eitaa logo
| روایت تبیین |
311 دنبال‌کننده
380 عکس
167 ویدیو
7 فایل
﷽ 📱موبایل تو، سلاح توست! ✍️🏻 جهـٰادتبییـن، یک فریضه قطعی و فوری‌ست...
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 تا اعلام نتایج داوران، بریم سراغ آثاری که هنوز منتشر نشدند.👇🏻
48.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📮 | فرقی نمی کند چه کسی با چه منصبی در پای سفره ات همه با هم برابریم... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم حاجیلو ________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Audio_932926.m4a
7.93M
📮 | داستان زیارت نرفته ای که کربلایی شد... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم بهرامی ____ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | چهره‌های بدون احساس که باعث می‌شد گاهی اوقات به یاد فیلم‌های دفاع مقدس بیوفتم. حس دلهره‌ایی همراه با حسی که با خود می‌گفتم که نکند ما را به چشم مفتخور ببینند ایجاد شد. باعث شد اول سفرم را با ترس شروع کنم! دخترکانی که با چشم معصوم نگاهت می‌کردند، رد کردن دستشان برایم غیر ممکن بود و ذوقی که با خالی شدن ظرفشان نشان می‌دادند. کم کم آرامشم را بیشتر می‌کرد. اما باز دستم برای برداشتن غذا جلو نمی‌رفت. مگر اینکه خودشان چیزی به دستم می‌دادند. در مسیر محو تماشای موکب کوچکی بودم که ناگهان مردی بلند قد و هیکلی، با پُتک چوبی با دسته بلند، جلویم ظاهر شد! از ترس چند قدم عقب رفتم، ترسم باعث خندیدنش شد. خودش را جمع کرد و با همان جدیت با انگشتش به سینی بزرگی اشاره کرد و گفت: بفرما طعام، طعام! پتک را بلند کرد و با به حالت تهدید به من فهماند هر کس غذا نگیرد با این پتک تنبیه می‌شود... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم آهنگرکانی ________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 #خدمت_شما | #خدمت_اربعینی نسخه دم دستی بندگی، نوکری است. نوکری تمرینی است برای رسیدن به اکسیر بندگی، چون اهل بیت واسطه‌اند و وسیله رسیدن به خدا... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم جعفری #روایت_نوشتاری #خادمیش_افتخاره #قیام_دهه_هشتادی‌_ها ____ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | [ بسم رب الحسین ] انگشت به لب مانده از قاعده ی عشق ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم‌... تو کربلا که نفس نکشیدم آقای امام حسین(ع) اما خوب یادم دادی نفَسَمو خرج کی بکنم... چجوری نوکری کنم و چجوری گریه کنم! مثل سربازی که تیر و ترکش خورده و با درد و اشک از جاموندن کنار رفیقاش پشت سنگر، می‌برنش سمت بیمارستان صحرایی... می‌دونه نجاتش میدن و میتونه دوباره بجنگه... منم نگاه امیدم همیشه سمت خودته می‌دونم بهشت رو زمین کجاست و بازم راهم ندادی اما پناه بردم به موکب‌ها شاید یکم از درد جاموندن بین زائراتو کم کنه، درد ندیدنِ گنبد و سرگردونی تو بین الحرمینُ کم کنه اما خب نباید کم لطفی بکنه آدم میدونم اربعین سال دیگه منتظرم می‌مونی عزیز زهرا(: من این روح زخمیمو با هر دنگ و فنگی که شده می‌رسونم همیشه پای روضه هات،‌ مگه روضه کنج اتاق، تو هیئت یا کربلا فرق میکنه امام حسین(ع)؟ امسال تنها کاری که تونستم بکنم این بود که شبیه اون سربازه گریه کنم و امید داشته باشم به رفتن... میدونم گریه کنِ خوبی نبودم اما قبول کن از ما این اشکایی که با پشت دست پاکشون کردیم و تو با آغوش باز خریدارشون بودی ما ندیده و نشناخته عاشقت شدیم و این شیرین ترین رسم عالمیست. امسال نیومدیم حرمت اما لبخند زدیم و شکلات دادیم دست کوچیکترا اشک ریختیم و آب دادیم به خادما دویدیم و وایسادیم تو صف برای کمک به هیئت‌ها ؛ و قدم برداشتیم با ذکر و نیت خودت آقا... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم علی‌پور _____________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
هشتم شهریور.docx
24.1K
📮 | شور ظهر عاشورا که به شمع شام غریبان می‌رسد دل‌مان شور اربعین را می‌زند می‌رسیم؟ نمی‌رسیم...؟ به جانبازهای جنگ می‌گویند شهید زنده، نمی‌گویند جامانده! آن‌ها که زائر نشدند هم اربعینی خدمت می‌کنند تا برسند. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
[ شهر عشق ] شهر پر بود از خیابان‌ها بوق ماشین صدای تکراری کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریکی مرگ یک پیرمرد بازاری به دلار می‌خرند یوسف را می‌رود عشق رو به نابودی شده طاووس هم سیاه و سفید زندگی پشت عینکِ دودی ناگهان توی شهرِ بی‌دردی رود آورد سیبِ سرخی را و نسیمی پیام آورده از دل شهر عشق، کرب و بلا روح تازه دمیده گشت به شهر بوی اسپند و چای و عود آمد نوجوان‌های مسجد آمده‌اند نغمه نوحه و سرود آمد موکبی در محله برپا شد پسران زورِ بازو آوردند دختری گوشواره‌اش را داد نوعروسان النگو آوردند نوجوان‌ها به هر طریقی بود موکب خویش را علم کردند جمع شد پول و مستحقی را اربعین راهی حرم کردند تبِ موکب محله را برداشت همه دلتنگ کربلا گشتند کاروانی به راه افتاد و همگی سوی کربلا رفتند 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از محمدحسین ابوطالبی __________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | مردی میانسال و عرب بود. وسط جاده ایستاده بود و ظرفی در دست داشت. داشتم دقت میکردم که چه نذری میدهد. اما چون شب بود، نمی‌دیدم. فقط چند ثانیه طول کشید، اما او در همین چند ثانیه متوجه نگاه من که به دنبال دستش کشیده میشد، شده بود. فهمیدم خرماست. میخواستم بروم، او به سمتم آمد و ظرف را پیش رویم گرفت. اینجا همه چیزش فرق میکند مهمانی اش، میزبانی اش، حتی نگاه کردن هایش. اینجا همه با دل هایشان زندگی میکنند. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
شیرین ترين نگاه، سلیمانی.docx
15.1K
📮 | 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم سلیمانی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | سلام ، سلامی از طرف یک جامانده اربعین ، جامانده ای که دلش رفت اما تنش ماند ‌مثل هر سال همه با پای پیاده به حرم رفتند اما باز هم جاماندم با خود گفتم کسی که دلش رفت حرم جامانده نیست فکر کردم و گفتم دل من که رفت کاری کنم شاید دل دیگری هم که جامانده به سمت حرم رود با دوستان حرف زدم چند نفری برای کمک آمدند شروع به کار کردیم بسته بندی تربت ها و نوشتن نامه اما یک چیزی آن وسط کم بود آنقدر حرف زدم با همه ی افراد تا توانستم آن چیز را برای مدتی امانت به دستم دهند کار ها که تمام‌شده با همان ۴ نفر که به کمک آمده بودند چند روز قبل از اربعین روز پنجشنبه به گلزار شهدای شهرمان رفتیم اول نامه را به افراد می‌دادیم تا برایمان بخوانند بعد آن چیز باارزش را که بعد از خواندن نامه برای افراد نشان می‌دادیم و می آوردیم اشک از چشم های که روی گونه هایشان سر میخورد و می‌گفتند هرچند خودمان نرفتیم اما دلمان راهی حرمش شد اما آن هدیه با ارزش چیزی نبود جز پرچم حرم یار که دل همه را ابری کرد و آنها را راهی حرم خود کرد تا سلامی از میان بین الحرمین بدهند بعد از آن هدیه که تربت حرمش بود را به دستشان می‌دادیم و میرفتیم تا با معشوق خود خلوت کنند بعد از پایان کار با بچه ها دور هم کنار مزار شهدا نشستیم و از شیرینی های کار و کمکی که خودش در این راه به ما کرد سخن گفتیم و بعدش با قلبی که از عشق او میتپید به خانه برگشتیم ولی هیچوقت این شیرینی را فراموش نخواهیم کرد... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | به نام خدا اندوه اشک زائران و همشهریان در پیاده‌روی جاماندگان اربعین در شهرستان سیاهکل داستان اشک و حسرت کشیدن است. ما ماندیم، ما جا ماندیم، ما تنها ماندیم و حسرت کشیدن است. کدامین دل بی قرار است که جز در کنار آن آشنای آشنا، آرام نمی‌گیرد؟ چقدر سخت است هیچ فرقی ندارد که ما آنجا باشیم چه نباشیم، باید خدمت کنیم. اما وقی به نزدیکی کربلا میرسیم خاک آنجا ما را در برمی‌گیرد که انگار مدیون امام حسین(ع) هستیم که حتما هم همینطور هم هستش ما تا قیام قیامت مدیون امام حسین(ع) هستیم و حتما باید برای زائران دیگه کاری انجام بدیم چه آب دادن به دست آنها و چه نوکری آنها هیچ جای ناراحت شدن نیست ما باید خاک پای زائران کربلا را ببوسیم.🖤 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم پورحسن ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | بنام خدایی که اشک را آفرید تا قلب‌ها زیر فشار حسرت و دلتنگی مچاله نشوند به نام خدای دل‌شکسته‌ها... 💔⛈ این‌بار‌ هم نشد که همسفر کاروان نور باشم، نشد که بیایم و دستانم را به دور ضریحت حلقه بزنم جسمم از تو دور بود، و اما دلم بی‌تاب وصال وقتی اسم شما و سرزمین نینوا و حتی حرفی از زائران اربعینت به میان می‌آمد انگار سینه ام می‌خواست بشکافد دل است دیگر هیچی حالیش نمی‌شود دائما بهانه می‌گیرد و بغض سنگینی را روانه گلویم می‌کند، نه گوش می‌سپارد به منطق‌های عقلانی و نه قسمت و تقدیر آخر‌ مرغش یک پا دارد اما بیچاره هر کاری کند، هرچقدر هم آرزوی پرواز را در سر بپروراند، مثل کبوتری‌ست در قفس که از دیار خود جامانده و با چشمانش از لا به لای میله های آهنین به پرواز کبوتران در آسمان عشق چشم می‌دوزد و امان از آهِ حسرت... کبوتر بی‌تاب دلم با اینکه عطش دلتنگی وجودش را می‌سوزاند اما سرسخت‌تر از این حرفا بود که به همین راحتی ها کوتاه بیاید؛ اختیار جسمم را از عقل و مغزم گرفت و آن را تابع دستورات خود کرد مدام در ذهنم پچ پچ میکرد که اگرچه از زیارت محرومم اما همین قفس تنگ و تاریک را با خادمی‌کردن برای مولایت از نورِ عشق لبریز کن، دیگر تمام کارهای روزمره‌‌ام را نذر تو کردم، در خیال خود پنداشتم که من هم موکب‌دار تو هستم ذره ذره وجودم را نذر تو و منتقم خونت منجی عالم، مهدی صاحب زمان(عج) کردم؛ از شست و شو ظروف و کارهای مختلف خانه مثل پخت و پز و جارو کردن و حتی واکس زدن کفش‌های درب منزل به امید اینکه مرا هم به عنوان خادمت بپذیری با اینکه از کاروان عشق تو جامانده‌ام ‍ اما سـلام میدهم و‌ دلخوشم که فرمودید: هر آنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست السَّلام عَلَيْكَ يَا أبَا عَبْدِ اللهِ السَّلام عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلام عَلَيْكَ يَا ابن أمير المؤمنين وابن سيِد الوصيين...♥️🌱 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام _____________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | «داستانک کوچکترین لبیک» موهای خرمایی‌اش عرق کرده بود. تکیه داده بود به موکب. بغض کرده بود و مشایه را نگاه می‌کرد. خانوادگی خادم بودند جز او. آب دهانش را قورت داد. کف دست راستش را به سمت زائرها بلند کرد. صدای ظریف کودکانه‌اش توی مشایه پیچید: «لبیک یا حسین». دست زائرها که بالا آمد و لبیک‌ها بلند شد، پروانه‌ای توی قلبش بال بال زد. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | «داستانک عطش» رویای شیرین خادمی ارباب تمام وجودش را گرفته بود. نیت کرد... سینی را از لیوان‌های شربت پر کرد. کنار جاده ایستاد. شهد شیرین به جان هر زائری می‌نشست، رویایش برآورده می‌شد. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی بدون نام ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | روی صندلی نشستیم. گفتم:« اونقدرا هم که میگن گرم نیست!» فاطمه سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت:«گرماهایش را حسین کشیده...» از چیزی که گفت سوختم. چیزی در گلویم جوشید و پشت پلک هایم جمع شد. فدای تو حسین(ع) جان! گرماهایش را تو کشیدی، سختی هایش را تو کشیدی، تشنگی هایش را تو کشیدی، خستگی هایش را تو کشیدی، علی دادن هایش را تو کشیدی، و هر لحظه میگویی من میکشم، جاهای سختش با من، شما فقط بیائید تا نجاتتان دهم. بیایید تا شما را به بهشت ببرم... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | مرد میانسالی، از یکی از موکب ها خوشه ای انگور گرفت. کنار جاده ایستاد و با کسی پشت سرش حرف میزد. دختری به هوای اینکه انگور نذری است، میخواست یک دانه انگور از خوشه جدا کند که فهمید مال آن آقاست. فوری دستش را کشید و به سرعت رفت تا او را نبیند. اما دیگر دیر شده بود! مرد میانسال به دنبالش افتاد و بلند بلند صدایش میکرد:«دخترم‌ وایستا! باید بخوری! نمیشه، باید ازش بکنی!» خنده ام گرفت. همه جای دنیا دنبال دزدها میکنند تا او را بگیرند، اما اینجا با همه جای دنیا فرق دارد. اینجا به دنبال زائرها میدوند تا چیزی که میخواهد به او بدهند، حتی به زور! اینجا فکر میکنند زائرها چه چیزی بیشتر دوست دارند، چه چیزی بیشتر احتیاج دارند، همان را برایشان مهیا کنند. اینجا با همه جای دنیا فرق دارد... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | ساعت ۲ بامداد، جان همه بالا آمده. زائران پایشان را به زمین میکشند. صدای خش خش کفش ها زیاد شده، پای همه درد میکند و چهره ها پر از خستگی و خواب است. صدای دو جوان را از پشت سرم میشنوم. صدا، خسته و بی جان است:«خدایا میشه این دوتا پا رو در راه اسلام از ته قطع کنی؟!» از این دعای عجیب برق از سرم میپرد. خدایا! در برابر این دعای خالصانه چه باید گفت؟ باید گفت آمین؟ این‌ها چرا غر نمیزنند؟ چرا وقتی خسته میشوند، میخواهند سهمشان بیشتر شود؟ چرا میخواهند بیشتر فدایی شوند؟ خدایا تو چه آفریدی؟ اینجا، با همه جای دنیا فرق میکند... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
هدایت شده از 
📮 | امشب، شب اربعین، نزدیک کربلا، مسیر در نهایت شلوغی است. امشب حال و هوای همه موکب ها فرق دارد. بعضی از عراقی ها در حال جمع کردن موکب‌شان هستند و انگار خیلی بابت این کار احساس شرمندگی می‌کنند. همه‌شان می‌ایستند پای داربست موکب و سینه‌زنی راه می‌اندازند. به سینه می‌کوبند و اشک می‌ریزند، ولی دلشان نمی‌آید ستون‌های موکب را باز کنند. به یاد آقایی که به وقت کشیدن عمود خیمه ی برادرش، دلش از نگاه خیس خواهر، خون بود. به یاد دل کوچک رقیه که با افتادن خیمه ی عمو، فروریخت. به یاد تو حسین(ع)، ای قهرمان بی‌بدیل تاریخ، که ستون تک تک خیمه‌ها را کشیدی و با افتادن همه‌شان اشک ریختی. به یاد تو، ای تنها تر از تنها... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | مردی میانسال و عرب بود. وسط جاده ایستاده بود و ظرفی در دست داشت. داشتم دقت می‌کردم که چه نذری می‌دهد... اما چون شب بود، نمی‌دیدم! فقط چند ثانیه طول کشید، اما او در همین چند ثانیه متوجه نگاه من که به دنبال دستش کشیده می‌شد، شده بود. فهمیدم خرماست. میخواستم بروم، او به سمتم آمد و ظرف را پیش رویم گرفت. اینجا همه چیزش فرق می‌کند مهمانی‌اش، میزبانی‌اش، حتی نگاه کردن‌هایش. اینجا همه با دل‌هایشان زندگی می‌کنند. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | صدای «لبیک یا حسین» گفتن کودکان عراقی از چند قدم جلوتر به گوش می‌رسد. بوی فلافل در هوا پیچیده. دسته‌ای از زائران‌ ایرانی از کنارم رد می‌شوند. مداح‌شان روضه می‌خواند. مرد عراقی با اصرار زیاد، سعی می‌کند زائران را برای استراحت به خانه‌اش ببرد. آفتاب وسط آسمان است. آب لیوانی را باز می‌کنم و‌ روی سرم می‌ریزم. قطرات آب روی چادرم سر می‌خورند و روی زمین می‌ریزند. کسی دستش را روی شانه‌ام می‌گذارد‌. چشم‌هایم را باز می‌کنم. پرستار بیمارستان است که من را از رویاهایم بیرون کشیده است: _«خانم حسینی، اگه می‌خواید هزینه داروهای یه بیمار نیازمند دیگه رو هم پرداخت کنید، این نسخه ی یکی از بیمارامونه.» کاغذی که به سمتم گرفته را می‌گیرم و به سمت داروخانه می‌روم. امسال جا ماندم، ولی نمیگذارم از کاروان حسینی جا بمانم. با روضه خانگی، با نشاندن یک لبخند، با کمک به یک بیمار نیازمند، فدای خستگی‌ات یا زین العابدین(ع)... 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم یحیائی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
📮 | زیارت اربعین زیباست وقت صبحگاه و شامگاه اینجا دارد هوایی دلپسند و دلبخواه اینجا اینجا بهشتی می.شود هرکس که می‌آید دارد ز هر گوشه به جنّت شاهراه اینجا وقت طواف است و چقدر این عاشقی زیباست رشک همه میخانه هست و خانقاه اینجا اینجا پناه عالم است و حق بنا کرده بر بی‌پناهان جهان یک سر پناه اینجا زائر به سمت حضرت خورشید می.آید می.بوسد او شش گوشه را با اذن ماه اینجا به به چه تصویری چه اعجازی از این بهتر هستند دوشادوش هم مسکین و شاه اینجا هستند عجم‌ها و عرب‌ها هم کنار هم هست اتّحاد شیعه را عالم گواه اینجا رنگ و نژادش نه ملاک برتری تقواست فرقی ندارد که سفید و هم سیاه اینجا حال و هوای اربعین است و زیارت، ما کردیم شب ها را سحر با اشک و آه اینجا گاهی زیارتنامه جاری روی لب هامان گاهی میان روضه‌ای از قتلگاه اینجا دل سمت بابُ القبله وقتی می‌کند تعظیم یکباره می‌گردد که حالش روبراه اینجا سرمست می‌گردد جهان با صرف یک چایی هر لحظه دارد لذتی سُکر مباح اینجا دلبسته یک چرخش چشمان خورشیدیم بخشیده خواهد شد تمامیّ گناه اینجا پای پیاده خسته زائر می‌رسد از راه بهرش عمودش می‌شود یک تکیه گاه اینجا مُزد خودش را آخر از شش گوشه می‌گیرد زائر نمی‌گردد دمی اجرش تباه اینجا کعبه به طوف کعبه شش گوشه می‌آید جایی که معماری شده یک قبله‌گاه اینجا با چشم های پُر ز باران می‌رسند از راه جنّ و ملک در قالب خیل سپاه اینجا انگار هنگام وداع آخرین است و یک دختر افتاده به پای ذوالجناح اینجا دلتنگ با پای پیاده آخرین خورشید گه در بقیع بی چراغ است آه! گاه اینجا حتّی خدا هم بی‌گمان در بند شش گوشه.ست آیینه‌اش را می‌شود غرق نگاه اینجا 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از آقای ناصر دوستی ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏴 @khedmat_arbaeeni
‌🇵🇸 📣 با عرض سلام و احترام... ضمن تسلیت و دعا برای عزیزان‌ِ فلسطینی... در کنار عذرخواهی فراوان از شرکت‌کنندگان محترم. اگر در جمله‌ای کوتاه بخواهیم تاخیر اعلام نتایج پویش را به محضر شما اطلاع بدهیم، این را عرض خواهیم کرد که متاسفانه به دلیل مشکلاتی که برای تعدادی از داوران پویش پیش آمد، روند داوری آثار با تاخیر رو به رو شد. از این جهت به شما قول خواهیم داد که امشب آخرین سری آثار در کانال منتشر و فردا مورخ ۱ آبان‌ماه اعلام نتایج نهایی خواهد بود. ان‌شاءالله پس از اتمام اعلام نتایج با برنامه‌های دیگری در خدمت شما خواهیم بود. ✍🏻 ادمین | پویش رسانه‌ای خدمت اربعینی | 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتگری.m4a
1.9M
📮 | 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم احمدیان ___________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏳 @khedmat_arbaeeni
40.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📮 | روضه یک تمرین است؛ یک انتخاب در دل واقعه و ارائه الگویی برای بهتر شدن و ولایی‌تر زندگی کردن در بستر روضه فراهم شده است. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم حسینی ____________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏳 @khedmat_arbaeeni
48.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📮 | تاریخ را با قصه اشتباه نکنید؛ تاریخ یعنی شرح حال ما، منتها در یک صحنه دیگر... تاریخ یعنی من و شما، یعنی همین‌هایی که امروز این‌جا هستیم، پس اگر ما شرح تاریخ را می‌گوییم، هر کدام از ما باید نگاه کنیم ببینیم کجای این داستانیم. 🪧 ارسالی و خدمت اربعینی از خانم حاجیلو ____________ 🌐 شناسه پویش خدمت اربعینی در فضای‌ مجازی: ایتا | بله | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام 🏳 @khedmat_arbaeeni