eitaa logo
::. روایتِ حضور .::
1.2هزار دنبال‌کننده
513 عکس
185 ویدیو
18 فایل
💠 مجموعۀ فرهنگی هنری روایتِ حضور 💠 جریان ملی راویان جوان هنرمند✨ با قصه ها دنیا می‌سازیم! • باهامون گپ بزن: @rvhz_admin • بهمون زنگ بزن: ۰۹۱۰۳۱۳۴۳۱۶ • بهمون سر بزن: تهران.خ انقلاب.چهارراه کالج تبلیغ و تبادل نداریم❌
مشاهده در ایتا
دانلود
|تهران |زمستون سال ۹۸ . • غول کرونا حمله کرد به شهرمون. این غول هم، غول عجیبی بود. هرچی میگذشت، شرایط بدتر و پیچیده تر میشد. کرونا با قدرت، همه جهان رو می بلعید. آینده، تصویری مبهم و ترسناک داشت. زندگی مردم به هم ریخته بود. ما جوون های بحران ندیده‌ و جنگ نچشیده، حالا مونده بودیم در حیرت... . تا اینکه یک شب تصمیم مهمی گرفتیم!🔻 .
|دانشگاه تهران |بهار سال ۹۹ . • «روایت حضور» رو شروع کردیم. باید تا فرصت بود دست به کار می شدیم! از رشته های انسانی و فنی و هنری بودیم تا علوم پزشکی ها... از دانشگاه تهران گرفته تا آزاد و پیام نور از کردستان و اصفهان تا مشهد و بوشهر . • چند ماه بعد، کار تقریبا حاضر بود👇🏻 جشنواره ای ادبی هنری به وسعت کل کشور. در ۹ رشته عکس، مستند، کاریکاتور، پوستر، تصویرسازی، داستان، روایت، شعر، فیلم نامه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|ایران |پاییز هزار و چهارصد • جشنواره روایت حضور مثل گوله برفی شده بود که روز به روز بین مردم می‌چرخید و بزرگتر میشد‌. دانشجو، طلبه، جوون، نوجوون، زن، مرد و خلاصه هرکس استعداد در خودش میدید، موتورش روشن شد!🔥 . • این موشن گرافی معروف رو همراهان روایت حضور خوب یادشونه☝️حتی اونایی که شرایط شرکت در این حرکت جمعی رو نداشتند😉 .
|ایران |زمستان هزار و چهارصد • حالا در اولین روزهای زمستان❄️ حدود دو هزار روایت از کل کشور داشتیم. . • از قصه مبارزه مردم با این غول عجیب! قصه روزهای پیش بینی نشده و سختی که عبور ازش فقط شجاعت و غیرت میخواست! .
• در موجی که برای بیان این واقعیت در ایران به راه افتاد، حرفه ای ها هم همراه شدند. اساتید و هنرمندای درجه یکی که دست به دستمون دادند تا این جریان رو بهتر و قوی تر شکل بدیم✌️🏻 . • رفقامون رو در استان های مختلف جمع کردیم قصه های ما جوون های ایران رو هنوز خیلییییی ها نشنیده بودند! 📸 تصویر بالا، از کارهای برگزیده جشنواره بود..
همه چیز خوب پیش میرفت... تا اینکه خوردیم به یه مشکل اساسی! هر روز هم که میگذشت بدتر میشد!🔻
|دانشگاه تهران |زمستان هزار و چهارصد • هربار میومدیم کار رو به سرانجام برسونیم، پیک کرونا دوباره شروع میشد‌!⚠️ برگزاری مراسم حضوری، شده بود یه آرزو برامون. پیش بینی آینده خیلی سخت شده بود! . • انقدر این وضعیت نامشخص کش پیدا کرد تا دست تقدیر مارو کشوند به نیمه دی ماه. روزهایی که به وقت ۱:۲۰ ، خاطرات تلخی رو یادمون می آورد... . • اما انگار، اصلا قرار بود همه اتفاقات دست به دست هم بدند تا شادی و غم رو باهم تلفیق کنیم و برسیم به اون روز خوب🔻
به اینجا🤩👆 مراسم اختتامیه جشنواره ‌. • جمعمون جمع بود! هرچند بخاطر کرونا کم بود... اما همراهای روایت حضوری،دانشجوها،برگزیده ها و هنرمندا پای کار اومده بودند. رفقای جوونمون در بقیه استان ها هم مجازی مراسم رو دنبال میکردند. . «به وقت ۱۴ دی ماه سال هزار و چهارصد» .