eitaa logo
::. روایتِ حضور .::
1.2هزار دنبال‌کننده
510 عکس
183 ویدیو
18 فایل
💠 مجموعۀ فرهنگی هنری روایتِ حضور 💠 جریان ملی راویان جوان هنرمند✨ با قصه ها دنیا می‌سازیم! • باهامون گپ بزن: @rvhz_admin • بهمون زنگ بزن: ۰۹۱۰۳۱۳۴۳۱۶ • بهمون سر بزن: تهران.خ انقلاب.چهارراه کالج
مشاهده در ایتا
دانلود
::. روایتِ حضور .::
. این هم یک عدد #پیر_زمینیِ پشیمان🙄 .
. به زودی☝️ اگر فقط مشتاقِ بی حوصله باشید، و همینطوری یه گوشه بشینید و کاری نکنید به یک پشیمان تبدیل خواهید شد. یادتونه که ماجراشو؟؟ .
. 🚨صفحۀ تاریخ در حال ورق خوردنه در این زمان حساس، اگر ساکت بشینی، مطمئن باش در آینده ضرر میکنی! .
🇵🇸 As the page of history is turning .
🟤 مقبولیت، محبوبیت، قداست این هفته میخوایم از دید مردم کوچه و بازار در شهرهای مختلف ایران، به آقای خمینی نگاه کنیم و چندتا از نامه های دست نویس مردم به امام رو ببینیم. این نامه ها، بخشی از روایت دهه ۶۰ هستند که معمولا کمتر بهشون توجه میشه. در صورتی که وجوه روایی و داستان گونه زیادی دارند و کافیه با نگاهی هنرمندانه بهشون پرداخته بشه. . گزیده هایی از این نامه ها رو به استناد کتاب «روحی جان سلام» بخونید👇 @revayatehozour
📜 ...من برادر دو شهید، به نام‌های «گروهبان دوم شهید حیدر زمانی» و «پاسدار شهید حسن زمانی» هستم. من یک مشکل دارم و یک پیشنهاد و انشاالله جواب نامه را با دست خط خود بنویسید و اگر نتوانستید می‌توانید با شماره تلفن ۳۲۶۵ و ۳۵۳۶ منزل خسرو زمانی با من تماس برقرار کنید. پیشنهاد من این است: من دوست دارم به جبهه بروم و اسلحۀ برادرانم که شهید شده‌اند را در دست بگیرم؛ اما سن من کوچک است و سپاه و بسیج و ارتش جمهوری اسلامی ایران من را برای اسلحه به دست گرفتن قبول ندارند. ای کاش سنم زیاد بود و می‌توانستم اسلام را با دستان کوچک اما نیرومند خود پیروز کنم و خدمت کوچکی به جامعه خود کرده باشم. از شما خواهش می‌کنم ای حضرت امام خمینی که شما فرمان دهید که از ۱۲ سالگی به جبهه بروند تا من بتوانم اسلحه برادرانم را در دست بگیرم و خدمت به جامعه اسلامی خود کرده باشم. شما که نمی‌خواهید بگویید کاری از ما ساخته نیست؟! ما خونمان از حضرت امام حسین(ع) رنگین‌تر نیست. ما خودمان امضا می‌دهیم که اگر هر طوری شدیم تقصیر خودمان باشد. مشکل من این است که نمی‌دانم در تعطیلات سه ماه تعطیلی، به حوزۀ علمیه بروم یا به کلاس خطاطی. میل شما مانند میل من است و هرچه شما بپذیرید من هم می‌پذیرم... @revayatehozour
📜 من پسری به نام مهدی سامری ۱۲ ساله هستم و کلاس پنجم هستم. من چندین روز تصمیم داشتم که با شما ملاقات کنم اما این امید بر دلم ماند و تصمیم گرفتم که من یک دوچرخه در تابستان خریده بودم و می‌خواهم به خاطری که شما را یک بار از نزدیک ببینم، حاضرم این دوچرخه را بفروشم و پول آن را به حضور شما بدهم. می‌شود که یک روزِ تعطیلی، شما را ملاقات کنم؟ جواب نامه من را بدهید. خدانگهدار همگی شما و درود به شما آقای بامصمّم . @revayatehozour
📜 ...دو فرزند دارم، به نام مهدی ۵/۵ ساله و هادی ۸ ماهه. مهدی گاهی مواقع از من می‌خواهد که آنها را به جماران به دیدن شما ببرم. من هم تا به حال بی‌تفاوت از این مسئله به خاطر ممکن نبودن آن گذشتم. تا اینکه روز دوشنبه ۶۳/۱۰/۲۴ شما را در تلویزیون دید که خانواده‌های شهدا در خدمت شما بودند. مهدی به من گفت: _بابا یک دفعه جماران بریم. _ برای چی بابا؟ _ بریم پیش امام _اگر همه مردم بخواهند به دیدن امام بروند، امام خسته می‌شود و در ضمن ما را به آنجا راه نمی‌دهند. _پس این‌ها چطور رفتند پیش امام؟ (اشاره به خانواده شهدا کرد) _بابا این‌ها خانواده شهدا هستند. این‌ها یا پدر یا بچه یا برادرشان شهید شده. _پس من هم شهید می‌شوم، تا شما با مامان و هادی پیش امام برین. من که این همه فداکاری و گذشت او را دیدم، و می‌دانستم علاقۀ دیدن شما را دارد گفتم:« نه بابا تو کوچک هستی. من شهید می‌شوم، آن وقت تو و مامان و هادی به دیدن امام بروید.» ضمن اینکه مدت سه ماه در جبهه بودم، سعادت شهید شدن نداشتم. بعد گفت: «حالا کوچک هستم. بعداً که بزرگ شدم، شهید می‌شوم.» این نمونۀ کوچک را خواستم خدمتتان عرض کنم که ۲۰ سال پیش، یاران شما و امام زمان(عج) شیرخواره بودند و بچه‌های کوچک امروز، یاران فردای شما و ناجی قدس عزیز خواهند بود. زیرا از کودکی دشمنی با آمریکا و اسرائیل با خون آنها عجین شده. دیگر بعد از باریدن برف، بچه‌های ما آدمک برفی درست نمی‌کنند، بلکه سنگر رزمی درست کرده و نمایش جبهه را در کوچه‌های برفی به نمایش می‌گذارند... @revayatehozour
📜 ...من که این نامه را می‌نویسم، دختر یک کارگر هستم و در کلاس پنجم ابتدایی درس می‌خوانم و مدت دو سال که شهر ما بوکان در دست ضد انقلابیون و از خدا بی‌خبران بود، درسم عقب افتاده است. پدرم محمد زمزم، یک پدر نمونه و به راستی خداجوست و همیشه دربارۀ اسلام و جمهوری اسلامی با ما صحبت می‌کند. در این دو سال، همه اش با گروهک‌های آمریکایی کومله و دموکرات و خباته مبارزه کرده است. و به حمد خدا که حالا سپاهیان اسلام در شهر بوکان هستند، ما توانسته‌ایم دوباره به مدرسه برگردیم. به امید روزی که بتوانیم به کشور اسلامی خود خدمت کنیم. اماما! وقتی ما خبر پیروزی سپاهیان اسلام را از رادیو و تلویزیون شنیدیم به حدی خوشحال شدیم که نمی‌توانم اینجا بیان کنم. و به همین مناسبت، صمیمانه‌ترین تبریکات خودم و پدرم و مادرم و تمام اهل بوکان را به پیشگاه آن امام بزرگوار و تمام ملت شهید پرور ایران عرض می‌نمایم و امیدوارم یک روز خبر آن به ملت ایران برسد که نماز جمعه را در کربلا بخوانیم... @revayatehozour
📜 امام عزیز! اینک با پول خود و با دست خود، برایت ژاکتی بافتم. به این امید که وسیله‌ای باشد، در قیامت شاهد بگیرم که ای خدا من امام عزیز را و نایب امام زمانت را دوست دارم. تو روا مدار دستی که برای این امام ژاکت بافته از درگاهت ناامید برگردد. امام عزیز از شما خواهش می‌کنم این هدیه ناقابل را که فرسنگ‌ها راه طی نموده بپذیری و دلم را نشکنی زیرا که آرزو دارم. ولی امام جان، دوست دارم چنانچه قابل استفاده نبود، حداقل یک بار هم که شده ژاکت را تن کنی و آن را تبرّک کنی که مایه افتخار من است... . @revayatehozour
📜 ...من پس از انقلاب عظیم تو دگرگون شده‌ام. من جوانی گمراه و گمشده در فضای متعفّن فلسفه‌های غربی و به اصطلاح مادی و وابسته به مارکس و لنین‌ها، پس از انقلابت تو را و مذهبت اسلام را و خدایت را یافته‌ام. به تو عشق می‌ورزم و تشنۀ اسلامم و خودباخته خدا. اما بزرگترین حرفم این است که تو ای بیدار کننده و تو ای انذار دهنده و نیز مبشّر! تو که همه را از خواب خرگوشی پرانده‌ای و در میان تمام فرزندانت، شور و شوق جان باختن به خدا و فدا شدن در راه او را آفریده‌ای. فریادی کش بی‌امان بر سر تمامی جامعه و پدران و مادران ما که هنوز در اندیشه های اسلام آریامهری و معاویه‌ای می‌زیند و ما را _بسیاری امثال من را_ در بند نگه داشته و هنوز برایمان سخن از دنیا و قشنگی‌هایش می‌گویند. از سویی از پیروی تو می‌گویند و از سویی ما را از حرکت در جهت منافع اسلام باز می‌دارند. امامم! پدرم! سرورم! بزرگم! به آنها بگو که ما را رها کنند و بندهای دنیا را از پای ما بگسلند. ما نه آنقدر تواناییم که مسئولیتمان دیگر از حیطۀ پدر و مادر فراتر باشد و نه آنقدر ناتوان که بهانه‌ای باز هم برای سکوت و نشستن ما باشد... ای امام! دلم می‌خواهد روزی که به فیض شهادت رسیدم روی سنگ قبرم بنویسند:« من خیلی وقت بود مرده بودم امام دوباره مرا زنده کرد و دیگر پس از این همیشه من زنده می‌مانم»... @revayatehozour
با سلام و احترام🌿 به جوون های عزیز کانال خصوصا متاهلا💍 عیدتون مبارک باشه شیرینی عیدو بدیم؟! ۱_بلییییی ۲_نه رژیم دارم 👇👇 @rvhz_admin
خب چون استقبالتون خوب بود، به جای شیرینی، کیک میدیم😌 . البته این کیک، یه دستور پخت ویژه داره که اگه رعایتش کنید شما هم میتونید به همین زیبایی یه کیک بپزید!🎂 .