✍ظاهری اراسته داشت و در پوشیدن لباس بسیار دقت می کرد.
💬همیشه لباس های تمییز
می پوشید.
☀️نه این که همیشه لباس هایش نو باشد؛ ولی همان لباسی را که به تن داشت، همواره تمیز بود و مرتب.
💢یک اورکت سبز بسیجی داشت که کلاه آن را به اورکت دوخته بود و در فصل سرما همیشه آن را
می پوشید.
♻️با این که اگر می خواست می توانستیم با یک اورکت کره ای برایش عوضش کنیم اما قبول
نمی کرد و می گفت خودش خوب است!
🌀گاهی به شوخی به او می گفتم اورکتت شبیه لباس بچه های کوچک است.
ولی عبدالحسین می خندید و
می گفت:🔻
▪️تو این طوری فکر کن.
راوی: مصطفی آهو زاده؛ همرزم و رفیق شهید
عنوان کتاب: #ماه_پاره
#شهید_عبد_الحسین_نوروزی_نژاد
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍روی وقت شناسی تاکید عجیبی داشت.
می گفت: 🔻
♨️اگر وقتی مشخص می کنید، دقیق باشید و تاخیر نداشته باشید.
💥که خلف وعده محسوب می شود.
❌و مومن خلف وعده نمی کند.
♻️یک روز که با هم جلسه داشتیم، کمی دیرتر از بقیه رسید.
🌀پس از سلام، ابتدا عذر خواهی کرد و دلیل دیر آمدنش را تشریح کرد و از مشکلی که برایش رخ داده بود و باعث دیر رسیدنش شده بود گفت.
▫️در نهایت دوباره عذر خواهی کرد و نشست بین بچه ها.
▪️وقت شناسی از صفاتی بود که حسین حساسیت ویژه ای روی ان داشت.
راوی: محمد باقر دقاق نژاد
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🏞 آرزوهای حقیر
📚 #وارثان_عاشورا
#استاد_صفایی_حائری
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍صبح زود بیدار می شد تا اذان بگوید.
☀️یک پارچ آب هم موقع خواب می گذاشت بالای سرش.
💢اذان صبح را که می گفتند یکی یکی بیدارمان می کرد می گفت:🔻
🌀هر کی برای نماز بیدار شد که هیچ، هر کی بیدار نشد سر و کارش با آبه.
💥برای بیدار کردنش به آب متوسل میشم.
♨️همه ی ما هم با خنده از این حرکت پدر بیدار می شدیم و پا به فرار می گذاشتیم سمت حوض برای وضو تا خیس مان نکند.
از آن طرف هم صدای مادر بلند
می شد: 🔻
▪️حاجی نکن!
💬الان رختخوابا خیس میشن!
پدر اما با خنده پاسخ می داد: 🔻
💢خب خیس بشن!
💥فدای سرت.
♻️نماز از خیس شدن رختخوابا مهم تره.
▪️پدر روی تربیت بچه ها خیلی حساس بود.
مخصوصا در باب نماز خواندن
می گفت: 🔻
🌀باید یاد بگیرید که بیدار شید و وظیفه دینی تونو انجام بدید.
راوی: مهین بیدخ
عنوان کتاب: #فروردین_61
#شهید_حسین_بیدخ
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🗯تمام بچه های محل را زیر نظر داشت؛ البته بچه هایی که هم سن و سال خودمان بودند.
☀️تمام سعی اش را می کرد که آن ها را جذب مسجد و جلسه قرآن کند.
💥در عین حال حواسش به وضع مالی خانواده هایشان هم بود.
🔹روزهای جمعه که درس و مشق نداشتیم؛ همه اعضای جلسه میرفتیم کارگری.
🔸شب با هزار ذوق و شوق در گوشه ای از مسجد؛ مزدهایمان را روی هم می گذاشتیم و می شمردیم.
▫️با پولی که جمع کرده بودیم؛ زیر اندازی یا وسیله ای می خریدیم و در طول هفته به خانه ی یکی از بچه های جلسه که نیازمند بودند یا کسالت و مشکلی برایشان پیش آمده بود می رفتیم و از طرف جلسه ی قرائت قرآن مسجد؛ آن را هدیه می کردیم.
▪️معمولا از قبل می دانستیم که قرار است مزد آن روز برای کدام خانواده خرج شود و در طول روز با ذوق و شوق کمک رسانی به آن خانواده کار می کردیم.
نام شهید:#حمید_محمود_نژاد
عنوان کتاب:#راه_ناتمام
نام راوی: آقای احمد آل کجباف( همسایه و عضو جلسه قرائت قرآن)
#مسجد
#جلسه_قرآن
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🏞 با حسین علیهالسلام قرابتی دارم؟
📚 #وارثان_عاشورا
#استاد_صفایی_حائری
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از سختیهای پیادهوری اربعین هیچوقت چیزی نگو!!!
#اربعین
#ظهور
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
سلام و عرض ادب
✍به اطلاع همراهان گرامی
می رسانیم که خادمین روایتگران شهدای دزفول ان شاا... عازم کربلا هستن
💬به همین علت به مدت یک هفته کانال فعالیتی نخواهد داشت...
☀️ان شاا... بعد از ایام پیاده روی اربعین و بازگشت به کشور عزیزمان ایران فعالیت کانال ادامه پیدا خواهد کرد
💥همراه ما باشین...
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea