نام: مهدی زین الدین
سال تولد: ۱۳۳۸
زادگاه:تهران
محل دفن: گلزار شهدای قم
تاریخ شهادت:۲۷ آبان ۱۳۶۳
#شهیدمهدیزینالدین
#زندگینامهشهدا
#روایت_عشق
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
نام: مجید زین الدین
محل تولّد : تهران
محل شهادت : سردشت
تاریخ تولّد : 1343/06/07
تاریخ شهادت : 1363/08/29
نوع شهادت : کمین ضد انقلاب
محل دفن : گلزار شهدای امام زاده علی بن جعفر (ع) قم
#شهید_مجید_زینالدین
#زندگینامهشهدا
#روایت_عشق
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
🌷 رفته بود شمال غرب، مأموریت فرستاده بودندش.
بعد از یک مـاه که برگشته بود اهواز،
دیده بود دخترش لیـلا، مریض شده؛ افتاده روی دست مادرش.
یک زن تنـها با یک بچه ی مریض.
باز هم نمی توانست بماند و کـاری کند.
باید برمی گشت.
رفت توی اتاق؛ در را بست.
نشـست و یـک دل سـیر گــریه کــرد.
📚 مجموعه کتب «یادگــاران»/ جلد دهم
#شهید_مهدی_زین_الدین
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و قارقارقارقار باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند ، رسید به چراغ قرمز، ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :
الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .
اشهد ان لا اله الا الله ...
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳که این مجید چش شُدِه ؟!
قاطی کرده چرا ؟ !
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که !
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت :
"مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن .
من دیدم تو روز روشن جلو چشم #امام_زمان داره گناه میشه . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"همین
📒"برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین”
#شهید_مجید_زینالدین
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg