#خاطرات_شهدا
#مادر_شهید :
بچه که بود فلج شد
نذر حضرت زینب(س) کردمش
نذرم قبول شد
فرزندم خوب شد...
خوبِ خوب
آنقدر خوب که مهر نوکری عمه ی سادات روی قلبش حک شد
عاقبت هم فدائی بی بی شد..
#شهید_رضا_کارگربرزی
#سالروزشهادت
#یادش_باصلوات
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#ایام_شهادت
🌹شهید #مدافع_حرم #محمود_نریمانی
متولد دوازده دی ۱۳۶۶ کرج
🌹شهادت ده مرداد ۱۳۹۵
🌹سوریه -حماه- شیخ حلال
🌹مزار شهید دروان کرج
🌹یادگار شهید : آقا محمدهادی سه ساله
🌹شهید محمود نریمانی از دانشجویان مقطع کاردانی رشته فنی شبکه های کامپیوتری مرکز علمی کاربردی خانه کارگر کرج در تاریخ 10 مرداد ماه 95 در دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه (س) در سوریه استان "حما" شیخ حلال به درجه رفیع شهادت نائل شد
🍁راوی:همسر شهید محمود نریمانی :
وقتی به خواستگاری من آمد و با من صحبت کرد، گفت:«شرایط کاری من بهگونهایست که نمیتوانم همیشه در کنار شما باشم. شاید دیدی رفتم و برنگشتم.»🙈
من گفتم:« آسمانی شدن فقط مخصوص آقایان نیست😊، خانمها هم میتوانند آسمانی باشند.»💪
گفت: «بله، البته پس من دیگر هیچ چیز نگویم. شما با این مسئله مشکلی نداری»
گفتم صورتش رو برات باز کردن ببینی؟
گفت نه!
گفتم چرا اصرار نکردی ؟
گفت یاد حرف محمود افتادم
میگفت اگر رفتی جنسی رو بخری
فروشنده مرد بود ، حتی اگر خیلی گرونتر بود
چونه نزن ، بخر و بیا....
دلم نیومد اصرار کنم
( آخه بخاطر انفجار بود که نگذاشتند صورتش را ببینیم..
اما میدانم همچون علمدار حسین دست هایش را هم در راه دفاع از عمه سادات فدا کرده بود ..) همیشه وقتی از همسرم تعریف میکردم،
میگفت:
«از من تعریف نکنید . من در این حدی که شما میگویید نیستم.
شما خوب ندیدید که به من میگویید خوب.
خوبها کسانی هستند که جلوتر از ما رفتند و شهید شدند. اگر ما خوب بودیم الآن پیش آنها بودیم.》
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
🔰قسمتی از #وصیت_نامه شهید؛
عمریست که با شنیدن از شهادت و خاطرات شهدا، آرزوی شهادت در دلم افتاده..
هر چند که میدانم بنده خوبی نیستم و گناهانم زیاد است اما به خدا بسیار امید دارم و چشم به کرم او دارم و با همین امید از خدا طلب شهادت میکنم.
هر چند که میدانم لایق شهادت نیستم ولی خدایا مرگ بیشهادت در نظرم حقیر و کوچک است و بعد از اینکه مدتی در جایی خدمت کردم که زمانی شهدا در آنجا بودن، دوست دارم من هم با شهادت از این دنیا بروم ، ان شاءالله.
پس خدایا شهادت را نصیب و روزیم کن.
🌷شهید #محمود_نریمانی🌷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
19.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺بابا با بچهاش بازی میکنه حتی اگه شهید شده باشه
همسر شهید #محمود_نریمانی از شبی میگوید که خودش و پسرش بخاطر او زار زار گریه کردند ولی صبح که بیدار شدند، حال پسرش خیلی خوب بود، بابا را میخواست و پدر هم نه نگفته بود
📺#ملازمان_حرم گفتوگویی است ساده و صمیمی با همسران شهدای مدافع حرم، و در این قسمت گفت و شنودی با سارا عجمی همسر شهید محمود نریمانی
⏯ فایل کامل این قسمت از ملازمان حرم در آپارات :
https://m.aparat.com/v/4b0oR
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
#امام_خامنه_ای_مدظله_العالی:
از روز عید قربان تا روز عیدغدیر
در واقع یک مقطعیاست متصل
و مرتبط با مسئلهی امامت.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۲ مردادماه #سالروز_شهادت #شهید_مرتضی_زارع گرامی باد . ⚘
سال 1337 در محله دولاب تـهران محلهای که عطر و بوی شهادت «نواب صفوی» و مبارزات « آیتالله سعیدی » در آن پیچیده بود, چشم به جهـان گشود.
همواره در آرزوی پیوستن به یاران شهیدش بود و پس از حماسهآفرینی در عملیـات والفجر مقدماتی و والفجر 1 ؛ طولی نکشید که او نیز به پرستوهای مهاجر رسید و در بامداد دوازدهـم مردادماه سال 1362 مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع)، درحالی که عملیات غرورآفرین والفجر 2 در منطقه حاجعمران دنبال میشد،
پرچم سرخ #شهـادت را اینبار عاشقـانه بر فراز قلـه 2519 برافراشته ساخت و آسمانی شد .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
💍عروسی بدون گناه ...
زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور ۲ شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین (ع) ...💕
↩️جملاتی تکان دهنده از همسر شهید مرتضی زارع
💝من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیه السلام آغاز کنیم.
✍دعوتنامه را خودمان نوشتیم. آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین (ع) باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان می کرد.
💌کارت های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم.😍
🙏از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم.
😇چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند.❤️
🙄خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید.
👰عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
📜برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر…
عروسیمان متفاوت بود و شاید به خاطر حضور دو شهید بزرگوار شهیدسجادمرادی و
شهیدمرتضی زارع
در این جشن بود…🎊
آقا مرتضی همیشه می گفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا (س) هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم.
😅شاید خنده دار باشد اما احتمالا ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آن که مهمانان به تالار بیایند ما آن جا حضور داشتیم، دلمان نمی خواست مهمانان را معطل کنیم. با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه می دانستیم البته یکی از همسایه ها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد.
🚗در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم. یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد. در ماشین به من می گفت: نماز اول وقت مهم تر است تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت:
برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.
🌧آن شب باران شدید می بارید عده ای گفتند ته دیگ خوردن های زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می کرد که همسرت سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست…
😌حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود😐
عده ای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد، همان شد خیر و برکت در زندگیمان…
همسر عزیزم،❤️ دومین سالگرد عروسیمان مبارک باشد. خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت، در جوار امام حسین (ع) با تمام برکاتش…
پر بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی… برای همسفر جا مانده ات دعا کن…
🌹من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و ازآن روزسرم میل بریدن دارد🌹
#شهید_مرتضی_زارع
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سوژه_روایتگری
" عـاشقـانــہ شـــــــهدا "
❉ عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت..
❉ مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود
برگه هایی را که در آن احادیث و #جملات بزرگان نوشته بودیم،
بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد!
❉ برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، تاثیرگذار باشد...
#ایده_عاشقانه 💞
روایتی از همسر شهید
🌷 #شهید_مرتضی_زارع
※✫※✫※✫※✫※
#پیامبر_اڪرم_صلےاللہ_علیہ_وآلہ :
✨من عَبَد اللہ حق عبادتہ آتاہ اللہ فوق امانیہ و ڪفایتہ؛
❉ هر ڪہ خدا را، آنگونہ ڪہ سزاوار اوست، بندگى ڪند، خداوند بیش از آرزوها و ڪفایتش بہ او عطا مى ڪند
📚 بحارالانوار(ط-بیروت) ج ۶۸، ص ۱۸۴ ، ح ۴
✫┄┅═══════════┅┄✫
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۲ مردادماه #سالروز_شهادت #شهید_حسین_کامیابی گرامی باد . ⚘
▫️تاریخ تولد: ۱۳۳۴
▫️تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۰۵/۱۲
▫️محل شهادت :منطقه حاجی عمران
بعد از #شهادت برادرش عباس کامیابی در 21 فروردین ماه سال 1362 تصمیم گرفت که جای برادر را در جبهه های حق علیه باطل پر کند و از طریق بسیج اعزام شود و سرانجام شهید حسین کامیابی در تاریخ دوازدهم مرداد ماه 1362 در منطقۀ حاجی عمران بر اثر اصابت ترکش به گردنش در عملیات والفجر دو به درجۀ رفیع #شهادت نائل گردید و به لقاءالله پیوست.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani