eitaa logo
روایتگران شهدا
283 دنبال‌کننده
345 عکس
240 ویدیو
13 فایل
✍🏻جمع ما یه جمع از دهه شصتی تا دهه نودی هاست. ☀آتش به اختیاریم و از شهدا می‌پرسیم و برای شهدا می‌نویسیم. 💥با شهدا زندگی می‌کنیم و درس می آموزیم... راه ارتباطی با مدیر کانال: @admin_revayatgaran
مشاهده در ایتا
دانلود
✍رفته بودم بقعه ی علی مالک برای زیارت. 💢کنجی نشسته بود که به راحتی دیده نشود. 💭داشت نماز می خواند و بعد از ان هم شروع کرد به دعا خواندن. 💥این تنهایی زیارت رفتن عادتش بود. 💫مخصوصا زیارت استانه ی متبرکه ی سبزقبا که ارادت سترگی به ایشان داشت. حسین عاشق خلوت بود. تفکر و مناجات در همین خلوت ها بود که عاقبت بخیرش کرد. راوی: محمد رضا سنگری نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
💢برای آن که بتواند یک مبارز واقعی و یک معلم واقعی برای اسلام و انقلاب باشد، یک سیر مطالعاتی برای خودش در نظر گرفته بود و دائما کتاب می خواند. ♻️از کتاب های مذهبی تا سایر کتاب هایی که حتی داشتنش ممنوع بود. 💥مطالعه کردنش هم منظم بود و هم مستمر و البته هدفمند و حساب شده. ❌یک کتاب را صرف اینکه فقط خوانده باشد، نمی خواند. ☀️روی مطالب فکر می کرد، استدلال می کرد و گاه برای رفع مجهولاتش، با اهل علم مباحثه و تبادل نظر داشت. ♨️گاهی مجبور بود یک کتاب را یک روزه بخواند و پس دهد. 💠در چنین مواقعی می دیدم که حسین شب تا صبح مشغول مطالعه است تا بتواند کتاب را فردا صبح تحویل دهد و کتاب دیگری تحویل بگیرد. 🌀در زمینه ی مطالعه بسیار فعال بود. ▪️بعد فرهنگی شخصیت حسین، از بعد مبارزاتی اش بیشتر بود. راوی: عبد المحمد ناجی، برادر شهید نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍عصر جمعه بود که حسین امد پیش من و گفت: 🔻 🔸بیا با هم بریم و دعای سمات بخونیم! 🔹قبول کردم و با هم راه افتادیم. ▫️من و حسین هر کدام یک دوچرخه داشتیم. ▪️رکاب زدیم و رفتیم کنار رودخانه دز و زیر پل جدید. 🗯دوچرخه هایمان را گوشه ای گذاشتیم و کنجی نشستیم و مشغول خواندن دعای سمات شدیم. 💭ان هم چه دعا خواندنی. 💠حسین خیلی زیبا و عاشقانه می خواند. ♻️روحیه ی حسین روحیه ای زلال و ناب بود. 💢دعاهایی مثل دعای کمیل به هر ترتیب بین مردم رواج داشت. ♨️برخی مردم اهلش بودند و می خواندند، اما دعای سمات را هر کسی نمی شناخت و معروف نبود. 💥یقینا کسی سراغ چنین دعایی می رود که به درجات والایی رسیده باشد. ▪️مداومت و مراقبتی داشته باشد. ☀️و حسین واقعا در این مسائل نمره اش بیست بود. راوی: حجت الاسلام علی راجی نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍قرآن ترجمه دار ممنوع بود و کسی جرات نمی کرد از این نوع قران ها داشته باشد. روزی حسین به پدرش گفت:🔻 🔸اگه من برم کتابفروشی، به من قران معنی دار نمیده! 🔹تو برو و یه قران معنی دار برا من بگیر! ▫️اگرم قرار شد کسی رو دستگیر کنن، منو دستگیر می کنن. ▪️من قران معنی دار می خوام و دوست دارم از روی قرانی که ترجمه ی فارسی هم داره قران بخونم که بهتر معنی ایات رو بفهمم! 💢حاج کاظم برایش یک قرآن با ترجمه فارسی تهیه کرد و از آن روز به بعد، حسین همیشه سرش گرم قرآن خواندن بود. 💥برخی از دوستان حسین که فهمیده بودند او یک جلد قرآن با ترجمه فارسی دارد مدام می آمدند و قرآن را از او قرض می گرفتند و از روی آن قرائت می کردند. ☀️به یاری خدا، وجود آن قران توی خانه و دست به دست گشتنش بین رفقای حسین ، باعث دردسر نشد و اتفاقی هم نیفتاد. 💫البته حاج کاظم، در آن دوره که کسی جرات نداشت رساله ی توضیح المسائل امام خمینی(ره) را داشته باشد یک جلد رساله در خانه داشت و استفاده می کرد و ترسی از این مسئله نداشت. ♻️مهم برایش عمل کردن بر اساس موازین و آداب شرع مقدس اسلام بود. راوی: خانم دوستانی دزفولی، مادر شهید حسین ناجی نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍با کسی تعارف نداشت، حرفش را و نظرش را به صراحت می گفت و به قول امروزی ها، خاکستری نبود. 💬نظر و موضع گیری هایش در مقابل مسائل کاملا شفاف و مشخص بود. 💢چه در مسائل سیاسی، اجتماعی، مثل قضیه بنی صدر و چه در مسائل دینی و اخلاقی. راوی: محمد رضا خیامی عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍دوستانش می گفتند:🔻 💬مراسم دعای کمیل که تمام می شد، حسین کتابچه ی دعا و چراغ قوه اش را بر می داشت و راه می افتاد سمت شهید اباد. ☀️یک کمیل با رفقایش می خواند. 💢و کمیل دوم را با دوستان شهیدش! ♻️اگر کسی همراهش بود، از او می خواست که تنهایش بگذارد و می رفت در دل تاریکی و توی قبرهای از قبل اماده شده و کمیل دوم را انجا می خواند. ♨️با حال و هوایی غیر قابل وصف که از بسم الله شروع تا اخرین واژه ی دعا اشک بود و لرزش شانه ها و ناله هایی سوزناک. 💥باید رابطه ای عاشقانه باشد که شب های جمعه بعد از یک بار مفصل خواندن کمیل، عطشش به بند بند دعا بیشتر شود و دوباره در کنار برادران شهیدش با حس و حالی عاشقانه تر مناجات کند. ▪️تنها دلیل این اتفاق درک واقعی لذت مناجات بود. راوی: مریم ناجی، خواهر شهید عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍یکی از بچه ها کار اشتباهی مرتکب شده بود و مانده بودیم که چگونه با او برخورد کنیم. در این بین دوستی گفت:🔻 ♨️عیبی نداره! 💥از بچه های خودمونه! حسین از این استدلال ناراحت شد و گفت:🔻 ♻️مرز تقوا و مرز اسلام، خودمون و خودشون نداره! 💢باید بهش تذکر داده بشه! ☀️حسین در این مورد گذشت نمی کرد. ▪️حتی اگر در جمع های دوستانه و تفریح ها و اردوها، حرکت سبک و دور از شان از کسی می دید، از من یا کس دیگری می خواست تذکر بدهیم. ▫️و یا با تعهد و سرمایه گذاری دینی_ اعتقادی که روی بچه ها داشت، خودش را متعهد می دانست که آن شخص را کناری بکشد و با لبخند، گاهی ساعت ها با او حرف بزند. 🌀منش حسین همین بود. راوی: حجت الاسلام امیر خادمعلی زاده عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
نگاه حسین به دنیای اطرافش نگاه ویژه ای بود. 💬خوش بینی به آینده، سبب شده بود سختی های راه تاثیری در اراده اش نداشته باشد. 💢گاهی ناگریز از برخورد با مشکلات بود. 💥و گاهی هم آزار و اذیت می دید، اما هیچ گاه و در هیچ کاری، احساس نمی کرد که به بن بست رسیده است. ♻️همیشه به قول معروف یا راهی می ساخت؛ و یا راهی می یافت. ☀️ و تمامی سختی های مسیر راه را به عشق هدفی که در نظر گرفته بود، تحمل می کرد. 🌀بسیار تودار بود و رازدار و اگر به مشکلی می خورد، آن را علنی نکرده و برای هر کسی بازگو نمی کرد. ♨️در اوج سختی ها و دلتنگی، با چند دقیقه دعا خواندن به وجود خود آرامش می داد. ▫️به یاد ندارم حسین در زندگی با مشکلی مواجه شده باشد که احساس ناامیدی کرده باشد. ▪️شاید مشکلی برای دیگران غیر قابل حل بود و غیر قابل تحمل، اما برای حسین قضیه فرق می کرد. 💬حسین هم سعه ی صدر داشت و هم مدیر توانمندی بود. 🔸مدیری که با هیچ، همه چیز را راه می انداخت و شاید این شبیه به شعار باشد که در توصیف خصایص حسین واقعا شعار نیست. 🔹افکار و ایده ها و ابتکارات و خلاقیت هایش را به محیط پیرامونش منتقل می کرد. 🗯 و همه ی امکانات و نیروها را در راستای رسیدن به هدفی که در نظر گرفته بود، سازماندهی می کرد و به نتیجه ی مطلوب هم می رسید. 💭حسین گنجینه ای بود از تکنیک های مدیریتی که از آموزه های اسلامی، آموخته بود و هر کجا که تکنیک هایش را به کار می بست، موفق می شد. 💢با مرور زندگی حسین می توان یک دوره ی کامل مدیریت را فرا گرفت. راوی: مجید هفت تنانیان عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍روی وقت شناسی تاکید عجیبی داشت. می گفت: 🔻 ♨️اگر وقتی مشخص می کنید، دقیق باشید و تاخیر نداشته باشید. 💥که خلف وعده محسوب می شود. ❌و مومن خلف وعده نمی کند. ♻️یک روز که با هم جلسه داشتیم، کمی دیرتر از بقیه رسید. 🌀پس از سلام، ابتدا عذر خواهی کرد و دلیل دیر آمدنش را تشریح کرد و از مشکلی که برایش رخ داده بود و باعث دیر رسیدنش شده بود گفت. ▫️در نهایت دوباره عذر خواهی کرد و نشست بین بچه ها. ▪️وقت شناسی از صفاتی بود که حسین حساسیت ویژه ای روی ان داشت. راوی: محمد باقر دقاق نژاد عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍همیشه از وقتش به بهترین شکل ممکن استفاده می کرد. 💢در جمع های صمیمی بچه ها هم کمتر می شد حسین را در حال شوخی و مزاح و بگو و بخند دید. ♨️نه این که ادم عبوس و به قول امروزی ها خشکه مقدسی باشد، نه! 🌀خصیصه اش شوخ طبعی و بذله گویی نبود. 💥گاهی در دورهمی های بچه ها و انجام ورزش کردن و گهگاهی که زمینه اش فراهم بود، شوخی و خنده هم با او داشتیم. ♻️اما آنچه در غالب ذهن ها از حسین چه قبل از جنگ و چه در پادگان دو کوهه و منطقه به یادگار باقی مانده است، بیشتر تصاویر قرآن و دعا خواندن حسین در گوشه و کنارهای منطقه است. 💫شاید تاثیر گذارترین امر به معروف های حسین از طریق عمل خودش بود. ☀️ حسین را عمدتا در حال عبادت و راز و نیاز می شد پیدا کرد. و این عمل به همان تذکر معروفش بود که:🔻 💬 مسیر ما، مسیر وقت گذرانی نیست! راوی: سردار عطار زاده عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍دائم الوضو بودن حسین را خیلی ها می دانستند، اما باید گفت که حسین، دائم الذکر هم بود. 💥هم ذکر لسانی و هم ذکر قلبی که همان ترک گناه است. 🌀او دائم در حال خود سازی بود. ♻️نماز صبح را که می خواندیم، معمولا می خوابیدیم، اما حسین عمدتا بین الطلوعین را بیدار بود و مشغول ذکر. 💢گاهی هم چهار زانو می نشست و شروع می کرد به قرآن خواندن. 💬از فرصت بین الطلوعین استفاده های زیادی می کرد و ندیدم که آن فرصت مهم را به خوابیدن بگذراند. راوی: محمد علی سخاوت عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍مطالعاتش برنامه ریزی شده بود. 💥نیاز به مطالعه را در خودش به خوبی تقویت کرده بود. 🌀برای هر روز کتاب یا موضوعی را برای مطالعه در نظر داشت. 💬هیچ گاه خودش را از مطالعه و تفکر در موضوعات مورد علاقه اش بی نیاز نمی دید. راوی: کوکب ناجی، خواهر شهید عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
💢نمونه ی بارز و الگوی کم نظیر شناخت تکلیف و عمل به تکلیف بود. 🌀بر خلاف دیدگاه بسیاری افراد، از همان روزهای اول جنگ، برای رفتن به جبهه در پوست خود نمی گنجید. 💬 اما چون حس کرده بود که وظیفه ی کادر سازی برای سپاه و ذخیره سپاه و گزینش و پرورش نیروهایی که بتوانند هر یک بخش کوچکی از بار سنگین انقلاب و جنگ را به دوش بکشند و استوار و مقتدر و معتقد قدم بردارند، وظیفه ی مهم و سنگینی است. ▪️ علی رغم میل باطنی اش برای شرکت در میادین نبرد، در میدان کادر سازی مانده بود. ▫️او این وظیفه ی سنگین را تکلیف خود می دانست و اهمیت آن را کمتر از جبهه رفتن نمی دید. 💥می گفت اگر من کارم را درست و دقیق انجام دهم، می توانم نیروهای مفیدی برای جبهه بسازم که هر کدامشان گره گشای یک مشکل باشند. ▪️می دانست که جبهه رفتن را همه می توانند. ▫️اما این روال نیرو سازی برای اسلام و انقلاب از عهده ی هر کسی بر نمی آید. 💥به همین دلیل، پایش را گذاشت روی دلش و بیخیال جبهه رفتن شد تا این میدان مهم که از گستره ی دید خیلی ها پنهان بود خالی نماند. 💢اما وقتی بار مسئولیت گزینش را زمین گذاشت، دلیلی بر ماندن نمی دید. 🌀شدت و حدت و دقتی که در کار گزینش داشت، تبدیل شد به شوری سرشار از شعور برای پا گذاشتن در میادین جنگ. 💬و این بار تکلیف را در رزم و جهاد در میدان نبرد دید. ▪️و در اولین فرصت حضور، با وجود مخالفت فرماندهان، موافقت اعزامش را با هر ترفندی که بود گرفت و به عنوان رزمنده ای ساده رهسپار شد. راوی: احمد کیانی عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
💢از همان اوائل انقلاب، برخی افراد یا دچار تندروی بودند و یا اسیر کندروی. 🌀شاخص تندروی و کندروی دیدگاه های حضرت امام(ره) بود. ▪️حسین از جمله افرادی بود که بر صراط و چهار چوبی که حضرت امام (ره) تبیین و ترسیم فرموده بودند حرکت می کرد. ▫️و مصداق واقعی اطاعت از ولی فقیه بود. ♨️او در مسیر حرکتش، به واسطه ی بصیرتی که در خود ایجاد کرده بود، علاوه بر این که منحرف نشد، بلکه با انواع انحراف در این مسیر هم به مبارزه پرداخت. ♻️مبارزه ی فکری و عقیدتی. 💥گاهی مواردی پیش می آمد که افرادی در سپاه، به دلیل مواجهه با انواع جریان های فکری، کم و بیش با هدف های تبیین شده زاویه پیدا می کردند و از مجموعه سپاه جدا می شدند. 💬و بعضا هم سرنوشت خوبی برایشان رقم نمی خورد. 🌀این اطاعت سرشار از بصیرتش از حضرت امام (ره)، یکی از مهم ترین ویژگی های حسین بود. راوی: مهدی رضا درویش زاده عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea