناخالصی است. راهبرد رهبر انقلاب این است که امید میدهند که فعالیت کنید مشکلات حل شود. منافقین به دنبال این هستند که در جامعه مرجعیت پیدا کنند. کسی که بتواند در عرصه های مختلف آدمها را زمین بزند یعنی آدمهای عرصه های مختلف به حرف او گوش میدهند. یعنی شناخت خوبی دارد. در عرصههای مختلف نفوذ میکند و جایگاه پیدا میکند تا بتواند ضربه بزند. نفاق در هر عرصه ای میتواند برود. مصداقش آخوند درباری. مردم میدیدند خلیفه مسلمین چه وضعی داشته؟ در حالیکه خلیفه است میخواهد نماز جمعه بخواند، لباس زیادی ندارد، لباس را حرکت میدهد تا خشک شود، کفش را خودش وصله میکرده و میفرموده: خلافت مثل کفش وصله دار بی-ارزش است مگر اینکه اقامه عدالت کنم. حضرت امیر علیه‌السلام حتی در بین شیعیان مظلوم است. وقتی میخواهند حضرت را معرفی کنند دروغ می گویند. “وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيع”‏، ویژگی منافق رفتار نفاق آلود برای فریب دادن است. . @revayat_ketab
. بدل هر کار مؤمنانه ای را منافقین به شکل دروغین دارند. [برای مصداقش] راوی میگوید: به امام باقر علیه‌السلام گفتم بعضیها هستند وقتی قرآن را میشنوند، بی هوش میشوند تا جایی که اگر دستوپاشون قطع شود، نمی فهمند. مانند موردی که در حال نماز تیر را از پای حضرت امیر علیه‌السلام خارج کردند. یا اینکه اعمال عبادی برای منافق مانند ترک عادت است که اگر مثلا نماز نخواند به وحشت میافتد. در روایتی امام صادق علیه‌السلام میفرماید: به روزه و نماز مردم گول نخورید زيرا بسا انسان به نماز و روزه شيفته مىشود تا آنجا كه اگر ترك كند به هراس افتد، ولى آنها را به راستگوئى و اداء امانت بيازمائيد ، “صِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ” او را بنگرید. اگر زود به کسی اطمینان پیدا میکنی تو عاجزی آدمها پیچیده اند، باید آدمها را بیازمایی. در دعا داریم مفارقه لاخلاق اعدائک خدایا کمک کن از خلق دشمنان تو جدا بشویم. گاهی ممکنه عیبهای منافقین را داشته باشیم، اگر خدا ما را به حال خودمان واگذار کند ما منافق تمام عیار خواهیم شد. عناصر نفاق یکی یکی حتی به صورت ناخود آگاه بدون خواندن نهج البلاغه انباشته میشود و رسوب میکند. برای پیشگیری از نفاق مردم را عادت بدهیم چگونه رفتار کنند. به عنوان مصداق حضرت امیر علیه‌السلام در خطبه 216 نهج البلاغه میفرماید: من دوست ندارم شما گمان پیدا کنید که من ستایش کردن را دوست دارم، شنیدن مدح و ثنا برای خودم را دوست دارم. معمولا مردم دوست دارند ستایش شوند ولی مرا ستایش نکنید تا تواضع داشته باشم من بدهکار خلق خدایم . ستایش آدم را قانع میکند و به عُجب وادار میکند. خودشیفتگی پیدا میکند و در جا میزند و دیگر پیشرفت نمیکند. ستایش متملقانه نفاق است. بیشتر از حد ستایش کردن نفاق است و تملق و کمتر از حد حسادت یا عجز است. منتظر ستایش نباش و در دلت قند آب نشود. رشد در این است که در جا نزنیم. خیلی قله های بلند برای فتح باقی مانده است. یکی دیگر از ویژگیهای منافق این است که منافق انتظار پاداش و جزا دارد، کار مخلصانه انجام نمیدهد، بدون پول کار انجام نمیدهد. ابتدا نفاق خود را شناسایی کنیم و بعد به فکر جامعه باشیم. در دعا داریم: خدایا تو از من به من آگاه تری (عیبهایی دارم که خودم نمیدانم) و من از مردم به خودم آگاه ترم خدایا ما را بهتر از آنچه اینان گمان میکنند قرار بده. . @revayat_ketab
. اگر میخواهیم نفاق گسترده نشود، رفتار نفاق آلود را ارزش و اعتبار ندهیم. نگاهی به خطبه 216 نهج البلاغه داشته باشیم: منتقد دلسوز حقوق و جایگاهش مشکل پیدا نکند، از حرف حق زدن همه امنیت داشته باشند ولو اشتباه توضیح داده شود. از سخیف ترین حالات والیان این است که گمان شود آنها فخر را دوست دارند و برداشت مردم تکبر شود و من کراهت دارم که در گمان شما بیاید که من فخر و ستایش و مدح و ثنا را دوست دارم. از سخیف ترین حالاتش است. “وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَة “ محافظه کار نباشید ظاهرسازی جلوی من نکنید. رفتار و صحبت مصنوعی که از قبل چیده باشند. طوری که با جباران و عصبانی مزاج رفتار میکنید با من رفتار نکنید. گمان نکنید اگر انتقاد کنید من برایم سنگین می آید. “لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حق قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي‏ “،‏ گمان نکنید که من التماس دارم که شما من را عظیم بدانید. “فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحق أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْه”‏، هر کسی حقی که بر او گفته میشود بر او سنگین بیاید یا عدلی که بر او عرضه میشود بداند عمل به این حق و عدل برایش سنگین تر است. “فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بهحق أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْل‏”، از حرف حق خودداری و محافظه کاری نکنید اگر مشورتی دارید که عدل این است حتماً به من بگویید. کسی که ظاهر و باطنش و رفتار و گفتارش متفاوت است، منافق است و نمیتواند حکمران خوبی باشد. راه پیشگیری نفوذ منافق و راه اصلاح و خروج از فضای نفاق آلود: تفکر کند و لیست ویژگیهای نفاق و معیارهای نفاق را با خودش بسنجد. در لایه های ضعیف و خفیف که ریز هستند. اگر اهمیت داده نشود بعداً سر از اردوگاه کفر در می آورد. خشوع بدن اگر از خشوع دل بیشتر شود نشانه نفاق است. هر کسی این سه خصوصیت را داشته باشد منافق است: 1- هر کسی به او اعتماد که میشود خیانت کند. 2- اذا حدث کذب: دروغ بگوید. 3- خلف وعده کند. حضرت امیر علیه‌السلام می فرماید: “الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِد “، لغت مسئول یعنی اگر کسی از کسی درخواست انجام کاری را میکند آزاد است که قول بدهد یا ندهد اما اگر قول داد برده قولش است. رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: اگر کسی از آغاز وعده میدهد و در فکرش باشد که وعده اش را عمل نمیکند یا محقق نمیشود، دزد است. به عنوان مصداق طرف به سه جا قول میدهد یا مردم را سر کار میگذارد. افرادی که دو چهره و دو زبانه اند منافقند. منافق هر چی به زبانش بیاید میگوید بعد فکر میکند. اول حرف میزند بعد فکر میکند. حرف زدن کار سختی است. . @revayat_ketab
. در خطبه متقین میفرماید: “مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب‏ “ اولین فضیلت در قرآن هم میفرماید: “قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ “، سخن استوار بگویید خدا اعمال شما را اصلاح میکند. منافق کسی است که اول حرف میزند بدون اینکه به جوانب سخنش توجه داشته باشد. غیبت میکند، جلو رو صریح نیست. توان حرف زدن جلوی روی طرف را ندارد، ناتوان است. منافق کسی است که جلو رو تملق میکند و پشت سر حرف میزند. ترویج صداقت در جامعه یکی راه های پیشگیری از نفاق است. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام میفرماید: “فَلَمَّا رأی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْر “: زمانی که خداوند صداقت ما را مشاهده کرد، بر دشمن شکست و بر ما پیروزی را مقدر نمود. حضرت امیر علیه‌السلام میفرماید: “المَنعُ الجَميلُ أحسَنُ مِن الوَعدِ الطَّويلِ “، پاسخ نه(منع) زیبا بهتر است از وعده طولانی که شدنی نیست. قساوت (سنگ دلی) از علامت نفاق است. در خلوت اشک چشم نداشته باشد، جلوی جمع برای بازی درآوردن دارد نزد گرفتار همدردی میکند. اصرار بر گناه و حرص بر دنیا دارد. منافق نهی میکند خودش مرتکب میشود و امر میکند اما خودش انجام نمیدهد. در نمازش آرامش و تمرکز دل و چشم را ندارد (ادب نماز را ندارد به چپ و راست نگاه میکند). امر به معروف میکند خودش عمل نمیکند، نقشه منافقانه دارد، میخواهد دکان باز کند. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام میفرماید: “لَعَنَ اَللَّهُ اَلْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ اَلتَّارِكِينَ لَهُ وَ اَلنَّاهِينَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ اَلْعَامِلِينَ بِهِ “: کسانى که مردم را به کارهاى نیک امر مى کنند و خود آن را انجام نمى دهند و کسانى که مردم را از کارهاى زشت باز مى دارند اما خود مرتکب آن مى شوند مورد لعن و نفرین الهى هستند -”وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بِالنَّهْيِ بَعْدَ التَّنَاهِي‏ “: از زشت کارى نهى کنید و خود از آن باز ایستید؛ زیرا که شما فرمان دارید ابتدا خود از کار زشت باز ایستید و سپس دیگران را نهى کنید. جلوی هم اعتراف به گناه نکنیم حفظ آبرو مهم است، راه درمان نفاق این است که به خدا بگوید. چون افراد حب نفس دارند عیوب شان را نمی بینند. انسان باید عیبش را ببیند. به خودش بگوید قانع نباش بیا بالا. فهم عیب رشد است مقام بالاتری است. پایان توضیحات کارشناس برنامه سوره در مورد نفاق . @revayat_ketab
. غارات و جنایات معاویه بن ابوسفیان معاویه به منظور ایجاد نا امنی و ترس و هرج و مرج در مردم عراق به فرماندهانش دستور داد حملاتی به مناطق مختلف عراق صورت بدهند تا عراق را از کنترل امام خارج کند و انسجام نیروی عراق را بر هم بزند و شیعیان را نابود کند. جنایات معاویه بیش از آن است که بتوان در این کتاب بیان نمود پس به طور خیلی خلاصه به مواردی چند اشاره میکنیم. . @revayat_ketab
. حمله ضحاک به معاويه خبر رسيد كه امیرالمؤمنین على علیه‌السلام بعد از رأی حکمیت، بسيج نبرد كرده و رهسپار شام مى ‏شود. معاويه ترسيد و در بيرون دمشق لشكرگاه بر پا كرد . جاسوسان خبر آوردند كه ياران امیرالمؤمنین على علیه‌السلام علیه او برخاسته‏ اند و گروهى از او جدا شده ‏اند و موضوع حكميت را امرى منكر مى ‏شمارند. و امیرالمؤمنین على علیه‌السلام اكنون با آنان درگیر است. از انصراف امیرالمؤمنین على علیه‌السلام و آن اختلاف كه به ميان ياران او افتاده بود، مردم شام شادمان شدند. معاويه همچنان لشكرگاه خويش بر پا ‏داشت و چشم به راه اقدام امیرالمؤمنین على علیه‌السلام و يارانش بود . زمانى نگذشت كه براى معاويه خبر آوردند كه امیرالمؤمنین على علیه‌السلام آن خوارج را كشته است و پس از قتل آنها مى ‏خواهد مردم را به سوى او به حركت درآورد ولى مردم همچنان از او مهلت مى ‏خواهند و با او مخالفت مى ‏ورزند. نامه عمارة بن عقبة بن ابى معيط از كوفه آمد. در نامه عماره چنين آمده بود: “اما بعد، شمارى از قاريان قرآن و زهّاد ياران على –علیه السلام- بر او خروج كرده ‏اند، على –علیه السلام- نيز لشكر بر سرشان برده و آنها را كشته است. اكنون لشكرش و اهل شهرش بر او شوريده ‏اند و ميانشان دشمنى افتاده و سخت پراكنده شده ‏اند. دوست داشتم كه تو را خبر دهم تا سپاس خداى به جاى آورى”. معاويه در اين هنگام به ضحاك بن قيس فهرى گفت: حرکت کن تا به ناحيه كوفه برسى و هر چه می توانى، غارت کن. اگر به اعرابى برخورد كردى كه در اطاعت على –علیه السلام- بودند، تار و مارشان كن و اگر در راه به سواران مسلح لشكر على –علیه السلام- رسيدى با آنان بجنگ. و چون در جايى چنين كردى، درنگ مكن و به جاى ديگر برو همچنان كن. هرگاه به تو گفتند كه دسته ای از سواران به جنگ تو روانه كرده‏ اند براى رويارويى با آن بايست. پس او را با سه هزار يا چهار هزار سرداران يكّه ‏تاز روانه كرد. ضحاك به سوى كوفه آمد هر که مالی داشت از او گرفت و به هر كه از اعراب بدوى رسيد او را كشت تا به ثعلبيّه رسيد. سپاهش بر قافله حاجيان حمله كردند و متاعشان را دزدیدند. در راه كه مى ‏آمد، عمرو بن عميس بن مسعود- برادرزاده عبد اللّه بن مسعود- صحابى رسول اللّه صلی الله علیه وآله را ديد، در قطقطانيه او را با جمعى از صحابه كه همراهش بودند كشت. . @revayat_ketab
. سخنرانی امام در مورد حمله لشگر معاویه امیرالمؤمنین على علیه‌السلام در میان مردم بر منبر رفت و فرمود: اى مردم كوفه به جايى كه بنده صالح خدا عمرو بن عميس كشته شده و به يارى لشكرهايتان كه بعضى به هلاكت رسيده‏ اند خارج شويد. بروید و با دشمنتان بجنگيد و حريم خويش حفظ كنيد، اگر می خواهيد كه كارى انجام دهید. مردم پاسخى از روى سستى و بى‏ حالى به او دادند. امیرالمؤمنین على علیه‌السلام ناتوانى و سستى را در وجود آنان مشاهده كرد. در اين حال فرمود: “به خدا سوگند، دوست دارم به جاى هر صد مرد از شما يكى از آنها از آن من بود. واى بر شما با من به جنگ بيرون آييد و سپس اگر پشيمان شديد، از گرد من بگريزيد. به خدا سوگند، ديدار با پروردگارم را با همین نيت و بصيرت كه مراست ناخوش ندارم. كه در آن شادمانى بزرگ من است و رهايى من است از اين همه مدارايى كه با شما مى‏ كنم و رنجى كه از شما مى ‏كشم. همانند آن اشتران جوان كه در كوهانشان به ظاهر رنجى مشاهده نمى‏ شود ولى از درون دردناك است يا همانند آن جامه كهنه كه چون يك جاى آن را بدوزند از جاى ديگرش پاره شود. اين بگفت و از منبر فرود آمد. آنگاه رفت تا به غریین رسید. در آنجا حجر بن عدىّ كندى را از ميان سواران خود فراخواند . برايش علمیبست و با چهار هزار نفر روانه نمود. حجر حرکت کرد تا به سماوه رسيد که سرزمين بنى كلاب بود. حجر به سرعت در پى ضحّاك می رفت تا در ناحيه تدمر به او رسيد. او را متوقف ساخت و ساعتى نبرد كردند، از ياران ضحاك نوزده نفر و از ياران حجر دو تن عبدالرحمن و عبد اللّه غامدى كشته شدند. شب هنگام ضحاك از صحنه نبرد گريخت. هنگامیکه هوا روشن شد نشانى از او يارانش نديدند . . @revayat_ketab
. حمله معاویه به جزیره معاويه، ضحاك بن قيس را در سرزمين جزيره امارت داد. حرّان و رقّه و قرقيسيا در دست او بود. كسانى هم از عثمانيان كه در بصره و كوفه بودند به بلاد جزيره گريخته بودند. به اشتر خبر رسيد پس به قصد ضحاك بن قيس رهسپار حرّان شد. هنگامیکه اين خبر به ضحاك رسيد از مردم رقّه يارى خواست. آنان نيز ياري اش كردند. بيشتر ساكنان آنجا عثمانيان بودند كه از امیرالمؤمنین على علیه‌السلام گريخته به رقّه رفته بودند. رئيسشان سماك بن مخرمه اسدى بود. مردم رقّه او را امير کرده بودند، پس در مرج مرينا مكانى ميان رقّه و حرّان لشكرگاه برپا كردند. پيش از آنكه اشتر به مصر برود در بلاد جزيره جنگهايى داشت که یک مورد آن با ضحاک بود . . @revayat_ketab
. حمله عمروعاص به مصر معاويه، عمرو بن عاص را با شش هزار تن به مصر فرستاد، درحالیکه محمد بن ابى بكر عامل و كارگزار امیرالمؤمنین على علیه‌السلام در مصر بود. عمرو حركت كرد و در نزديكى‏هاى مصر فرود آمد. طرفداران عثمان گرد او جمع شدند. سپس به محمد بن ابى بكر چنين نوشت: اما بعد، اى پسر ابوبکر، جان خود را نجات بده كه من خوش ندارم بر تو ظفر يابم و تو را از ميان بردارم. مردم اين ديار بر مخالفت و نافرمانى تو اتّفاق كرده‏ اند و از پيروى‏ات‏ پشيمان شده ‏اند و هرگاه كارد به استخوان برسد، تو را دستگير و تسليم مى‏ كنند. از مصر خارج شو كه من خيرخواه توام و السّلام. همچنين عمرو نامه معاويه را براى محمد بن ابى بكر فرستاد كه در آن نامه چنين آمده بود : اما بعد، ستم و ظلم عواقب وخيم دارد و هركه به ناحق خون بريزد، از انتقام اين جهان و كيفر دردناك آخرت در امان نيست و ما كسى را سراغ نداريم كه بيش از تو بر عثمان ستم روا داشته، به عیبجویی از او پرداخته و با او به مخالفت برخاسته باشد. تو در شمار كسانى هستى كه بر عليه او سخن‏ چينى كرده ‏اند و در ريختن خونش شركت داشته‏ اند و گمان مى‏كنى كه من از تو غافل بوده و فراموشت كرده‏ ام كه بيايى و در ولايتى مجاور قلمرو من حكم رانى کنی كه بيشتر ساكنانش ياران من و همرأى من و منتظر گفتار من هستند و بر ضد تو از من يارى میطلبند. اينك من گروهى را كه كينه‏ ات را به دل دارند و تشنه خون تو هستند و از پيكار با تو به خدا تقرب مى‏ جويند و با خدا پيمان بسته ‏اند كه تو را به كيفر كردارت برسانند، به سوى تو روانه كرده‏ ام. اگر جز اين نبود كه خونت را بريزند، اعلام خطر نمى ‏كردم، چه من دوست داشتم تو را بكشند كه ستم روا داشته‏ اى و حق خويشاوندى را رعايت نكرده ‏اى و بر عثمان تاخته ‏اى در آن روز كه با تيرهاى تو ما بين پشت گوش و رگهای گردنش را هدف قرار دادند، اما من از اينكه فردى قرشى را به چنين كيفرى برسانم، اكراه دارم و اين خداست كه هرجا باشى، هرگز تو را از قصاص مصون نخواهد داشت و السّلام. محمد هر دو نامه را پيچيد و نزد امیرالمؤمنین على علیه‌السلام فرستاد و در پاسخ نامه معاويه چنين نوشت: اما بعد، نامه تو رسيد كه در آن كار عثمان را آنگونه ياد كرده ‏اى كه من از آن هيچ عذرخواهى نمى‏كنم. در نامه ‏ات گفته ‏اى از تو دور شوم، گويى كه خيرخواه من هستى و مرا از كشته شدن بيم داده ‏اى، انگار كه يار مشفق منى. من اميدوارم كه پيروزى از آن من باشد و در ميدان كارزار سركوبتان كنم. اگر شما پيروز شديد و حكومت دنيا را به كف آورديد، چه بارها كه ستمگرى را يارى كرده ‏ايد و چه بسيار مؤمنانى را كه كشته‏ ايد و مثله كرده‏ ايد. بازگشت شما و آنها همگى به سوى خداست و همه كارها به خدا برمى ‏گردد كه مهربان‏ترين مهربانان است و درباره آنچه مى‏ گوييد، يارى از خدا بايد خواست و السّلام . محمد بن ابی بکر به عمرو بن عاص چنين پاسخ داد: اما بعد، اى پسر عاص، از آنچه در نامه ‏ات نوشته بودى، آگاه شدم. گفته بودى كه خوش ندارى بر من ظفر يابى، گواهى مى ‏دهم كه دروغ مى ‏گويى. گفته بودى كه خيرخواه من هستى، سوگند مى ‏خورم كه تو بدخواه منى. گفته بودى كه مردم از رأی و فرمان من سربرتافته و از پيروى من پشيمان شده‏ اند، آنها طرفداران تو شيطان ملعونند. خدا ما را بس كه پروردگار جهانيان است. ما به خدا توكل مى ‏كنيم كه پروردگار عرش عظيم است و السّلام . . @revayat_ketab
. حرکت عمروعاص به سمت مصر در سال سی و هشتم هجری معاویه، عمروعاص را عامل مصر کرده، به جانب مصر فرستاد و با او معاویة بن خدیج و ابوالاعورسلمی و چهارهزار تن لشکر بود . . @revayat_ketab