eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
760 دنبال‌کننده
808 عکس
101 ویدیو
7 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
📕حسن یوسف ✍️جمعی از نویسندگان ( به کوشش سعید معتمدی) 📚 نشر شهید کاظمی 🔸آن لحظه که نوای حزین رفتن نور چشم ایران تمام جهان را پر کرد، هر کس به سهم خودش با جان و دل و توانش آن را برای تاریخ نگاشت. روایتخانه و اهالی اش نیز با قلم هایشان به استقبال این نوای بهشتی رفتند و آن را بر صفحه دل و جان قلم زدند. قهرمان ها، امت ساز و هدایت کننده هستند. و بقای قهرمان ها بسته به ثبت نام و یاد آنهاست. 🔸حسن یوسف روایت یوسفی‌ست که عزیز شد و عطر حسن اش قلب هارا پر کرد. در این کتاب نویسندگان با روایت های واقعی و یا تخیلی به نگارش زندگی سراسر قهرمانانه حاج قاسم سلیمانی پرداخته اند. که عطر حضورش بماند برای همیشه... 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 صدای نویسنده ✂️ برشی کوتاه از داستان شب تاریک 📚 منتشر شده درکتاب حسن یوسف ✍️ زهره فصیحی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
❄️ در این روزهای سرد زمستان، اتفاقات جذابی در انتظارتونه! 🔥 گرمابخش غرفه‌ی اهالی روایتخانه باشید د
به بهانه‌ی روز آخر نمایشگاهِ شهربانوی زندگی و حضور روایتخانه 🌱 «حُسن یوسف» 🪑 نشسته‌ام روی صندلی نمایشگاه و مردم را نگاه می‌کنم. به جای همه‌ی نگاه نکردن آنها به کتاب‌ها، من نگاه‌شان می‌کنم. آدم ها همه می‌گذرند. دخترم می‌گوید : - چرا کسی کتاب نمیخره؟ - چون نیومدن کتاب بخرن - پس برا چی اومدن؟ ❓نمیدانم برای چه آمده‌اند؟ دم غرفه‌ی چرم روبرویی هم که کسی نمی‌ایستد. پس خلق‌الله برای چه آمده‌اند نمایشگاه؟ چه چیزی باید جلوی چشمان‌شان رژه برود تا دیده شود؟ غرفه را به دخترم می‌سپارم و می‌روم نماز. وقتی برمی‌گردم دخترم می‌گوید: کسی ازش خودکار خواسته تا پوستر کتاب حسن یوسف را امضاء کند و او گفته است این امضاء‌ها مربوط به روز رونمایی‌ست، نمی‌شود. طرح جلد حُسن یوسف را خیلی دوست نداشتم به نظرم عکس حاج قاسم درست پیدا نبود لابه‌لای برگ‌های حسن یوسف. 👨‍👧 مردی می‌گذرد همراه خانواده‌اش، همراه دختر بچه‌ی نازش که صورتش را نقاشی کرده است. چشم‌هایش قاب شده میان دوتا بال سفید. رد می‌شود بدون نگاه. فقط چند ثانیه‌ایی روبروی پوستر کتاب حسن یوسف تأمل می‌کند، صدایش را می‌شنوم « هییی! حاج قاسم» مردم آمده‌اند نمایشگاه شاید فقط برای یک «آه»، شاید برای یک آرزو که رد و نشانی از خودشان پای عکس سردار بگذارند، مثلاً امضا کنند. 🔹 پس لابد میان برگ‌های حسن یوسف عکس شهید سلیمانی مشخص است. میان روزمرگی ما هم همین‌طور، سردار یک جاهایی هست یک جاهایی نیست، مثل برگ‌های حسن یوسف روی کتاب. میان خنده‌ها و شادی‌های نمایشگاه شاید نباشد اما ساعت یک و بیست، میان خلوت و دلتنگی حتما هست. 📔 تنها کتابی که کسی از غرفه ما خرید، کتاب حسن یوسف بود، دختر نوجوانی بدون حرف آمد و بدون ورق زدن نگاهش کرد و بعد کارتش را از توی کیف گل گلی ش داد بهم. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane