eitaa logo
ایستگاه روایت شهدا
419 دنبال‌کننده
557 عکس
337 ویدیو
11 فایل
🌱‟رِوٰایَتْگَرِی‟ قِصِه‌ی دلدادگیِ واماندگانِ از کاروان "شهدا"ست...! ✍️استاد محمدباقر نادم 🔶راوی موسسه روایت سیره شهدا_قم 🔶نویسنده 🔶پژوهشگر 🔶سخنران به یاد علمدار روایتگری🌷 #شَهِیدحٰاج‌ْعَبْدُالله‌ضٰابِط ✅ادمین: @admin_revayat_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
📻سخنانی ماندگار از 🍃شهید مدافع‌حرم 🔺فقط دم‌زدن از شهدا افٺخاࢪ نیسٺ! باید زندگی‌مان، حࢪف‌مان، نگاه‌مان، لقمه‌هایمان و ࢪفاقٺ‌مان بو؎‌ شهدا ࢪا بدهد. ┄┄┅┅┅❁🌻❁┅┅┅┄┄ 🔺اداࢪه جامعه بࢪ اساس اࢪزش‌ها؎‌ اسلامی، ایجاد بسٺࢪ اقامه دین، ٺحقّق احڪام و عبوࢪ به سمٺ عصࢪ ظهوࢪ فقط با ولایٺ فقیه ممکن است! ┄┄┅┅┅❁🌻❁┅┅┅┄┄ 🔺دࢪ گࢪفٺنِ حقّ مظلوم از ظالم، نابود؎‌ اشࢪاࢪ، بࢪملا کࢪدنِ نفاق و احیاء دین دࢪ ڪناࢪ ولیّ امࢪ مسلمین و با اشاࢪه‌ ࢪهبࢪ؎‌ جان ࢪا فدا می‌ڪنم. ‌....🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
همیشه میگفت : دوست دارم زمانی برسه که پیشت باشم و نبودم رو جبران کنم. به شوخی میگفت : انقدر نازِتو بکشم که دیگه احساس غربت نکنی ! پرسیدم : علی تو خوشبختی؟ گفت : راستشو بگم؟ ناراحت نمیشی؟ گفت : درمقایسه با مردهای دیگه ،آره خیلی خوشبختم خیلی ! اما اگه منظورت اون خوشبختیِ ایده آلِ .. اون خوشبختی فقط با شـهادت بدست میآد . . دعا کن به اون خوشبختی برسم . 🔰 رفتن به جبهه ها ... و دفاع از ڪيان اسلام و قرآن ، برای مردان خدا تڪليـــف و امتحان بزرگی محسوب می‌شود زيرا جبهه آزمايشگاه مردان خداست برای اين آزمايش ، بايستی از تمام وابستگی مادی و غير خدا گسست و عاشقانه بسوی خدا شتافت. https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
روایت گری - حجت الاسلام جوشقانیان.mp3
26.92M
🔊بشنوید| 🌷یادبود علمدار روایتگری شهید حاج شیخ عبدالله ضابط 🎙روایتگری کامل حجت الاسلام والمسلمین استاد جوشقانیان در معراج شهدای اهواز 🔰 دریافت محتوای روایتگری به صورت روزانه و مناسبتی👇 📡https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
17.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالله میثمی: انسان خوب که در این امور جبهه نگاه می‌کند، می‌بیند که تمام این اموری که انجام می‌گیرد و تمام این تلاش‌‌هایی که می‌شود، غیر خدا در آن راه ندارد. https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
💠جوان 24 ساله آمریکایی جان خود را فدای مردم ایران کرد! داستان هوارد باسکرویل یکی از غم انگیز ترین داستانهای مشروطه است. او که آمده بود تا تاریخ و حقوق بین الملل تدریس کند، از رنج مردم که بر اثر قحطی و محاصره شهر توسط دربار فزونی گرفته بود به ستوه آمد و با پیوستن به یاران ستارخان به اموزش نظامی مشروطه خواهان آذربایجان همت گمارد. فشارهای سفارت آمریکا و هشدارهای متعدد به وی حتی اصرار ستارخان به او برای انصراف از مبارزه در کنار مشروطه خواهان، بی تاثیر بود. چرا که باسکرویل که تحت تاثیر مجاهدت های مشروطه خواهان قرار گرفته بود تنها تفاوت خود با این مبارزان را در محل تولدش میدانست باسکرویل عضو فوج نجات شد و ماموریت داشت به همراه یارانش به مردم تحت محاصره تبریز آذوقه برساند. اما در همان درگیری های نخست در حالی که تیری برقلبش نشست جان به جان آفرین تسلیم کرد. او شهید آمریکایی جنبش مشروطه ایران شد و آذربایجان را در سوگی بزرگ فرو برد. چرا که در نظر مردم تبریز، آنها میهامانی بزرگ و ارجمند را از دست داده بودند. به احترام مجاهدت هایش تفنگ او به همراه پرچم ایران و فرشی نفیس که تصویرش بر آن نقش بسته بود برای مادر پیرش در آمریکا فرستاده شد. او اکنون که صرفا نه یک امریکایی که از قهرمانان ملی ما ایرانیان است. https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
🏴شهیدی که پس از شهادت قرآن خواند ... مادر همسر شهيد در خاطره خود كه در كتاب 'لحظه هاي آسماني' (دفتر اول) نگاشته شده است، نقل مي كند:وقتي پيكر مطهر شهيد ' عبدالمهدي مغفوري ' را آوردند، حال مساعدي نداشتم، نشسته بودم و گريه مي كردم. در حزن و اندوه غوطه ور بودم كه ناگهان صدايي شنيدم كه مي گفت: شهيد قرآن مي خواند. يكي از روحانيون محل هم كه آنجا بالاي سرجنازه بود، قسم خورد كه او هم تلاوت قرآن شهيد را شنيده است. با خود گفتم، خدايا اين چه شهيدي است و نزد تو چه قرب و مقامي دارد كه اين كرامت را به او عنايت كرده اي و از جنازه اش پس از چند روز كه شهيد شده، صداي تلاوت قرآن مي آيد؟ از جا بلند شدم كه خودم هم از نزديك اين اعجاز را مشاهده كنم. وضو گرفتم، بالاي سرش رفتم و روي او را كنار زدم، رنگش مثل مهتابي نور مي داد و بوي عطر عجيبي از پيكرش به مشام مي رسيد. وقتي گوشم را نزديك صورت و دهانش نزديك كردم، مثل كسي كه به او برق وصل كرده باشند، در جا خشكم زد چون من هم از او تلاوت قرآن شنيدم. درست به خاطر دارم در همان لحظه كه گوشم نزديك دهان او بود، شنيدم كه اين آيه را مي خواند: انااعطيناك الكوثر ... پيشاني اش را بوسيدم و از كنار او برخاستم. وقتي به خانه بازگشتم، از مشاهده اين كرامت و مقامي كه خدا به شهيد عبدالمهدي داده بود دو ركعت نماز شكر بجا آوردم. شب وقتي بعضي از اهالي محل براي عرض تسليت به منزل ما آمدند، حاج آقا 'سيد كمال موسوي ' روحاني محل هم آمد. اين قضيه را كه از من شنيد، گفت: چند نفر ديگر هم شاهد تلاوت قرآن شهيد بوده اند. همان شب بود كه آخرين جملات عبدالمهدي هنگام خداحافظي به يادم آمد وقتي به او گفتم، من زهرا را پيش خود مي برم، چون تنها مي ماند، گفت: صاحب اختيار هستيد ولي زهرا بايد عادت كند. پرسيدم: مگر چند روز مي خواهي در جبهه بماني؟ گفت: اين دفعه اگر بروم ديگر نمي آيم ،‌ مرا مي آورند، بعد خنديد، خداحافظي كرد و رفت. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
17.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ 🎊 برخواسته از شعبان 🎉 روایتی کوتاه از زندگی سردار سرافراز شهید به روایت همسر بزرگوار شهید 🔰 دریافت محتوای روایتگری به صورت روزانه و مناسبتی👇 📡https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
‍ .       🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ‍  🌹مادر شهیدی که وارد  قبر  فرزندش شد! 🌷 لحظه ای كه محمدرضا را كنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز كردند همه آمدند و از شهید خداحافظی گرفتند، من یك مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از اینكه پیكر شهید را وارد خاك كنند یك زیارت عاشورا بخوانم. گوشه ای دورتر از قبر نشستم و مشغول زیارت عاشورا بودم كه شهید را بلند كردند و در قبر گذاشتند همین كه من رسیدم به «السلام علیك یا اباعبدا…» یك دفعه شنیدم كه پدرش با صدای بلند می گفت: مادرش را بگویید بیاید. 🌷 ابتدا تصور كردم بخاطر آخرین لحظه ی دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا می زنند، كه من گفتم رویش را بپوشانید كه یك دفعه پدر شهید و تمام جمعیت یك صدا فریاد زدند: »شهید دارد می خندد« ولی آن لحظه بنده باور نكردم، گفتم شاید احساساتی شده اند. آخر مگر می شود جسدی كه پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشك بود كه ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاك، زنجیر را پاره كنیم چطور ممكن است بخندد. 🌷 در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم كه می گفت: «روزی كه تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ كاری بكن ای بشر كه روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان» https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
بسم رب الشهدا و الصدیقین .🌷 شهید_محمد_جوکار ولادت: ۱۳۶۴  شهادت: ۱۳۸۱/۱/۲۴ مکان شهادت:حسینیه سیدالشهدای (ع) شیراز  عامل شهادت: انفجار بمب توسط گروهک تروریستی تندر (وابسته به انجمن پادشاهی) 🌷 یک لحظه امام را فراموش نکنید. نکند خدای ناکرده بی وفا به امام باشید و او را تنها نگذارید، وشب و روز دعا کنید که خداوند او را تا انقلاب صاحب الزمان برای حفظ اسلام نگه بدارد. اگر خداوند آرزوی من آن بود که کربلا را زیارت کنم و دست امام را ببوسم و در صف رزمندگان اسلام فلسطین قرار بگیرم. مادرم اگر جنازه من پیدا نشد ناراحت نباش زیرا درصورت پیدا بودن آن من فقط یک قبر داشتم اما با پیدا نشدن آن هزاران قبر در سراسر ایران دارم، زیرا قبر هرشهیدی قبر من است و جنازه گم شده من جنازه هر شهیدی است - چند دقیقه قبل از شهادتش به خانمش که فقط ۱۵ روز از تاریخ عقدشان میگذشت تماس گرفت و گفت حلالم کن.🕊✨ 🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان و شهید محمد جوکار صـلوات🌼 https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل دهم : شهادت 🔸صفحه : ۱۸۳-۱۸۲ 🌠 چرا عکس من نیست؟!؟! ✍-بذار دفعه بعد با هم بریم.الان کمی اوضاع پیچیده شده. این آخرین تماس تلفنی ما بود.همان شب ساعت هشت هنگامی که درحال طی مسیر هوایی از تهران به سوریه بود تماس گرفت،اما مشغول نماز بودم.بعد از نماز به او زنگ زدم،ولی دیگر از دسترس خارج شده بود.چندی قبل ازشهادت به من گفت:چرا روی میزت عکس شهدا رو گذاشتی،ولی عکس من نیست؟ -عکست رو تو کشوی میزم دارم،هروقت شهیدشدی میذارم. -همین الان بذار،چون مطمئن باش که منم شهید می شم.عکسش را برداشت و روی میز کنار عکس دیگر شهدا گذاشت. https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
ماجرای خواندنی تولد شهيد ابراهیم همت از زبان پدرش..   مي‌خواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلی پيش نمی آيد. هر جوری بود راضيم كرد. با خودم بردمش. اما سختی سفر به شدت مريضش كرد. وقتی رسيديم كربلا اول بردمش دكتردكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه اميدی نيست چون علايم حيات نداره وقتی برگشتيم مسافرخونه خانم گفت: من اين داروها رو نمي‌خورم! بريم حرم. هرجوری كه ميتوانی منو برسون به ضريح آقازير بلغ‌هاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشه‌اي واسه زيارت با حال عجيبی شروع كرد به زيارت بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه برای نماز بيدارش كردم. با خوشحالی بلند شد و گفت: چه خواب شيرينی بود.الان ديگه مريضی ندارم. بعد هم گفت: توی خواب خانمی رو ديدم كه نقاب به صورتش بود و فرمودند:کودک تو از دنیا رفت ولی اینکه دست خالی برنگردی یک کودک از خودمان به تو امانت میدهیم و باید اسمش را محمدابراهیم بگذاری😊 بردمش پيش همون پزشك. 20 دقيقه‌ای معاينه كرد.آخرش هم با تعجب گفت:يعنی چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردنی نيست امكان نداره!؟خانم كه جريان رو براش تعريف كرد،ساكت شد و رفت توی فكروقتی بچه به دنيا اومد،اسمش رو گذاشتيم.محمد‌ ابراهيم.☺️🌹 راوی:پدرشهید شده اند از زمان تولد.. https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید ستار ابراهیمی هژیر نام پدر: مرادعلی محل تولد: روستای قایش_ رزن همدان تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۸/۱۱ تاریخ شهادت:١٣۶۵/١٢/۰٢ محل شهادت: شلمچه نحوه شهادت: در عملیات کربلای۵ جایگزین فرمانده گردان شد، درکانال درحال تیراندازی بود که ترکش به سرش اصابت کرد و به شهادت رسید محل مزار: باغ بهشت همدان_گلزار شهدا 🌷 در عمليات كربلاي ۴ وقتي يكي از برادرانش به نام صمد ابراهيمي به شهادت مي رسد با وجود اينكه توان انتقال جنازه برادرش را به پشت خط داشت ,اما اين كار را انجام نمي دهد و در جواب برادراني كه علت را از ايشان جويا مي شوند ,پاسخ مي دهد كه چگونه مي توانستم دست به چنين كاري بزنم در صورتي كه مي ديدم جنازه همرزمان شهيدم در زير آفتاب سوزان جنوب مانده اند .برايم فرق نمي كند كه برادرم باشد يا نباشد .همه رزمندگان براي من برادرند... 🌷 در اين زمانى كه قرار گرفته ايم تمام نيروهاى جهان به جز تعداد اندكى از آنها همه با هم، هم پيمان شده اند كه اين صداى الله اكبرى كه از ايران اسلامى به رهبرى نايب امام زمان، امام خمينى بلند شده در گلوها خفه كنند. به شما سفارش مى كنم كه هيچگاه امام را تنها نگذاريد و سخنان امام را مو به مو اجرا كنيد و سعى بر اين داشته باش زينب وار زندگى كن و به بچه ها تربيت ياد بده و محبت امام عزيز را در دل مهدى و دخترانم زياد كن که چراغ راهمان اينها هستند 🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان و شهید ستار ابراهیمی هژیر صـلوات🌼 https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60