#عزاداری #عزیزم_حسین مثل یک چشم‌انتظاری طولانی... مثل یک قرار دسته‌جمعی... مثل یک غمِ مشترک... روزها را شمردیم... بغض‌مان را خوردیم... گویی زنده شدیم و مُردیم... و حالا... دارد این شورِ شیرین... از راه می‌رسد! غم داشتیم... گفتیم حسین! کم آوردیم... گفتیم حسین! ازپا افتادیم... گفتیم حسین! و تو دست‌مان را گرفتی! حالا نوبتِ ماست! مُحَرَّم از راه می‌رسد و... چقدر خداخدا کردیم تا ببینیمش! چقدر دل‌مان می‌خواهد... وقتی نام تو را می‌شنویم... وقتی در روضه هستیم... وقتی پیراهنِ مشکی به تن داریم... اجل، رخصت دهد و... ما به دیدارت بیاییم! مُحَرَّم از راه می‌رسد و... ما با #عزیزم_حسین قربانت می‌رویم! این ناقابل را از من... از ما... قبول کن! از عشق گفتن و از عشق شنیدن است! کوچک‌تر: #محمد_حسین_پویانفر @poyanfar

#عزاداری #تکیه_خوانی تکیه‌خوانی... از سنت‌های عزاداری... در منطقه شمیرانات تهران است... که در آن هیأت‌های عزاداری... با دسته‌روی و علم‌کشی... به تکایا می‌روند! و این شب‌ها... حال و هوای دیگری... در کوچه‌پس‌کوچه‌های شمیران... برپاست! بوی اسپند و دود... جاری‌شدن سلام و صلوات بر لب‌ها... و بر سر و سینه‌زدن... در ایام اسارت آل‌الله! این شب‌ها... جای خالی حاج آقا #حجت_کسری... پیرغلامان و حسینچی‌ها... بدجور به چشم می‌‌خورد! روح‌شان شاد @poyanfar https://eitaa.com/joinchat/3462856738C1e98fbefac