|تهران
|زمستون سال ۹۸
.
• غول کرونا حمله کرد به شهرمون.
این غول هم، غول عجیبی بود.
هرچی میگذشت، شرایط بدتر و پیچیده تر میشد.
کرونا با قدرت، همه جهان رو می بلعید.
آینده، تصویری مبهم و ترسناک داشت.
زندگی مردم به هم ریخته بود.
ما جوون های بحران ندیده و جنگ نچشیده،
حالا مونده بودیم در حیرت...
.
تا اینکه یک شب
تصمیم مهمی گرفتیم!🔻
.
#جشنواره_کرونا
|دانشگاه تهران
|بهار سال ۹۹
.
• «روایت حضور» رو شروع کردیم.
باید تا فرصت بود دست به کار می شدیم!
از رشته های انسانی و فنی و هنری بودیم
تا علوم پزشکی ها...
از دانشگاه تهران گرفته تا آزاد و پیام نور
از کردستان و اصفهان تا مشهد و بوشهر
.
• چند ماه بعد، کار تقریبا حاضر بود👇🏻
جشنواره ای ادبی هنری به وسعت کل کشور.
در ۹ رشته عکس، مستند، کاریکاتور، پوستر، تصویرسازی، داستان، روایت، شعر، فیلم نامه
.
#جشنواره_کرونا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|ایران
|پاییز هزار و چهارصد
• جشنواره روایت حضور مثل گوله برفی شده بود که روز به روز بین مردم میچرخید و بزرگتر میشد.
دانشجو، طلبه، جوون، نوجوون، زن، مرد و خلاصه هرکس استعداد #روایت_کردن در خودش میدید، موتورش روشن شد!🔥
.
• این موشن گرافی معروف رو همراهان روایت حضور خوب یادشونه☝️حتی اونایی که شرایط شرکت در این حرکت جمعی رو نداشتند😉
.
#جشنواره_کرونا
|ایران
|زمستان هزار و چهارصد
• حالا در اولین روزهای زمستان❄️
حدود دو هزار روایت از کل کشور داشتیم.
.
• از قصه مبارزه مردم با این غول عجیب! قصه روزهای پیش بینی نشده و سختی که عبور ازش فقط شجاعت و غیرت میخواست!
.
#جشنواره_کرونا
• در موجی که برای بیان این واقعیت در ایران به راه افتاد، حرفه ای ها هم همراه شدند.
اساتید و هنرمندای درجه یکی که دست به دستمون دادند تا این جریان رو بهتر و قوی تر شکل بدیم✌️🏻
.
• رفقامون رو در استان های مختلف جمع کردیم
قصه های ما جوون های ایران رو هنوز خیلییییی ها نشنیده بودند!
📸 تصویر بالا، از کارهای برگزیده جشنواره بود..
#جشنواره_کرونا
همه چیز خوب پیش میرفت...
تا اینکه خوردیم به یه مشکل اساسی!
هر روز هم که میگذشت بدتر میشد!🔻
#جشنواره_کرونا
|دانشگاه تهران
|زمستان هزار و چهارصد
• هربار میومدیم کار رو به سرانجام برسونیم،
پیک کرونا دوباره شروع میشد!⚠️
برگزاری مراسم حضوری، شده بود یه آرزو برامون. پیش بینی آینده خیلی سخت شده بود!
.
• انقدر این وضعیت نامشخص کش پیدا کرد تا دست تقدیر مارو کشوند به نیمه دی ماه.
روزهایی که به وقت ۱:۲۰ ، خاطرات تلخی رو یادمون می آورد...
.
• اما انگار، اصلا قرار بود همه اتفاقات دست به دست هم بدند تا شادی و غم رو باهم تلفیق کنیم و برسیم به اون روز خوب🔻
#جشنواره_کرونا
به اینجا🤩👆
مراسم اختتامیه جشنواره
.
• جمعمون جمع بود!
هرچند بخاطر کرونا کم بود...
اما همراهای روایت حضوری،دانشجوها،برگزیده ها و هنرمندا پای کار اومده بودند. رفقای جوونمون در بقیه استان ها هم مجازی مراسم رو دنبال میکردند.
.
«به وقت ۱۴ دی ماه سال هزار و چهارصد»
.
#جشنواره_کرونا