خاک در قنبرم، حیدری ام حیدری
ریزه خور این درم، حیدری ام حیدری
رزق به دستان اوست، ساقی و صاحبْ سبوست
مست میِ کوثرم، حیدری ام حیدری
از دم قالوا بلىٰ، با کرم مرتضی
فاطمه شد مادرم، حیدری ام حیدری
اصلِ اصول خداست ، نفسِ رسول خداست
شیعه ی پیغمبرم، حیدری ام حیدری
به چه مبارک شده، با خط خوش حک شده
بر روی انگشترم، حیدری ام حیدری
مِهر علی منجلی است، حجت سید علی است
پشتِ سر رهبرم، حیدری ام حیدری
هرکه بپرسد مرا، کیست تو را ناخدا؟
نام علی می برم، حیدری ام حیدری
راه و مسیرم علی است، نور ضمیرم علی است
نعره کشد باورم، حیدری ام حیدری
قهر کند یا عطا، درد دهد یا شفا
هر چه دهد می خرم، حیدری ام حیدری
حب علی آبروست، صحن نجف آرزوست
در به در حیدرم، حیدری ام حیدری
ذکر علی چون عسل، شد سخنم از ازل
تا نفس آخرم، حیدری ام حیدری
📌 محمدجواد شیرازی
#عید_غدیر
#روایت_عشق
@Revayateeshg
یک جاسوس اسرائیلی ، اجیر شد شهید چمران رو ترور کنه . بعداز یه هفته تعقیب و مراقبت ، عاشقِ رفتار و کردار چمران شد !(:💕
انصافاً یک هفته مراقب ما باشن چطورمیشه!
عاشق دین و مذهب ما میشن یا ...؟؟!!!
#شهید_مصطفی_چمران
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
#شهیدسعیدچشمبراه
#اخلاق_شهدایی
#روایت_عشق
سعید چند خصلت بارز داشت، نخست خلوص نیت و اینکه هرکار او برای خدا بود، خیلی به پدر و مادر خود احترام میگذاشت، بسیار زیاد، حرف رو حرف ما نمیزد، حتی اگر به ضررش بود، اما دفعه آخر که آمده بود، حاج آقا گفت بابا من حسرت دارم ازدواج کنی، گفت بابا جنگه! پدرش گفت جنگ باشه، جنگ تمام میشود و باید ازدواج کنی، دید پدرش خیلی اصرار میکند، گفت بابا چشم، ۱۵ روز دیگر خبرش را میدهم و سر ۱۵ روز خبر شهادتش آمد.
آقای نیلیپور (پسربرادرم) تعریف میکرد «با هم مشهد بودیم، نماز و راز و نیازهایش عجیب بود که همه را شیفته خود میکرد»، خیلی خوش برخورد و خوش اخلاق و بشاش و بسیار مرتب بود، مردها معمولاً خیلی مرتب نیستند، اما سعید حتی جورابهایش را زیر پشتی سرش میگذاشت تا صبح که بلند میشد اتو کرده باشد.🙂🌱
راوی:
مادرشهید
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg