eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
442 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 همه به تولید داخلی کمک کنند 🔺️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تاریخ ۹۷/۱۰/۱۹ برخی و در زمینه مسائل اقتصادی و را برشمردند که در پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR منتشر شد. @ravianerohani
🌹🌹 یک قطعه برای سازمان شده بود بحران امنیت ملی. این یعنی تحریم. مگر می شد با این تحریم ها کار کرد؟ ..... آنقدر از آن قطعه وارد کرد که تا 5 سال کار سازمان را راه می انداخت. همه می گفتند هر کسی غیر از مصطفی می خواست آن قطعه را تأمین کند، در آن زمان یک صدم این هم نمی توانست وارد کند. ..... قطعه را داد به چند تا از بچه های قدیمی دانشگاه که می شناختشان. داد که از رویش بسازند. به وارد کردن راضی نبود. ریسکش بالا بود، ولی می خواست نتیجه بگیرد. زمان می برد، اما مصطفی صبور بود، می گفت «...وقتی می تونیم خودمون بسازیم، چرا باید ارز از کشورمون بره بیرون؟» مدام پیگیری می کرد و همه جوره هوایشان را داشت. به یک گروه هم نداد، کار را به چند تا مرکز دانشگاهی سپرد. ..... طول کشید، اما دست آخر بچه ها قطعه را ساختند، تست کردند و جواب گرفتند. حالا مصطفی نیست پای قرارداد تولید انبوه. يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 50 @ravianerohani
سجده بر آب در عمليات كربلا سه، وقتي دچار مد و امواج متلاطم آب شده بوديم، نگران و متحير، ستون در حال حركت در آب را كنترل مي كردم. وقتي ديدم كه يكي از بچه ها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است، بيشتر نگران شدم. شانه ايشان را گرفتم و تكان دادم، سرش را بلند كرد و با نگراني و تعجب پرسيدم: چي شده؟ چرا تكان نمي خوري؟ خيلي خونسرد و بدون نگراني گفت: مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقيه را همراهي مي كردم. اطمينان و آرامش خاطر بسيجي «شهيد غلامرضا(اكبر) تنها» زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشكالي نداره، ادامه بده! التماس دعا» صبح روز بعد، روي سكوي الاميه اولين شهيدي بود كه به ديدار معشوق نايل آمد. @ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
شهید کمیل صفری تبار بسم الله الرحمن الرحیم سلام اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم درد عشقی کشیده ام که نپرس  زهر هجری چشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار  دلبری برگزیده ام که نپرس سوی من لب چه می گزی که مگو  لب لعلی گزیده ام که مپرس   گفتند که هر مسلمانی باید یک وصیت نامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد که یک دفعه این زد به سرم که برم وصیت نامه بنویسم.  شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد!    بازی سرنوشت که این حرفها را نمی شناسد.  اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم بابت این همه زحمات که در حق بنده قدرنشناس داشته اند.  شنیده بودم که فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند پاسداری توانستم به مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم .   خوب بریم سر بقیه مطلب که من مال و اموالی ندارم که بگم این مال داداشم و این یکی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی خیلی دوستشان دارم  اول اینکه حجاب را رعایت کنند چون شهدای ما برای حفظ ناموس و حفظ اسلام شهید شدند تا حتی یک تار موی ناموس آنها را نا محرم نگاه نکند چه برسد به اینکه بیگانه ها بخواهند نگاه کج به آنها داشته باشند .  منظورم از حجاب این است که حتی یک تار موی خود را در معرض دید نامحرم قرار ندهید.   دوم اینکه فرزندان خود را طوری تربیت کنید که با روحیه ایثار و انفاق وگذشت از جان خود در راه خداوند تبارک و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش امام عزیز و راحلمان که می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود . در اینجا جا دارد که بگویم من از اول به عشق شهادت وارد سپاه شدم ولی وقتی وارد مادیات آن می شوی منظورم این است که غرق مادیات شوی فکر شهادت کم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم که خجالت می کشم از خدا طلب کنم توی ذهنم فکر می کنم که خدا به من می گه این همه گناه کردی الان شهادت می خوای که هر چی گناه کردی یکدفعه پاک بشه، البته فکر مثبت تو ذهنم می آد که می گه خدا آنقدر رحمان و رحیم هست که با توبه(صد بار شکستیم حق خودشو می بخشه ولی حق الناس می مونه که این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند،  در اینجا از تمام کسانی که به گردن بنده حقیر حقی دارند می خواهم که حلالم کنند چون اگر یکی را در این دنیا حلال کنند مطمئن باشند که شخص دیگری هست که اون دنیا حلالش کنه، اگر هم ما را البته بگویم بنده حقیر را بهتر است، حلال نکردند وعده ما قیامت ان شاالله که آقامون امام حسین(ع) شفاعت ما رو بکنه که از سر تقصیر ما بگذرین.   احساس کردم این مطلب را اینجا ذکر کنم  من خیلی به حضرت زهرا(س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم اشکم جاری می شود و از این خانم بزرگوار می خواهم که از خدا بخواد که از سر تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون عشق که وارد سپاه شدم برسم.  شهادت شهادت شهادت   در آخر با یک دعا حرفهایم را به پایان می رسونم :   اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده. آمین یا رب العالمین 28/3/88 ساعت 00:48 بامداد کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
👌شستن استکان های روضه 🍁هر سال ایام فاطمیه یک ماه در مسجد ما روضه حضرت زهرا(س) برپا می شود که به خاطر دوری راه من نمی توانستم به مجلس روضه بروم یک روز سر راه از حامد خواستم مرا به مسجد ببرد که حداقل یک روز را پای روضه بنشینم. وقتی رسیدیم روضه تمام شد و خانم ها از مسجد پراکنده شده بودند😔 🍁به حامد گفتم اشکالی ندارد حداقل داخل می رویم و برای جمع و جور کردن و تمیزکردن مسجد کمک می کنیم. وقتی می خواستیم داخل شویم به من گفت: مادر جان من یک نیتی کردم شما بروید و استکان های چای روضه را بشویید. 🍁حامد به من نگفت نیتش چیست! اما من به همان نیت استکان ها را شستم. دو سه روز پس از آن به سوریه رفت و خبر مجروحیت💔 و بعد خبر 🌹شهادتش را برایمان آوردند. شک ندارم که آن روز نیتش شهادت بود🌹 راوی: مادر 👇👇 🌹شهید مدافع حرم 🌹شهید حامد جوانی کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
📢 شماره این هفته منتشر شد: دو‌گانه و 💢 : رهبر انقلاب: «امام فرمودند ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟» در دوگانه‌ی تکلیف‌گرایی یا نتیجه‌گرایی؛ اصل بر کدام است؟ خط حزب‌الله بررسی می‌کند. 🔰 : سرنوشت محتوم دل سپردن به ♨️ : اما پای انقلاب ایستاده‌اند ❇️ : اگر ملتی نداشته باشد شکست می‌خورد ✴️ : آیا می‌توان به اعتماد کرد؟ کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
📜 📍تکلیف شرعی دانستم در جنگ حق علیه باطل از هستی خود در راه مکتبم به رهبری خمینی گذشته و مقابل صدامیان بجنگم و تا آخرین قطره خونم از اسلام و دفاع کرده باشم کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: فرزند آوری امروز یک مجاهدت بزرگ است . کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
يك تيم روحيه درست كرده بوديم، با عمو حسن و يك روحاني و چند نفر ديگر. گردان به گردان مي رفتيم، قرآن مي خوانديم، حديث مي گفتيم، گوسفند قرباني مي كرديم و بچه ها را از زير قرآن رد مي كرديم. عمو حسن هم توي يك كاسه ي بزرگ حنا درست مي كرد و سر و دست بچه ها را حنا مي گذاشت. گاهي يكي مي پرسيد «عمو، شما كه واسه ي همه حنا مي ذاري، چرا ريش هاي سفيد و خوشگل خودت رو نمي ذاري؟» مي گفت «عمو جان، اين ريش ها بايد با خون خضاب بشه.» يادگاران، جلد 15 كتاب شهيد حسن اميري (عموحسن) ، ص 84 کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
توفيق نصيبم شده بود تا در آبان ماه 1373 در محور طلائيه در كنار بچه هاي تفحص خادم شهدا باشم. در همان ايام، مدتي بود كه شهيدي پيدا نشده بود و غم سنگيني بر دلمان نشسته بود، از خودم مي پرسيدم چرا شهدا روي از ما پنهان كرده اند و خود را نشان نمي دهند. از طرفي ديگر نگران بوديم كه مبادا باران و متعاقب آن آب گرفتگي باعث شود نتوانيم در اين محور كار كنيم. شب، به اتفاق برادر بخشايش و برادرمان پرورش سوره ي واقعه را خوانديم و خوابيديم. صبح روز بعد، پس از اداي نماز، جلو محلي كه براي معراج در نظرگرفته بوديم و (همان جا محل كشف پيكر بسياري از شهدا بود). مشغول خواندن زيارت عاشورا شديم، بغض بر گلوي هر سه نفرمان نشسته بود. پرورش _ كه از سادات محترم است _ با صوتي حزن انگيز و زيبا زيارت عاشورا مي خواند، ما نيز مي نگريستيم، آن هم در مقابل تعدادي از شهدا كه داخل چادر معراج جا گرفته بودند. زيارت عاشورا با حس و حالي خاص به پايان رسيد، سوار آمبولانس شديم و به طرف «دژ» حركت كرديم و دقايقي بعد به محل كار رسيديم، اين بار با توكل بر خدا و با روحيه اي بسيار عالي و با نشاطي خاص مشغول كندن زمين شديم، شايد باور نكنيد، اما بيل اول و دوم كه به زمين خورد، فرياد: «الله اكبر الله اكبر شهيد... شهيد...»يكي از بچه ها مرا به خود آورد، سريعاً از پشت دستگاه پايين پريدم و به اتفاق بچه ها با دست، خاك ها را به كناري زديم، شور و هيجان عجيبي به وجود آمده بود، طبق معمول همه به دنبال پلاك شهيد بودند، اما هرچه جست وجو كرديم، متأسفانه نشانه اي از پلاك آن شهيد به دست نيامد اما... در عوض يك كتابچه ي ادعيه در كنار آن شهيد يافته شد كه روي آن نوشته شده بود «زيارت عاشورا». راوي : عدالت از يگان تفحص تيپ 26 انصارالمؤمنين کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی اقدام به نشر کتابی با عنوان «انقلاب چهل ساله؛ نگاهی به دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران» کرده است. جهت دانلود و مطالعه ی این کتاب روی فایل زیر کلیک کنید کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمهوری اسلامی توی این ۴۰ سال چیکار کرده ؟ پیشرفت و توسعه فوق العاده ایران در زمینه صنعت و معدن و جزء برترین کشورهای جهان در تولید سنگ‌های قیمتی و فولاد و آهن و سیمان و.... 🇮🇷😎 کانال ارائه محتوای روایتگری @ravianerohani
فیش جامع انقلاب.apk
5.99M
برنامه برخی از محتواهای این برنامه : 🔵فیش منبر روشمند انقلابی 🔵فجر فاطمی (انقلاب و ) 🔵متن سخنرانان مشهور 🔵منبرکوتاه 🔵شبهات انقلاب 🔵دستاوردهای انقلاب 🔵محتوای ناب انقلاب 🔵عصر امام خمینی 🔵نوجوانان انقلابی 🔵بانوان و انقلاب 🔵شهدای انقلاب 🔵خاطرات دربار 🔵چی بودیم و چی شدیم کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 شهیدی که پس از 17 سال بعد از تفحص زنده شد!!! ✨ 🌷ما مدیون شهدا هستیم🌷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani
با عرض سلام خدمت همراهان محترم در صورت صلاح دید کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani رو به دیگران معرفی کنید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥معجزه‌ای که حضرت ابراهیم علیه‌السلام را مطمئن کرد... 🔹و حالا معجزه‌هایی که ملت ایران به چشم خود دیده‌اند... 🔹معجزه‌هایی که دل‌ها را قرص و محکم می‌کند برای آینده‌ای روشن... کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani
📸 فرزندان روح الله 🔹رهبرانقلاب: معجزه‌ی انقلاب این است که بعد از چهل سال شما می‌بینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام رحمه‌الله را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیه‌ی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن می‌ایستد. ۱۳۹۷/۰۹/۲۱ کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کارد مهمان استخوان شده است... 🔹شعرخوانی پر شور و دیدنی احمد بابایی در مراسم یادواره شهدای مسجد پنبه چی کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهداء والصدیقین عملیات تفحص پیکر های مطهر شهدا در طلیعه چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷ منطقه عمومی عملیات رمضان شرق بصره _کتیبان کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani
پس از اين كه به بچه ها خبر رسيد دكتر «رحيمي» شهيد شده است، همه ي بچه ها دعاي توسل را به ياد او خواندند. دعا را «محمدعلي» مي خواند. وقتي به نام مقدس امام حسين (ع) رسيد، دعا را قطع كرد و خطاب به بچه ها گفت: «برادرها اگر مرا نديديد حلالم كنيد، من از همه ي شما حلاليت مي طلبم». پس از اتمام دعا نزد او رفتم، گفتم: «چرا وقت دعا از همه حلاليت طلبيدي؟» گفت: «وقتي به جبهه آمدم، امام زمان (عج) را در خواب ديدم، ايشان به من فرمودند: «به زودي عملياتي شروع مي شود و تو نيز در اين عمليات شركت مي كني و شهيد خواهي شد»». همين گونه شد، او در همان عمليات (مسلم بن عقيل (ع)) به شهادت رسيد. با اين كه قبل از عمليات به علت درد آپانديسيت به شدت بيمار بود و حتي فرماندهان مي خواستند از حضور او در عمليات جلوگيري كنند، ولي او مي گفت: «چرا شما مي خواهيد از شهادت من جلوگيري كنيد؟» . راوي : يكي از همرزمان نوجوان بسيجي شهيد «محمدعلي نكونام آزاد» کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani
در مورخ 10/2/1361 مجروح و بي هوش شدم. وقتي به هوش آمدم، خودم را در بيمارستان بصره ي عراق يافتم. بينايي و قدرت حركت را از دست داده بودم، يكي از برادرها گفت: هنگام بي هوشي شعارهاي «مرگ بر صدام، الله اكبر و... را سر داده و از خدا ياري مي جستم» بعد از 20 روز به بيمارستان تموز (نيروي هوايي) انتقال يافتم. هر شب همراه بچه ها دعاي توسل مي خوانديم. هنگامي كه بعثي ها از بر پايي مراسم دعا با خبر شدند، به ضرب و شتم پرداخته و مراسم را قطع مي كردند، ولي با استقامت، به محض خروج آن ها مراسم را ادامه مي داديم. يك شب براي شفاي چشمانم دعاي توسل خوانديم، همه با خلوص نيت و صفاي باطن دست نياز به چهارده معصوم بلند كردند. خودم تا نزدكي صبح گريه كرده و لحظه اي از ذكر خدا غافل نماندم. صبح روز بعد وقتي چشمانم را باز كردم، بينايي ام را بدست آورده بودم و چند لحظه بعد پا بر زمين گذاشتم، مي توانستم به راحتي راه بروم. راوي : آزاده مسيحي اسدزاده کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇 @ravianerohani