گلچینی از روایتگری های بسیار زیبای 🌷علمدار روایتگری مرحوم شیخ عبدالله ضابط🌷 را در ادامه👇 میتوانید دانلود کنید .
#موسسه_روایت_سیره_شهدا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
zabet(2).mp3
1.26M
حتما بشنوید ...
🔴 صوت| #غربت
🔹روایتگری حاج عبدالله ضابط
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
1_27177817.mp3
2.71M
👆👆راوی،علمدار روایتگری حاج عبدالله ضابط
🌺امام فرمودند شهدا ذخائر عالم بقا اند...
کاش ما میدونستیم امام اون موقع ها چی میگفت..
بیخود نبود که آیت الله مدنی و آیت الله دستغیب اون دوتا فقیه،عالم،استاد اخلاق، پاشدن اومدن پیش امام رضا گفتن یا امام رضا این همه جوونا دارن میرن جبهه مارو که پیرمردیم راه نمیدن... یاامام رضا گناه ما چیه؟ماکه سالها درس دین خودیم گناه ما چیه که مارو راه نمیدن یاامام رضا ماهم شهادت میخوایم...
میخوایم تکه تکه بشیم خدارو دیدار کنیم..
امام رضا هم دعای این دوتا پیرمرد رو مستجاب کرد شدن شهید محراب..
به به چه شهادتی...
شهید گمنام ناموس خداست
خدا دوست نداره ناموسشو به همه نشون بده...👆
#روایتگری
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
1_27177491.mp3
3.44M
روایتگری مقام شهید و شهادت
روای: شهیدحاج عبدالله ضابط
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فرمانده دلها.mp3
2.29M
🔹 حاج عبدالله ضابط:
"این مکتب فدایی شدن، اساس دینه..."
• اگه دعای این آدم نبود ما کجا بودیم؟! اون برای ما گریه میکنه...
• ماجرای پیدا شدن شهیدی که نیمی از پیکرش پیدا نشده بود...💔
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
geryeh nakon madar.mp3
1.55M
#روایتگری
🔸 حاج عبدالله ضابط:
"یه پدر شهیدی بهم گفت: حاجی گریه کن!!"
• ماجرای خواب عجیب پدر شهید کاوه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
nojavan.mp3
1.51M
#روایتگری
🔹 حاج عبدالله ضابط:
توی ۱۳ سالگی باید از خدا بخوای تا بتونی بزرگمرد یا بزرگبانو بشی...
• ماجرای شهیدی که در ۱۴ سالگی رئیس هیئت شد و شش ماه زیر شکنجه مقاومت کرد...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
meidan dar.mp3
754.6K
#روایتگری
🔹 حاج عبدالله ضابط:
چه کسی شور میده به این دستهها؟
خود شهید...
• خواب تکان دهنده یک روایتگر جنگ
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
4_5837060069379801827.mp3
3.22M
#روایتگری شنیدنی از شهیدی که در آغوش امام حسین(ع) جان داد.
راوی: شهید عبدالله ضابط
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از محتوای روایتگری راویان
شهیدے ڪہ در نوجوانے با ترڪ
یک #گناه_شهوانے بہ درجه عرفانے رسید...
#شهید_احمدعلی_نیری
نفس عمیقے ڪشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفتہ بودیم دماوند. شما توے آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازے و سرگرمے بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کترے رو آب کن و بیار تا چاے درست کنیم. بعد جایے رو نشان داد گفت اون جا رودخانہ است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادے نبود از لا به لای بوتهها ودرختها بہ رودخانه نزدیک شدم تا چشمم بہ رودخانه افتاد یک دفعہ سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن ڪرد نمےدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفے شدم. من میتوانستم به راحتے یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان ڪه برهنه مشغول شنا کردن بودند
.
من همان جا خدا را صدا ڪردم و گفتم :«خدایا کمکم ڪن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجہ نمےشود اما بہ خاطر تو از این از این گناه مےگذرم.»
بعد کتری خالے را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع بہ آتش درست ڪردن بودم خیلے دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد کہ حاج آقا گفته بود:«هرکس براے خدا گریہ کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور ڪه اشک میریختم گفتم از این بہ بعد براے خدا گریه میڪنم
.
حالم خیلے منقلب بود. از آن امتحان سختی ڪه در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک مےریختم و با خدا مناجات میڪردم خیلی با توجہ گفتم: «یاالله یا الله...
ادامه👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از محتوای روایتگری راویان
خیلی با توجہ گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار ڪردم صدایے شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام ڪوهها و درختها صدا میآمد. همه مےگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاڪ و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتے این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه ڪردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی ڪه از وحشت مےلرزید به اطراف مےرفتم از همه ذرات عالم این صدا را مےشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت ڪرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایے از عالم بالا به روے من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانے که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: تا زندهام برای کسے این ماجرا را تعریف نکن...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani