اوایل ازدواجمون بود
برا خرید با سید مجتبی رفتیم بازارچه
بین راه با پدر و مادر آقا سید برخورد کردیم
سید به محض اینکه پدر و مادرش رو دید ، در نهایت تواضع و فروتنی خم شد .
روی زمین زانو زد و پاهای والدینش رو بوسید .
آقا سید با اون قامت رشید و هیکل تنومند در مقابل والدینش اینطور فروتن بود
این صحنه برا من بسیار دیدنی بود ...
#شهید_سید_مجتبی_هاشمی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg