مجموعه ادبی روایتخانه
چه پرتوهای با معنایی از نور بر سرمان باریدن گرفته...
#روایت_حضور
💌نظر برخی از حاضران در جلسهی نثر و لحن در ادبیات
📝و جملات طلایی از نگاه مخاطبان
◾️در یک زبان هیچ دو کلمه ای هم معنا نیست.
کلمات مترادف اند اما هم معنا نه!
پس به انتخاب کلمات و تفاوت ظریف معانی آنها برای نوشته هایتان حساس و دقیق باشید.
◾️کارگاه فوق العاده ای بود
استاد بسیار با مطالعه، دیدگاهها ی نو و خاصشون خیلی جذاب بود.
البته از نظر من
و اینکه خیلی مو شکافانه متنها را تحلیل کرده بودن.
منو یاد شهید چمران می انداختند
دست همه ی دست اند کاران سلامت
◾️معنای
کلمه در جمله
معنای
جمله در متن
معنای
متن در زمینه ی فرهنگی که در آن خلق می شود،
آشکار می شود
◾️به معنی کلمات دقت کنین
خیلی خیلی دایره ی کلماتتون رو بزرگتر کنین
و مواظب باشین هر کلمه ای رو هر جایی به کار نبرین!
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
28.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📸#گزارش_تصویری
#روایت_حضور
به قلم✍ سرکار خانم اسدی؛ مدرس کارگاه قلم ماجراجوی من:
با این فصل آشتی آشتیام؛ نوجوانی را میگویم پر از مزههای جورواجور است: ترشی، شیرینی و ملسی....
کاش میشد همیشه آنها را داشت؛ کاش میشد به عقب سفر کرد،....
مطمئنم که سالها توی دلم گذشته است که : «کاش یک ماشین زمان داشتم»
این آرزوی ناشناختهام بود: «ماشین زمان». در همین سالهای نزدیک به آن رسیدم؛ قابش گرفتم. در آغوش کشیدمش. اعتبارش دادم.
خیال اما، غول چراغ جادویم شد و مرا سوار بر چیزی «ماشین زمانطور » کرد. بعد از آن
با کودکیام نزدیکتر شدم؛ با نوجوانیام بیشتر....
کودک درونم که چند سالی به خواب رفته بود، بیدار کردم. شروع به ورجه وورجه کرد. دلم خواست که هیچ وقت بزرگ نشود. برای همین هر روز نوازشش کردم. قربان صدقه اش رفتم. شما که غریبه نیستید... در گوشش هم گفتم که «خواهش میکنم که هیچ وقت بزرگ نشود.»
دست به کار شدم تا صدای خنده اش همیشه توی گوشم بپیچد و طفل درونم، پشت نکند به کسی که همیشه او را لازم دارد.
دورهمی و گعده با نوجوانان، فرصتی شد که هر بار برای چند ساعت هم که شده، لحظههای متنوعی از طعم و مزه را تجربه کنم. ماشین زمان را نگه داشته بودم جایی که از خندههای ریز ریز دخترکها دلم غنج برود و با قهرهای کوتاهشان لب برچینم....
ادامه دارد...
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
29.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📸#گزارش_تصویری
#روایت_حضور
به قلم✍ سرکارخانم اسدی؛ مدرس کارگاه قلم ماجراجوی من:
در «قلم ماجراجوی من »اما ، جور دیگری با نوجوانی دمخور شدم. دخترانم، قلم به دست، باید خیالاتشان را کند و کاو میکردند.
کفشهایم را کندم تا با سرعت تخیل آنها بدوم به دنبال اتفاقاتی که نوشتهاند. دویدن خیلی جذاب است.... به خصوص که لابهلایش سر بکشی توی هزارتویی که هر گوشهاش دری دارد و دنیایی خوابیده پشتش و انگار منتظر دست ساحری است که اجازه نمیگیرد و با صدای بلند میپرد وسط آن.
دخترهایم تندتند فکر میکردند و فکرهایشان را بلندبلند میگفتند؛ سرعت و حجم معنای جدیدی پیدا کرده بود.....جذاب بود.
گاهی وسط دویدنها، برمیگشتم و اتفاقات پشت سر را، این بار با دور کند برایشان تصویر میکردم. تا آرام آرام آن را مزه مزه کنند و از طعمش بگویند.
قلمهایشان رنگ تازهای گرفت. توصیفها جاندار شد. نوشتهها آب و تاب پیدا کرد، رنگ و بوی قصه گرفت، خوش طعم تر شد.
من از همه لحظه های آن لذت بردم: تند بودن ،...آرام بودن،... ایستادن ....و دویدن.
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🪴#روایت_حضور
✨این روزها کتاب ما غیرممکنیم مهمان محافل ادبی و خبرگزاری های گوناگونی بوده است.
📖 رمان «ما غیر ممکنیم» به قلم مطهره شیرانی، در برنامه «دوشنبهها، به وقت کتاب» با حضور نویسنده، به میزبانی حمیدبابایی در سالن اوستا #حوزه_هنری، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
🔹نویسنده «ما غیر ممکنیم» اظهار داشت: من در این رمان بیشتر دنبال جهانبینی جهانهای موازی بودم و سعی کردم با دنبال کردن رابطه سنت و پسا مدرنیسم رمانم بومیتر بوده و نسبت به آثار خارجی متفاوت باشد.
🔸همچین خبرگزاری تسنیم به معرفی این اثر پرداخته است.
⬅️ گزیده نشست حوزه هنری را میتوانید از اینجا بخوانید.
⬅️ معرفی کتاب در خبرگزاری تسنیم را اینجا بخوانید.
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane