هدایت شده از مؤسسهٔ لیلةالقدر تهران
#آیههای_سبز ۳۸
✅ اين همه بُت!
من آن روزها وقتى پاى منبرها مىنشستم كه مىگفتند در كعبه سيصدوچند بت گذاشته بودند، تعجب مىكردم كه در يك اطاق و اينقدر بت؟!
ولى بعدها ديدم كه در دل كوچك من بتهاى بىشمار صف بستهاند. و بتهاى بزرگ نفس و خَلق و دنيا و شيطان، با بىحساب بتهاى كوچك، در من غوغايى راه انداختهاند و شب و روزم را پُر كردهاند. آنها محركهاى من بودند و من مىخواستم كه اينها را مهار كنم. و مىخواستم از كفر به شرك و به توحيد برسم. و تنها يك محرك براى خودم داشته باشم.
يكى از بزرگان وعده داده بود كه: ايها الناس! جمع شويد تا براى شما حرفى را بگويم كه نه نبى و پيامبرى و نه وصىّ و ولىّ و رهبرى، هيچ كس نگفته.
مردم مىگفتند: اين ديگر چه مىخواهد بگويد و چه ادعايى دارد.؟!
و آن بزرگ مرد گفته بود: مردم! تمام انبياء، تمام اوصياء، تمام اولياء آمدند و گفتند موحد شويد؛ جز اللّه حاكم و محركى نداشته باشيد. در وجود شما جز او متصرف نباشد و امر و نهى نكند. همه گفتند: «قولوا لا اله الا اللّه»، ولى من مىگويم: نامردها بياييد! مشرك شويد. بياييد يك پا هم خدا را شريك كنيد. آخر هميشه براى غير او؟!
بياييد در برابر اين همه بت، يك سهمى هم براى خدا بگذاريد.
به راستى كه ما خوبهايمان كافر هستند و خوبترهامان مشرك، از ما تا توحيد فاصلههاست. و اينكه مىگويم كافر هستيم، نه كفر در اعتقاد است، كه منظورم كفر در عمل است. با اينكه به او رسيدهايم، و به او علاقهمند شدهايم، در كارها و در زندگى از او چشم مىپوشيم و او را كنار مىگذاريم.
با تدبّر در اين محركها بود كه خودم را مىشناختم كه با چه نسيمهايى، توفان مىگيرم و موج برمىدارم. و مىديدم كاهى هستم كه حرفهاى اين و آن مرا مىغلتاند. در حالىكه بايد كوهى باشم كه توفانها، گرد و خاكم را بگيرند و پاكترم سازند.
📚 آیههای سبز، صفحه ۹۸
✍ استاد علی صفایی حائری
☘️ @EinSadTehran
🌐 Einsadtehran.ir