eitaa logo
روایتگران شهدا
254 دنبال‌کننده
345 عکس
240 ویدیو
13 فایل
✍🏻جمع ما یه جمع از دهه شصتی تا دهه نودی هاست. ☀آتش به اختیاریم و از شهدا می‌پرسیم و برای شهدا می‌نویسیم. 💥با شهدا زندگی می‌کنیم و درس می آموزیم... راه ارتباطی با مدیر کانال: @admin_revayatgaran
مشاهده در ایتا
دانلود
✍رفته بودم بقعه ی علی مالک برای زیارت. 💢کنجی نشسته بود که به راحتی دیده نشود. 💭داشت نماز می خواند و بعد از ان هم شروع کرد به دعا خواندن. 💥این تنهایی زیارت رفتن عادتش بود. 💫مخصوصا زیارت استانه ی متبرکه ی سبزقبا که ارادت سترگی به ایشان داشت. حسین عاشق خلوت بود. تفکر و مناجات در همین خلوت ها بود که عاقبت بخیرش کرد. راوی: محمد رضا سنگری نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
💢برای آن که بتواند یک مبارز واقعی و یک معلم واقعی برای اسلام و انقلاب باشد، یک سیر مطالعاتی برای خودش در نظر گرفته بود و دائما کتاب می خواند. ♻️از کتاب های مذهبی تا سایر کتاب هایی که حتی داشتنش ممنوع بود. 💥مطالعه کردنش هم منظم بود و هم مستمر و البته هدفمند و حساب شده. ❌یک کتاب را صرف اینکه فقط خوانده باشد، نمی خواند. ☀️روی مطالب فکر می کرد، استدلال می کرد و گاه برای رفع مجهولاتش، با اهل علم مباحثه و تبادل نظر داشت. ♨️گاهی مجبور بود یک کتاب را یک روزه بخواند و پس دهد. 💠در چنین مواقعی می دیدم که حسین شب تا صبح مشغول مطالعه است تا بتواند کتاب را فردا صبح تحویل دهد و کتاب دیگری تحویل بگیرد. 🌀در زمینه ی مطالعه بسیار فعال بود. ▪️بعد فرهنگی شخصیت حسین، از بعد مبارزاتی اش بیشتر بود. راوی: عبد المحمد ناجی، برادر شهید نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍عصر جمعه بود که حسین امد پیش من و گفت: 🔻 🔸بیا با هم بریم و دعای سمات بخونیم! 🔹قبول کردم و با هم راه افتادیم. ▫️من و حسین هر کدام یک دوچرخه داشتیم. ▪️رکاب زدیم و رفتیم کنار رودخانه دز و زیر پل جدید. 🗯دوچرخه هایمان را گوشه ای گذاشتیم و کنجی نشستیم و مشغول خواندن دعای سمات شدیم. 💭ان هم چه دعا خواندنی. 💠حسین خیلی زیبا و عاشقانه می خواند. ♻️روحیه ی حسین روحیه ای زلال و ناب بود. 💢دعاهایی مثل دعای کمیل به هر ترتیب بین مردم رواج داشت. ♨️برخی مردم اهلش بودند و می خواندند، اما دعای سمات را هر کسی نمی شناخت و معروف نبود. 💥یقینا کسی سراغ چنین دعایی می رود که به درجات والایی رسیده باشد. ▪️مداومت و مراقبتی داشته باشد. ☀️و حسین واقعا در این مسائل نمره اش بیست بود. راوی: حجت الاسلام علی راجی نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍قرآن ترجمه دار ممنوع بود و کسی جرات نمی کرد از این نوع قران ها داشته باشد. روزی حسین به پدرش گفت:🔻 🔸اگه من برم کتابفروشی، به من قران معنی دار نمیده! 🔹تو برو و یه قران معنی دار برا من بگیر! ▫️اگرم قرار شد کسی رو دستگیر کنن، منو دستگیر می کنن. ▪️من قران معنی دار می خوام و دوست دارم از روی قرانی که ترجمه ی فارسی هم داره قران بخونم که بهتر معنی ایات رو بفهمم! 💢حاج کاظم برایش یک قرآن با ترجمه فارسی تهیه کرد و از آن روز به بعد، حسین همیشه سرش گرم قرآن خواندن بود. 💥برخی از دوستان حسین که فهمیده بودند او یک جلد قرآن با ترجمه فارسی دارد مدام می آمدند و قرآن را از او قرض می گرفتند و از روی آن قرائت می کردند. ☀️به یاری خدا، وجود آن قران توی خانه و دست به دست گشتنش بین رفقای حسین ، باعث دردسر نشد و اتفاقی هم نیفتاد. 💫البته حاج کاظم، در آن دوره که کسی جرات نداشت رساله ی توضیح المسائل امام خمینی(ره) را داشته باشد یک جلد رساله در خانه داشت و استفاده می کرد و ترسی از این مسئله نداشت. ♻️مهم برایش عمل کردن بر اساس موازین و آداب شرع مقدس اسلام بود. راوی: خانم دوستانی دزفولی، مادر شهید حسین ناجی نام شهید: عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea