#کلام_امام
#امام_خامنهای:
ماه رجب، ماه رحمت و برکت الهی است. از پیغمبر مکرم اسلام نقل شده است که فرمود: «اللّهمّ بارک لنا فی رجب و شعبان».
این ماه و ماه شعبان، گذرگاه مؤمنان به سوی ماه ضیافت الهی - ماه مبارک رمضان - است.
۱۳۹۰/۰۳/۱۴
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#لیله_الرغائب
🔸پیامبر اکرم (ص):
🔹از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید، زیرا شبی است که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» مینامند. این نامگذاری به این جهت است که هنگامی که یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشتهای در آسمانها و زمین نمیماند مگر اینکه در کعبه و اطراف آن جمع میشوند. آنگاه خداوند نورش را بر آنان ظاهر میکند و به آنان میفرماید: ای فرشتگانم هر چه میخواهید از من درخواست کنید. فرشتگان میگویند حاجت ما این است که روزه داران رجب را بیامرزی. خداوند میفرماید: این کار را انجام دادم.الاقبال بالاعمال الحسنه(ط-الحدیثه)،ج۳،ص:۱۸۵
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#لیله_الرغایب
کیفیت نماز🌙 لیله الرغائب 🌙🔻
ما بین نماز مغرب و عشاءدوازده ركعت نماز اقامه شود كه:
🔸 هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود
در هر ركعت:
🔸یك مرتبه سوره حمد
🔸 سه مرتبه سوره قدر
🔸 دوازده مرتبه سوره توحید
🔸 و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد مرتبه ذكر
" اللهم صل علی محمد
النبی الامی وعلی آله"
🔸 پس از آن در سجده هفتاد ذكر ˝سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ˝
🔸 پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر
" رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْظَم"
🔸 در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد...
#اولین_شب_جمعه_ماه_رجب
#لیلة_الرغائب
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
شب آرزوها یعنی... .mp3
6.15M
#بشنوید
تلنگری لیلة الرغائب
🌙چرا شبی در اوایل ماه رجب، به اسم شب آرزوها (رغبتها) نام گرفته است؟
#ماه_رجب
#لیلة_الرغائب
#این_الرجبیون
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
4_345554935284237010.mp3
5.78M
🔈 #بشنوید | در شبِ آرزوها
🔶 به بهانه #لیله_الرغائب
🔹 با صدای سیدرضا نریمانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خبر_فوری
#اطلاعیه
💠 مازندران در هفته آینده میزبان ۸ شهید گمنام و ۲ شهید ِ شناسایی شده از شهرستان قائم شهر و محمودآباد خواهد بود.
📋 جزئیات نقاط تدفین 👇
🔗http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2888
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۳۰ بهمن ماه #سالروز_شهادت #روحانی_شهید #سید_محمود_سید_باقری گرامی باد. 🥀
هفدهم شهریور 1342، در روستای علیآباد از توابع شهرستان رفسنجان به دنیا آمد. پدرش سیدیحیی، کشاورزی میکرد و مادرش صدیقه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح3) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی ام بهمن 1362، در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به گردن و سینه، شهید شد. مزار وی در روستای شریفآباد تابعه شهرستان زادگاهش قرار دارد. برادرش سیداحمد نیز به شهادت رسیده است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
محتوای روایتگری راویان
۳۰ بهمن ماه #سالروز_شهادت #روحانی_شهید #سید_محمود_سید_باقری گرامی باد. 🥀 هفدهم شهریور 1342، در ر
#خاطرات_شهدا
#شهید_سید_محمود_سیدباقری
نقل از همرزم شهيد روح اله محمدي : خاطره اي از زبان خود شهيد كه برايش تازگي داشت و براي اولين بار با چنين صحنه هايي روبرو شده بود و به نقل خودشان هرگز اين صحنه را فراموش نمي كنند.
برادر قايمي در روزهاي آخر براي اين كه متوجه شدند كي مي خواهيم برگرديم از جبهه دشت عباس به جبهه ما مراجعه كردند. شب بود ما با دوستان مشغول صحبت كردن بوديم كه برادر قايمي از راه رسيدند در جبهه دشت عباس آتش دشمن نبود چون با دشمن فاصله داشت، اما اين جبهه فاصله كمي با دشمن داشت و دشمن بيشتر شب ها آتش بر سر ما مي ريخت از جمله همان شب كه برادر قايمي آمد باران شديدي مي باريد و دشمن از هواي باراني و ابري خيلي وحشت مي كند. لذا شروع كرد به ريختن آتش بر سرما. برادر قايمي كه صحنه برايش تازگي داشت گفت من وصيت نامه ننوشته ام واينجا هر لحظه احتمال شهيد شدن است لذا كاغذي طلب كرد و با چراغ فانوس كوچي كه داشتيم شروع به وصيت نامه نوشتن كرد . آتش دشمن آنقدر شديد بود كه بعضي از خمپاره ها كه كنار سنگر مي خورد گرد و خاك بلند مي شد و فضاي سنگر پر از گرد و خاك مي شد ولي تقدير بر اين بود كه اين خمپاره ها به سنگرها اثابت نكنند. از سنگر خودمان خارج شدم كه احوالي از بچه هاي ديگر بپرسم كه ديدم بچه ها در فعاليت هستند و گفتند يكي دو تا از بچه ها به شدت زخمي شدند و آنها به سنگر بهداري كه در بيست متري سنگر ما بود برده اند. وجب به وجب خاكريز مسلسل مي باريد بيرون آمدن از سنگر و به طرف سنگر ديگري رفتن مساوي با مرگ بود ولي وظيفه ايجاب مي كرد كه به كمك همنوعانمان برويم وقتي كه به سنگر بهداري رسيديم چيزهايي را براي اولين بار ديدم كه هرگز فراموش نمي كنم يكي از برادران را ديدم كه تركش به پيشاني او خورده بود و مغزش بيرون آمده بود و در حال احتضار بود با يك حالت خاص، با چهره اي خندان ، رويي گشاده، كه با كمك دوستان متخصص سر او را باند پيچي كرديم وچون هنوز رودخانه كارون طغيان نكرده بود و از پل فلزي كه ارتش زده با آمبولانس آنها را به طرف شهر حركت داديم كه اين برادر بزرگوار همراه يكي ديگر از همرزمانمان نرسيده به جاده آسفالت به درجه رفيع شهادت رسيدند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani