فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_مهدی_سلحشور
از سخنان #رفیق_شهیدش میگوید.
نمی دانید مقام امام حسین علیه السلام در برزخ چگونه است؟
از توفیق شهادت می پرسد و می شنود:
آقابرای خیلی ازشما
شهادت را می نویسند،
خودتان پاکش می کنید...
الهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
#لبیک_یاحسین
#شهادت_آرزومونه
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🌹مادر شهیدی که وارد قبر فرزندش شد!
🌷 لحظه ای كه محمدرضا را كنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز كردند همه آمدند و از شهید خداحافظی گرفتند، من یك مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از اینكه پیكر شهید را وارد خاك كنند یك زیارت عاشورا بخوانم. گوشه ای دورتر از قبر نشستم و مشغول زیارت عاشورا بودم كه شهید را بلند كردند و در قبر گذاشتند همین كه من رسیدم به «السلام علیك یا اباعبدا…» یك دفعه شنیدم كه پدرش با صدای بلند می گفت: مادرش را بگویید بیاید.
🌷 ابتدا تصور كردم بخاطر آخرین لحظه ی دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا می زنند، كه من گفتم رویش را بپوشانید كه یك دفعه پدر شهید و تمام جمعیت یك صدا فریاد زدند: »شهید دارد می خندد« ولی آن لحظه بنده باور نكردم، گفتم شاید احساساتی شده اند. آخر مگر می شود جسدی كه پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشك بود كه ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاك، زنجیر را پاره كنیم چطور ممكن است بخندد.
🌷 در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم كه می گفت: «روزی كه تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ كاری بكن ای بشر كه روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان»
#شهدا_زنده_اند
#شهدا_چراغ_راه
#روایت_عشق
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید؛
🌹مثنوی شهادت
🔰حاج صادق آهنگران
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظه ای تمکین نکردند
ترحم بر منِ مسکین نکردند
سواران از سرِ نعشم گذشتند
فغان ها کردم اما بر نگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان! این چه سودا بود با من؟
رفیقان! رسم همدردی کجا رفت؟
جوانمردان! جوانمردی کجا رفت؟
مرا این پشت مگذارید بی پاک
گناهم چیست؟ پایم بود در خاک
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیرِ قبض و بسط روح بودم
درِ باغ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
شهادت نردبانِ آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را
چرا بستند راهِ آسمان را
مرا پایی به دست نردبان بود
مرا دستی به بام آسمان بود
تو بالا رفته ای من در زمینم
برادر روسیاهم ، شرمگینم
مرا اسبِ سپیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
در این اطراف ، دوش ای دل تو بودی
نگهبان دیشب ای غافل تو بودی
بگو اسبِ سپیدم را که دزدید؟
امیدم را امیدم را که دزدید
#مدیون_شهداییم
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💙•
#عبد_الحسین_برونسی
درهرکاراگرانسانخدارادرنظر
بگیردانحرافایجادنمیشود🕊
#شهدا_زنده_اند
#کلام_نور
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
🌷🕊🍃
بـی اخــتـیــار
داده ام اختیارِ دلم را به دست تو ...
به گمانم #عشق همین احساسِ جبر است،
جبرِ در دوست داشتن تو !
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی🕊
#شهدا_زنده_اند
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60