eitaa logo
ایستگاه روایت شهدا
423 دنبال‌کننده
564 عکس
339 ویدیو
11 فایل
🌱‟رِوٰایَتْگَرِی‟ قِصِه‌ی دلدادگیِ واماندگانِ از کاروان "شهدا"ست...! ✍️استاد محمدباقر نادم 🔶راوی موسسه روایت سیره شهدا_قم 🔶نویسنده 🔶پژوهشگر 🔶سخنران به یاد علمدار روایتگری🌷 #شَهِیدحٰاج‌ْعَبْدُالله‌ضٰابِط ✅ادمین: @admin_revayat_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۶بهمن ما سالروز شهادت مرد خدای محمد هادی ذوالفقاری 🌷شهید محمدهادی ذوالفقاری🌷 اولین بار که ایشان را دیدم با یک خودرو به سمت نجف برمی گشتیم، موقع اذان صبح بود که به ورودی نجف و کنار وادی السلام رسیدیم، هادی به راننده گفت: نگه دار، تعجب کردم، گفتم: شیخ هادی اینجا چکار داری؟ گفت: می خواهم برم وادی السلام. گفتم: نمی ترسی؟ اینجا پر از سگ و حیوانات است، صبر کن وسط روز برو توی قبرستان، هادی برگشت و گفت: مرد میدان نبرد از این چیزها نباید بترسد، بعد هم پیاده شد و رفت. بعدها فهمیدم که مدتها در ساعات سحر به وادی السلام می رفته و بر سر مزاری که برای خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت می شده. ✍راوی: دوست عراقی شهید شادی روح پرفتوح همه شهدا صلواتی عنایت فرمایید وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بادقت‌تا آخر نگاه کنید تا بدانید در چه جایگاهی قرار داریم😭😭 ای انسان باکدام توانت دربرابر پروردگار گردنکشی وتمرد میکنی؟؟ https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️◾️◾️کرامتی ازحضرت موسی بن جعفر. دلم میل هوای یاردارد. که اوموسی بن جعفرنام دارد. همان شاهی که جان دادتوی زندان. بدان باب الحوائج نام دارد. ▪️علامه ی تهرانی می فرماید:یکی ازاقوام شایسته ی ماکه ازاهل علم سامراءبوده وسپس درکاظمین وفعلا درتهران سکونت دارد برای من نقل کرد:درایامی که درسامراءبودم مبتلی شدم به مرض حصبه سخت وهرچه درآنجامداوانمودندمفیدواقع نشد. ▪️مادرم بابرادرانم مراازسامرا به کاظمین برای معالجه آوردند.درکاظمین نزدیک به صحن مطهریک اطاق درمسافرخانه تهیه ودرآنجابه معالجه ی من پرداختند موثرواقع نشد ازمعالجه ی اطبای کاظمین که مایوس شدندیک روزبه بغدادرفته ویک طبیب سنّی مذهب رابرای مداوای من به کاظمین آوردند. ▪️همینکه نزدیک بسترمن آمدومی خواست مشغول معاینه گرددمن دراطاق احساس سنگینی کردم وبی اختیارچشم خودرابازکردم ،دیدم خوکی برسرمن آمده است بی اختیارآب دهان خودرابه صورتش پرتاب کردم. گفت:چه میکنی ؟!چه میکنی؟من دکترم .من دکترم. من صورت خودرابه دیوارکردم واومشغول معاینه شدودستوراتی دا ونسخه ای نوشته ورفت.نسخه راتهیه کرده وبه تمام دستورات اوعمل کردند ابدا موثرواقع نشدومن لحظات آخرعمر خودرامی گذراندم. ▪️تاآنکه دیدم حضرت عزرائیل واردشدبالباس سفیدوبسیارزیباوخوشرووخوش منظره وخوش قیافه. ▪️پس ازآن پنج تن (حضرت رسول .حضرت امیرالمومنین.حضرت فاطمه.امام حسن وامام حسین علیه السلام)به ترتیب واردشدندوهمه نشستندوبه من تسکین دادند،ومن مشغول صحبت کردن باآنها شدم وآنهانیزباهم مشغول گفتگوبودند.دراین حال که من به صورت ظاهربیهوش افتاده بودم ،دیدم :مادرم پریشان شد.وازپله های مسافرخانه بالارفت وروی بام روکردبه گنبد مطهر حضرت موسی بن جعفر وعرض کرد:یاموسی بن جعفرمن به خاطرشمابچه ام رااینجاآوردم ،شماراضی هستید بچه ام رااینجادفن کنندومن تنهابرگردم.😭 ▪️حاشا وکلا (البته این مناظر رااین آقای مریض باچشم دل ملکوتی خود می دیده است نه باچشم سر). ▪️همین که مادرم باحضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بوددیدم آن حضرت به اطاق ماتشریف آوردندوبه حضرت رسول الله عرض کردند:خواهش می کنم تقاضای مادراین سیدرابپذیرید! ▪️حضرت رسول الله روکردند به عزرائیل فرمودند:بروتازمانی که خداوندمقرر فرماید خداوندبه واسطه ی توسل مادرش عمراوراتمدیدکرده است ماهم می رویم انشا الله برای موقع دیگر. ▪️مادرم ازپله ها پایین آمدنشستم وآنقدرازدست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت وبه مادرمی گفتم چرااین کارراکردی من داشتم باامیرالمومنین می رفتم با پیغمبر می رفتم ،باحضرت فاطمه وحسنین.😭توآمدی جلوماراگرفتی ونگذاشتی که ماحرکت کنیم (برگرفته ازکتاب معادشناسی) ▪️بابارضا گوشه زندان خوش آمدی . ▪️بردیدن پدرتوپسرجان خوش آمدی. ▪️توضامن غریباومن غریبم . ▪️ای ماه من به کلبه احزان خوش آمدی. ▪️زندان کجا ومدینه کجاوتودرکجا. ▪️مهمان من به گوشه زندان خوش آمدی. https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا