فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی
#کلیپ_تصویری
#پیشنهاد_دانلود
📹 شباهتهای بسیار عجیب و دوست داشتنی بین رزمندگان دفاع مقدس و کادر درمانی در این روزها از زبان حاج اصغر نقیزاده
همچین زنان غیرتمندی رو به عمرم ندیده بودم👌
صورتهای پرستاران رو که دیدم یاد زمان جنگ و بچههای رزمنده افتادم .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه خوش است جمع جهادگران راه خدا
💞دوست دارم یک جهادگر باشم ...
💠حواسمان جمع باشد؛
مارا در جمع شهدا جایی هست؟؟ 💠
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از موسسه روایت سیره شهدا
🎥فراخوان جشنواره روایت راوی
🔻با موضوعات :
🎞مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی
🎞بیانیه گام دوم انقلاب
🎞خرمشهر ها در پیش است
🎞دستاورد های انقلاب اسلامی
🗓مهلت ارسال آثار:
3 خردادماه 1399
📲نحوه ارسال آثار:
تحویل حضوری به روابط عمومی مؤسسه روایت سیره شهدا یاارسال به شماره 09387423833 در شبکه پیام رسان ایتا
💳🎁جوایز :
🔶 نفر اول : 💳🛍کارت هدیه 300 هزار تومانی به همراه بسته فرهنگی
🔶 نفر دوم: 💳🛍کارت هدیه 200هزار تومانی به همراه بسته فرهنگی
🔶نفر سوم: 💳🛍کارت هدیه 150هزار تومانی به همراه بسته فرهنگی
اطلاعات بیشتر :
02537105-داخلی 4 تماس حاصل فرمائید.
#موسسه_روایت_سیره_شهدا #ما_قوی_هستیم
🌹اخبار راوی روحانی🌹
🆔 @ravayatgarnews
🌹 #سالروز_شهادت
#شهید_سید_علی_دوامی🌹
#خاطرات_شهید
#غسل_شهادت با آب یخ
🔰مادر شهید دوامی از خاطرات پسرش به نقل از همرزمانش سخن گفت، وی با بیان اینکه مصطفی علمدار جانباز و از دوستان سید علی است که در استانداری مشغول است، یاد آور شد: آقای طوسی وقتی شهیـ🌹ـــد شد، دخترش کوچک بود، مادر برای دختر شهید تعریف کرد که پدرت میگفت: ما برای وضو آب نداشتیم برای همین یخها را میشکستیم و آب میکردیم و وضو میگرفتیم.
مژههایش یخ میکرد، انگار چشمهایش بسته شده باشد.
مصطفی علمدار گفت: «اینها که چیزی نیست، سیدعلی زمین را کند و حوضچه مانند درست و آب در آن جمع شد، رفت و غسل شهادتی کرد. گفتم:«سنگ کوب میکنی!»گفت :«میخواهیم برویم خط مقدم!»اما وقتی آب در دسترس نبود یخها را خرد میکرد، آب که میشدند در آن آب غسل شهادتـــ انجام میداد. میگفتم:« علی جان! سنگ کوب میکنیها» اما غسل شهادت و جمعه و... برایش خیلی مهم بود، سید علی کارهای بزرگی انجام میداد.
ـــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ
به سید علی شیر مازندران میگفتند میرفت وسط عراقی ها و کار شناسایی که تمام میشد بر میگشت مجروح هم میشد.مادر بزرگوارشان به ایشون میگفتند:
❣ علی جان مراقب خودت باش ،❣در جواب مادر میگفت کسی نمیتواند مرا شهید کند جز کالیبر ۶۰که نامرد است و بیصدا میزند،
و در اخر هم کالیبر ۶۰اصابت میکنه به قلبش و به شهادتــــــ میرسه.🌹
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_کتاب_شهدایی
🔸️کتاب «برای زِین اَب» روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی، از کودکی تا شهادت
🔹️متولد ۱۳۵۷ که بزرگ شدن سه فرزند خود را دید، اما زینب بعد از شهادتش در دفاع از حریم اهل بیت(ع) در عملیات مستشاری در خان طومان سوریه، دیده به جهان گشود؛با شهادت پدر دیدگان او نظاره گر این طفل از آسمانها است.
🔹️شخصیت چند بعدی محمد بلباسی، کتاب را خواندنی و قابل توجه کرده است. خواننده پس از خواندن این اثر، با مفهوم صحیح آتش به اختیار بودن و البته روحیه جهادی شهید در مقاطع مختلف از عمر کوتاه، اما پربرکتش آشنا میشود.
🔸️در فرازی از کتاب آمده است: «بعضی شبها در حیاطِ روبهروی حرم مینشستیم و با هم درسهای کلاس اخلاق را مباحثه میکردیم. به من میگفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده!»
🔸️آنقدر دوستش داشتم که هر چه میگفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همینها را تکرار کردم. یکدفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از اینجا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!»طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش.»اصرار کردم که این کار را بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بیکفن؟!»
🔹️«برای زِین اَب» با حمایت لشکر ۲۵ کربلا و به قلم سمیّه اسلامی و فاطمه قنبری، در قطع رقعی و در ۳۹۲ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani