✍رفته بودم بقعه ی علی مالک برای زیارت.
💢کنجی نشسته بود که به راحتی دیده نشود.
💭داشت نماز می خواند و بعد از ان هم شروع کرد به دعا خواندن.
💥این تنهایی زیارت رفتن عادتش بود.
💫مخصوصا زیارت استانه ی متبرکه ی سبزقبا که ارادت سترگی به ایشان داشت.
حسین عاشق خلوت بود.
تفکر و مناجات در همین خلوت ها بود که عاقبت بخیرش کرد.
راوی: محمد رضا سنگری
نام شهید:#محمد_حسین_ناجی_دزفولی
عنوان کتاب:#ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
💢برای آن که بتواند یک مبارز واقعی و یک معلم واقعی برای اسلام و انقلاب باشد، یک سیر مطالعاتی برای خودش در نظر گرفته بود و دائما کتاب می خواند.
♻️از کتاب های مذهبی تا سایر کتاب هایی که حتی داشتنش ممنوع بود.
💥مطالعه کردنش هم منظم بود و هم مستمر و البته هدفمند و حساب شده.
❌یک کتاب را صرف اینکه فقط خوانده باشد، نمی خواند.
☀️روی مطالب فکر می کرد، استدلال می کرد و گاه برای رفع مجهولاتش، با اهل علم مباحثه و تبادل نظر داشت.
♨️گاهی مجبور بود یک کتاب را یک روزه بخواند و پس دهد.
💠در چنین مواقعی می دیدم که حسین شب تا صبح مشغول مطالعه است تا بتواند کتاب را فردا صبح تحویل دهد و کتاب دیگری تحویل بگیرد.
🌀در زمینه ی مطالعه بسیار فعال بود.
▪️بعد فرهنگی شخصیت حسین، از بعد مبارزاتی اش بیشتر بود.
راوی: عبد المحمد ناجی، برادر شهید
نام شهید:#محمد_حسین_ناجی_دزفولی
عنوان کتاب:#ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍عصر جمعه بود که حسین امد پیش من و گفت: 🔻
🔸بیا با هم بریم و دعای سمات بخونیم!
🔹قبول کردم و با هم راه افتادیم.
▫️من و حسین هر کدام یک دوچرخه داشتیم.
▪️رکاب زدیم و رفتیم کنار رودخانه دز و زیر پل جدید.
🗯دوچرخه هایمان را گوشه ای گذاشتیم و کنجی نشستیم و مشغول خواندن دعای سمات شدیم.
💭ان هم چه دعا خواندنی.
💠حسین خیلی زیبا و عاشقانه می خواند.
♻️روحیه ی حسین روحیه ای زلال و ناب بود.
💢دعاهایی مثل دعای کمیل به هر ترتیب بین مردم رواج داشت.
♨️برخی مردم اهلش بودند و می خواندند، اما دعای سمات را هر کسی نمی شناخت و معروف نبود.
💥یقینا کسی سراغ چنین دعایی می رود که به درجات والایی رسیده باشد.
▪️مداومت و مراقبتی داشته باشد.
☀️و حسین واقعا در این مسائل نمره اش بیست بود.
راوی: حجت الاسلام علی راجی
نام شهید:#محمد_حسین_ناجی_دزفولی
عنوان کتاب:#ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍قرآن ترجمه دار ممنوع بود و کسی جرات نمی کرد از این نوع قران ها داشته باشد.
روزی حسین به پدرش گفت:🔻
🔸اگه من برم کتابفروشی، به من قران معنی دار نمیده!
🔹تو برو و یه قران معنی دار برا من بگیر!
▫️اگرم قرار شد کسی رو دستگیر کنن، منو دستگیر می کنن.
▪️من قران معنی دار می خوام و دوست دارم از روی قرانی که ترجمه ی فارسی هم داره قران بخونم که بهتر معنی ایات رو بفهمم!
💢حاج کاظم برایش یک قرآن با ترجمه فارسی تهیه کرد و از آن روز به بعد، حسین همیشه سرش گرم قرآن خواندن بود.
💥برخی از دوستان حسین که فهمیده بودند او یک جلد قرآن با ترجمه فارسی دارد مدام می آمدند و قرآن را از او قرض می گرفتند و از روی آن قرائت می کردند.
☀️به یاری خدا، وجود آن قران توی خانه و دست به دست گشتنش بین رفقای حسین ، باعث دردسر نشد و اتفاقی هم نیفتاد.
💫البته حاج کاظم، در آن دوره که کسی جرات نداشت رساله ی توضیح المسائل امام خمینی(ره) را داشته باشد یک جلد رساله در خانه داشت و استفاده می کرد و ترسی از این مسئله نداشت.
♻️مهم برایش عمل کردن بر اساس موازین و آداب شرع مقدس اسلام بود.
راوی: خانم دوستانی دزفولی، مادر شهید حسین ناجی
نام شهید:#محمد_حسین_ناجی_دزفولی
عنوان کتاب: #ناجی
#قرآن_معنی_دار
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍با کسی تعارف نداشت، حرفش را و نظرش را به صراحت می گفت و به قول امروزی ها، خاکستری نبود.
💬نظر و موضع گیری هایش در مقابل مسائل کاملا شفاف و مشخص بود.
💢چه در مسائل سیاسی، اجتماعی، مثل قضیه بنی صدر و چه در مسائل دینی و اخلاقی.
راوی: محمد رضا خیامی
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
#موضع_گیری_شفاف
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍دوستانش می گفتند:🔻
💬مراسم دعای کمیل که تمام می شد، حسین کتابچه ی دعا و چراغ قوه اش را بر می داشت و راه
می افتاد سمت شهید اباد.
☀️یک کمیل با رفقایش
می خواند.
💢و کمیل دوم را با دوستان شهیدش!
♻️اگر کسی همراهش بود، از او
می خواست که تنهایش بگذارد و
می رفت در دل تاریکی و توی قبرهای از قبل اماده شده و کمیل دوم را انجا می خواند.
♨️با حال و هوایی غیر قابل وصف که از بسم الله شروع تا اخرین واژه ی دعا اشک بود و لرزش شانه ها و ناله هایی سوزناک.
💥باید رابطه ای عاشقانه باشد که شب های جمعه بعد از یک بار مفصل خواندن کمیل، عطشش به بند بند دعا بیشتر شود و دوباره در کنار برادران شهیدش با حس و حالی عاشقانه تر مناجات کند.
▪️تنها دلیل این اتفاق درک واقعی لذت مناجات بود.
راوی: مریم ناجی، خواهر شهید
عنوان کتاب:#ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
#دعای_کمیل
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍یکی از بچه ها کار اشتباهی مرتکب شده بود و مانده بودیم که چگونه با او برخورد کنیم.
در این بین دوستی گفت:🔻
♨️عیبی نداره!
💥از بچه های خودمونه!
حسین از این استدلال ناراحت شد
و گفت:🔻
♻️مرز تقوا و مرز اسلام، خودمون و خودشون نداره!
💢باید بهش تذکر داده بشه!
☀️حسین در این مورد گذشت
نمی کرد.
▪️حتی اگر در جمع های دوستانه و تفریح ها و اردوها، حرکت سبک و دور از شان از کسی می دید، از من یا کس دیگری می خواست تذکر بدهیم.
▫️و یا با تعهد و سرمایه گذاری دینی_ اعتقادی که روی بچه ها داشت، خودش را متعهد می دانست که آن شخص را کناری بکشد و با لبخند، گاهی ساعت ها با او حرف بزند.
🌀منش حسین همین بود.
راوی: حجت الاسلام امیر خادمعلی زاده
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
#مرز_تقوا
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
نگاه حسین به دنیای اطرافش نگاه ویژه ای بود.
💬خوش بینی به آینده، سبب شده بود سختی های راه تاثیری در
اراده اش نداشته باشد.
💢گاهی ناگریز از برخورد با مشکلات بود.
💥و گاهی هم آزار و اذیت
می دید، اما هیچ گاه و در هیچ کاری، احساس نمی کرد که به
بن بست رسیده است.
♻️همیشه به قول معروف یا راهی می ساخت؛ و یا راهی می یافت.
☀️ و تمامی سختی های مسیر راه را به عشق هدفی که در نظر گرفته بود، تحمل می کرد.
🌀بسیار تودار بود و رازدار و اگر به مشکلی می خورد، آن را علنی نکرده و برای هر کسی بازگو نمی کرد.
♨️در اوج سختی ها و دلتنگی، با چند دقیقه دعا خواندن به وجود خود آرامش می داد.
▫️به یاد ندارم حسین در زندگی با مشکلی مواجه شده باشد که احساس ناامیدی کرده باشد.
▪️شاید مشکلی برای دیگران
غیر قابل حل بود و غیر قابل تحمل، اما برای حسین قضیه فرق می کرد.
💬حسین هم سعه ی صدر داشت و هم مدیر توانمندی بود.
🔸مدیری که با هیچ، همه چیز را راه می انداخت و شاید این شبیه به شعار باشد که در توصیف خصایص حسین واقعا شعار نیست.
🔹افکار و ایده ها و ابتکارات و
خلاقیت هایش را به محیط پیرامونش منتقل می کرد.
🗯 و همه ی امکانات و نیروها را در راستای رسیدن به هدفی که در نظر گرفته بود، سازماندهی می کرد و به نتیجه ی مطلوب هم می رسید.
💭حسین گنجینه ای بود از
تکنیک های مدیریتی که از
آموزه های اسلامی، آموخته بود و هر کجا که تکنیک هایش را به کار
می بست، موفق می شد.
💢با مرور زندگی حسین می توان یک دوره ی کامل مدیریت را فرا گرفت.
راوی: مجید هفت تنانیان
عنوان کتاب:#ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍روی وقت شناسی تاکید عجیبی داشت.
می گفت: 🔻
♨️اگر وقتی مشخص می کنید، دقیق باشید و تاخیر نداشته باشید.
💥که خلف وعده محسوب می شود.
❌و مومن خلف وعده نمی کند.
♻️یک روز که با هم جلسه داشتیم، کمی دیرتر از بقیه رسید.
🌀پس از سلام، ابتدا عذر خواهی کرد و دلیل دیر آمدنش را تشریح کرد و از مشکلی که برایش رخ داده بود و باعث دیر رسیدنش شده بود گفت.
▫️در نهایت دوباره عذر خواهی کرد و نشست بین بچه ها.
▪️وقت شناسی از صفاتی بود که حسین حساسیت ویژه ای روی ان داشت.
راوی: محمد باقر دقاق نژاد
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍همیشه از وقتش به بهترین شکل ممکن استفاده می کرد.
💢در جمع های صمیمی بچه ها هم کمتر می شد حسین را در حال شوخی و مزاح و بگو و بخند دید.
♨️نه این که ادم عبوس و به قول امروزی ها خشکه مقدسی باشد، نه!
🌀خصیصه اش شوخ طبعی و بذله گویی نبود.
💥گاهی در دورهمی های
بچه ها و انجام ورزش کردن و گهگاهی که زمینه اش فراهم بود، شوخی و خنده هم با او داشتیم.
♻️اما آنچه در غالب ذهن ها از حسین چه قبل از جنگ و چه در پادگان دو کوهه و منطقه به یادگار باقی مانده است، بیشتر تصاویر قرآن و دعا خواندن حسین در گوشه و کنارهای منطقه است.
💫شاید تاثیر گذارترین امر به معروف های حسین از طریق عمل خودش بود.
☀️ حسین را عمدتا در حال عبادت و راز و نیاز می شد پیدا کرد.
و این عمل به همان تذکر معروفش بود که:🔻
💬 مسیر ما، مسیر وقت گذرانی نیست!
راوی: سردار عطار زاده
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی_دزفولی
#استفاده_مفید_از_وقت
#انس_با_قرآن_و_دعا
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍دائم الوضو بودن حسین را خیلی ها می دانستند، اما باید گفت که حسین، دائم الذکر هم بود.
💥هم ذکر لسانی و هم ذکر قلبی که همان ترک گناه است.
🌀او دائم در حال خود سازی بود.
♻️نماز صبح را که می خواندیم، معمولا می خوابیدیم، اما حسین عمدتا بین الطلوعین را بیدار بود و مشغول ذکر.
💢گاهی هم چهار زانو می نشست و شروع می کرد به قرآن خواندن.
💬از فرصت بین الطلوعین
استفاده های زیادی می کرد و ندیدم که آن فرصت مهم را به خوابیدن بگذراند.
راوی: محمد علی سخاوت
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی_دزفولی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍مطالعاتش برنامه ریزی شده بود.
💥نیاز به مطالعه را در خودش به خوبی تقویت کرده بود.
🌀برای هر روز کتاب یا موضوعی را برای مطالعه در نظر داشت.
💬هیچ گاه خودش را از مطالعه و تفکر در موضوعات مورد علاقه اش بی نیاز نمی دید.
راوی: کوکب ناجی، خواهر شهید
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
💢نمونه ی بارز و الگوی کم نظیر شناخت تکلیف و عمل به تکلیف بود.
🌀بر خلاف دیدگاه بسیاری افراد، از همان روزهای اول جنگ، برای رفتن به جبهه در پوست خود
نمی گنجید.
💬 اما چون حس کرده بود که وظیفه ی کادر سازی برای سپاه و ذخیره سپاه و گزینش و پرورش نیروهایی که بتوانند هر یک بخش کوچکی از بار سنگین انقلاب و جنگ را به دوش بکشند و استوار و مقتدر و معتقد قدم بردارند، وظیفه ی مهم و سنگینی است.
▪️ علی رغم میل باطنی اش برای شرکت در میادین نبرد، در میدان کادر سازی مانده بود.
▫️او این وظیفه ی سنگین را تکلیف خود می دانست و اهمیت آن را کمتر از جبهه رفتن نمی دید.
💥می گفت اگر من کارم را درست و دقیق انجام دهم، می توانم نیروهای مفیدی برای جبهه بسازم که هر کدامشان گره گشای یک مشکل باشند.
▪️می دانست که جبهه رفتن را همه می توانند.
▫️اما این روال نیرو سازی برای اسلام و انقلاب از عهده ی هر کسی بر نمی آید.
💥به همین دلیل، پایش را گذاشت روی دلش و بیخیال جبهه رفتن شد تا این میدان مهم که از گستره ی دید خیلی ها پنهان بود خالی نماند.
💢اما وقتی بار مسئولیت گزینش را زمین گذاشت، دلیلی بر ماندن
نمی دید.
🌀شدت و حدت و دقتی که در کار گزینش داشت، تبدیل شد به شوری سرشار از شعور برای پا گذاشتن در میادین جنگ.
💬و این بار تکلیف را در رزم و جهاد در میدان نبرد دید.
▪️و در اولین فرصت حضور، با وجود مخالفت فرماندهان، موافقت اعزامش را با هر ترفندی که بود گرفت و به عنوان رزمنده ای ساده رهسپار شد.
راوی: احمد کیانی
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
💢از همان اوائل انقلاب، برخی افراد یا دچار تندروی بودند و یا اسیر کندروی.
🌀شاخص تندروی و کندروی دیدگاه های حضرت امام(ره) بود.
▪️حسین از جمله افرادی بود که بر صراط و چهار چوبی که حضرت امام (ره) تبیین و ترسیم فرموده بودند حرکت می کرد.
▫️و مصداق واقعی اطاعت از ولی فقیه بود.
♨️او در مسیر حرکتش، به واسطه ی بصیرتی که در خود ایجاد کرده بود، علاوه بر این که منحرف نشد، بلکه با انواع انحراف در این مسیر هم به مبارزه پرداخت.
♻️مبارزه ی فکری و عقیدتی.
💥گاهی مواردی پیش می آمد که افرادی در سپاه، به دلیل مواجهه با انواع جریان های فکری، کم و بیش با هدف های تبیین شده زاویه پیدا می کردند و از مجموعه سپاه جدا می شدند.
💬و بعضا هم سرنوشت خوبی برایشان رقم نمی خورد.
🌀این اطاعت سرشار از بصیرتش از حضرت امام (ره)، یکی از مهم ترین ویژگی های حسین بود.
راوی: مهدی رضا درویش زاده
عنوان کتاب: #ناجی
#شهید_محمد_حسین_ناجی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea