.
زيد بن على بن الحسين بن على علیهالسلام گويد كه امیرالمؤمنین على علیهالسلام فرمود:
اى مردم من شما را به حق فراخواندم، از من روىگردان شديد، شما را به درّه زدم مرا خسته و مانده كرديد. بدانيد كه پس از من واليانى خواهند آمد كه بدين مقدار راضى نشوند كه براى شكنجه دادن شما تازيانه برگيرند يا شمشير و من شما را به اين دو شكنجه نكنم. كه هر كه مردم را در دنيا شكنجه كند، خدا در آخرت شكنجهاش خواهد كرد. نشان آن امر اين است كه فرمانرواى يمن بيايد تا در ميان شما جاى كند. مردمى كه او را يوسف بن عمرو گويند بيايد و كارگزاران را بگيرد و كارگزاران آنها را نيز. در اين هنگام مردى از خاندان ما قيام مىكند، او را يارى كنيد كه او شما را به حق دعوت مىكند.
سعد بن ابراهيم گويد: اين ابى رافع مىگفت: امیرالمؤمنین على علیه السلام را ديدم كه مردم چنان بر او ازدحام كرده بودند كه پاهايش را خونين كردند. گفت: بار خدايا از اينان كراهت دارم اينان نيز از من كراهت دارند. بار خدايا مرا از آنان راحت كن و آنان را از من .
.
@revayat_ketab
.
دستورحمله معاویه به بصره
صحار بن عباس عبدی از طرفداران عثمان شده بود و با قوم خود نیز که از دوستداران امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بودند مخالف بود.
بعد از واقعه مصر، صحار بن عباس عبدى براى معاویه نامه نوشت:
“اما بعد، خبر يافتيم كه مردم مصر را كه بر امام خود عصيان ورزيده بودند و از روى ستم خليفه خود را كشتند، سخت گوشمال دادهاى. مردمى كه كشتن عثمان را ناپسند مىدانستند و از دشمنان او بريده و به شما پيوسته بودند و از كارهاى شما خشنود بودند، چون اين خبر شنيدند ديدگانشان روشنى یافت و جانهايشان آرامش و دلهايشان خنك گرديد. اگر صلاح بدانى و اميرى پاكيزه خوى و پاكدامن و ديندار براى ما بفرستى تا به طلب خون عثمان قيام كند، درنگ مكن. من يقين دارم كه مردم گرد او را خواهند گرفت و ابن عباس هم فعلاً از ميان مردم رفته است”.
چون معاويه نامه او را خواند گفت: جز اين رأی كه اين مرد براى من نوشته رأی ديگرى به كار نمی بندم
و در پاسخ نامه او نوشت:“اما بعد، نامهات را خواندم و اندرز و نيكخواهي ات را شناختم و اشارتت را پذيرفتم. خدا رحمتت کند و به راه راست بدارد. همچنان بر راه و رأی درست خويش ثابت بمان. پندارم مردى كه براى اين مهم خواسته ای اينك به نزد تو مىآيد و پندارم كه لشكر او اينك مشرف بر شهر است. شادمان شدم و تحيتت گفتم و انديشهات را پذيرا هستم”.
.
@revayat_ketab
.
معاویه عبد اللّه بن عامر حضرمى را فراخواند و به او گفت: میخواهم كه به بصره بروى. زيرا بيشتر مردم آن ديار درباره عثمان بر همان عقیده اند كه ما هستيم و قتل او را بس بزرگ مىدارند و در طلب خون او بسى كشته دادهاند و انتقام كشتگان خويش نگرفتهاند و از آنچه بر سرشان آمده سخت به دل كينه گرفتهاند و در پى آن هستند كه كسى را بيابند كه آنان را فراخواند و گرد آورد و براى گرفتن انتقام خون عثمان بسيج کند.
عبد اللّه بن عامر گفت: من تير تركش توام و بارها مرا آزمودهاى در نبردى كه بر ضد قاتلان عثمان ساز كردهاى، پشتيبان تو هستم. هر زمان كه خواهى مرا بفرست.
معاويه پس از مشورت با عمرو عاص که در مصر بود او را فرستاد.
نامه عمرو که رسيد، معاويه، ابن عامر حضرمى را فراخواند و به او گفت: “اى ابن حضرمى به سوى مردم بصره حركت کن خدا سفرت را با بركت کند. به ميان مضريان فرود آى و از ربيعه حذر نما و با ازد دوستى كن. آنگاه بانگ عزاى عثمان بلند كن و به ياد مردم آور كه على علیه السلام چه خونى از آنها ريخته است. هر كه سخن تو شنید و فرمان برد هر چه از دنيا خواست به او ارزانى دار و هر بار كه مالى مىبخشى او را بر ديگران مقدّم بدار. و اين احسان و انعام بر دوام است تا روزى كه يا او ما را از دست بدهد يا ما او را”. آنگاه با او وداع كرد و نامه ای به ابن عامر داد که بر مردم بصره بخواند .
ابن عامر به بصره آمد و بر بنى تميم وارد شد. مردم شهر از آمدن او خبر يافتند همه كسانى كه با او هم عقیده بودند و سرانشان به نزد او گرد آمدند.
ابن عامر حمد و ثناى خداى به جاى آورد، سپس خطاب به ايشان چنين گفت:
اما بعد، اى مردم، عثمان پيشواى شما به راه هدايت بود و على بن ابیطالب علیه السلام او را به ستم كشت. به طلب خون او قيام كرديد و با قاتلان او پيكار نموديد. خداوند شما مردم اين شهر را جزاى خير دهد. جمعى كثير از مهتران برگزيده شما بر خاك هلاك افتادند آنگاه برادران شما، دلير مردانى كه کسی را ياراى ايستادگى در برابرشان نبود با سپاهى بيشمار آمدند، آنان با دشمنانى كه با شما جنگيده بودند بار ديگر جنگیدند و به تمامى هدفى كه پيش روى داشتند، درحالیکه نيك پايدارى مىكردند رسيدند و پيروزمند و كام يافته بازگشتند. پس به ياري شان برخيزيد و خونى را كه آهنگ انتقامش را داريد همواره به ياد داشته باشيد تا با كشتار دشمنان خويش دلهايتان را خنك سازيد.
ضحاك بن عبد اللّه هلالى گفت: آنچه براى ما آوردهاى و آنچه ما را بدان فرامىخوانى در نزد خداوند چه زشت و ناستوده است. به خدا سوگند تو هم همان سخن را مىگويى كه دو دوست تو طلحه و زبير مىگفتند. وقتى آنها آمدند، ما با امیرالمؤمنین على علیهالسلام بيعت كرده بوديم و همه يك سخن مىگفتيم و متحد شده بوديم و به راهى راست رهسپار. آن دو ما را به تفرقه فراخواندند و از اين سخنان به ظاهر آراسته براى ما گفتند تا آنجا كه با يكديگر خصومت آغاز کردیم و كارمان به ستم و تجاوز كشيد و باهم در آويختيم.
به خدا سوگند از وبال عظيم اين فتنه هنوز هم نرستهايم. اكنون همگان بر بيعت اين بنده صالح خداوند امیرالمؤمنین على علیهالسلام، همدست و متحدیم. امیرالمؤمنین على علیهالسلام خطاها و لغزشهای ما را بخشيده است و بدي هايمان را عفو كرده و از ما بيعت گرفته حالا شما چه مىگوييد؟ مىگوييد كه بار ديگر شمشيرها از نيام ها بر كشيم و بر سر يكديگر زنيم تا معاويه بر اورنگ امارت نشيند و تو بر مسند وزارت او تكيه بزنى. و پيمانى را كه با امیرالمؤمنین على علیهالسلام بستهايم بشكنيم؟ به خدا سوگند يك روز از روزهاى عمر امیرالمؤمنین على علیهالسلام كه با رسول اللّه سپرى شده از كارهاى معاويه و خاندان معاويه تا دنيا دنياست بهتر است.
.
@revayat_ketab
1737108689178_عبدالله بن عامر.mp3
2.13M
صوت بخشی از متن بالا با صدای هوش مصنوعی
.
@revayat_ketab