eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
473 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 (نفر اول سمت چپ) 💐پیامی برای مردم شهید پرور و رزمندگان اسلام دارم که هیشه حامی رهبر و روحانیت بوده و کاری نکنیدکه قلب تپنده امام را خدا نکرده به درد آورید،مواظب باشیدکه مانند اهل کوفه نباشید،شما امروز بت شکن و راه گشا دارید. امروزهر مادر و خواهری که اشکی در چهره شان جاریست مادران و خواهرن من هستند.من خانواده ای به وسعت ایران، بلکه به وسعت جهان دارم و خانه من، سنگر من است. ای مؤمنی که مرا با دستهای آلوده به خون، با لباس رزم و با بدن سر جدا به خاک می سپاری. قسم به آن خونی که داده ام، برخیز و با مشتهای گره کرده بر دهان ابر جنایتکاران بزنید.فردا نوبت توست ومسئولیت شما، پاسداری از خون شهیدان است. ❤️ای مادر و ای پدر عزیزم! امیدوارم که شما از مرگ من غمگین و ناراحت نباشیدو همچنان در خط امام و روحانیت باشیدو این را بدانید که من در این راه که راه امام حسین (ع) است، سعادتمندم، زیرا این راه، راه حق است. مادرم! ناراحت نباشید، زیرا مرگ حق است وهمه باید این راه را بروند، پس چه بهتر این مرگ در راه خدا و به فرمان امام برای دفاع از حیثیت اسلامی و انسانی شما باشد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🏴۲۳ محرم سالروز فاجعه علیهما السلام توسط تکفیریهای آمریکایی را به پیشگاه امام زمان (عج) و نایب برحقشان و شما عاشقان ولایت تسلیت عرض می نماییم . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
▪️در روز چهارشنبه 23 محرم 1427 (چهارشنبه، ۳ اسفند ۱۳۸۴) در ساعت 6:45 یا 7 صبح، به وقت محلی شهر بغداد عدّه ای از دشمنان قسم خورده اهل بیت علیهم السلام حرم عسکریین را خراب کردند. ▪️آنها با پوشیدن لباس پلیس عراق وارد حرم مطهّر شدند، اسلحه ی نگهبانان را گرفته همراه با خدام مرقد شریف - که حدود 7 تا 10 نفر گفته اند - در یکی از غرفه های صحن مطهّر عسکریین علیهما السلام با دست و پای بسته زندانی نمودند و اطراف حرم شریف و روضه ی منوره را با مواد منفجره _ که نزدیک به 200 کیلو گرم می شد _ منفجر نمودند. ▪️در پی این حادثه در عراق و ایران یک هفته عزای عمومی اعلان شد و دروس حوزه های علمیه تعطیل شد و بازارها در اکثر شهر های بزرگ بسته شد و دسته جات عزا از حسینیه ها و مساجد در حالی که به سر و صورت و سینه می زدند و بعضی با پای برهنه و در پیشاپیش بعضی دسته جات مراجع به خیابان ها آمدند و به ساحت مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عرض تسلیت نمودند. ▪️عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام با جمع آوری نقدینه و هدیه طلا و جواهرات و ثبت نام عدّه ی زیادی از مهندسین و معماران و کارگران، آمادگی خود را برای تجدید بنای حرم عسکریین علیهما السلام اعلان نمودند. ▪️مخفی نماند که حرم مطهّر فعلی سامراء منزل شخصی امام هادی علیه السلام است که هنگام ورود به این شهر خریداری نمودند. ▪️این مکان شریف مدفن امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام و محل ولادت آقا و مولایمان حضرت صاحب الزمان علیهم السلام و مدفن جناب حکیمه خاتون دختر امام جواد علیه السلام و حضرت نرجس خاتون همسر حضرت عسکری علیه السلام و والده ی امام عصر علیه السلام و مدفن سید حسین پسر امام هادی علیهم السلام است. ▪️این حرم شریف تا این زمان که به دست ناصبیان تخریب شد 13 بار تجدید بنا شده است و اکنون در حال ساخت بنای جدید حرم مطهّر می باشند. 📚 منابع :تاریخ سامرا : جلد 2 ص 300 - 289. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 / رهبرانقلاب: آمریکائی‌ها قضیه‌ی ۱۱ سپتامبر را بهانه‌ای قرار دادند برای اینکه مطامع خودشان را در خاورمیانه پیش ببرند.هدف اصلی آن‏ها هم این بود که بتوانند خاورمیانه‏ای درست کنند بر محور منافع اسرائیل. ۸۶/۶/۲۳ ‌‌‌ ‌📅 به مناسبت سالروز حمله آمریکا به برج دقولو 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۳شهریورماه گرامی باد. ⚘ هفتم بهمن 1344، در شهرستان گرمسار دیده به جهان گشود. پدرش ابوالفضل، بنا بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح1) پرداخت. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و سوم شهریور 1367، با سمت فرمانده گروهان امام سجاد در مریوان بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است. برادران وخواهران نگذاريد كه مرگ سراغتان بيايد، شما به ديدار مرگ برويد من در مقابل رهبرم احساس مسئوليت مي كنم و خيلي كوچكم واي كاش چند جان مي داشتم و همه را فداي امام و مكتبم مي كردم. خدايا ما را از زمره كساني قرار ده كه درونشان صد در صد بهتر از بيرونشان است. پدر شهید می گوید: حسن فردی امین و مورد اعتماد دیگران بود. شخصی پولی به او داد تا در امور خیر هزینه کند. پرسید:«بابا توی روستا کسی را مستحق کمک می‌شناسی تا این مبلغ رو به او بدهیم؟» نمی‌دانستم چه کسی را معرفی کنم. چند روز بعد گفت:«دیدم بهترین کار این است که بدهم بهزیستی تا به افراد مستحق‌تر بدهند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۳ شهریورماه گرامی باد. ⚘ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
ا ⚘﷽⚘ 📌قسمتی از : ای شیعه ی امیر المؤمنین علیه السلام هر گاه کسی قصد ظلم بر مردم را دارد و یا از موقعیت خود سوء استفاده میکند و حق مظلوم را پایمال می کند. شما را به خدا سوگند حق مظلوم را از ظالم بستانید و او را سر جایش بنشانید تا درس عبرتی برای بقیه‌ی ظالمین و خائنین شود و نگذارید این گروه، اهداف این انقلاب را پایمال کنندو جایگاه آن را تضعیف کنند و اینهمه زحمت را بی نتیجه بگذارند. و در آخر دوباره تاکید میکنم رهبر عزیزمان را تنها نگذارید و دنباله رو خط ولایت باشید. پروردگارا با قلبی خالی از علایق دنیا به سویت پرکشیدم، ببخش بر من که در زندگانیام نتوانسته ام آنگونه که شایسته بود تو را بپرستم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📋 در سالروز شهادت مدافع حرم "سید حسین رئیسی " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح شهدا . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۲۳ شهریور گرامی باد . ⚘ نام پدر : علی (شهید ) نام مادر: ام لیلا جلودار تاریخ تولد : 1345/12/02 تاریخ شهادت : 1365/06/23 مجروحیت دهلران ،شهادت بیمارستان تهران گلزار:بابل ، شهدای گله محله شهید رضا سینایی وصیت نامه ای 4 صفحه ای در پنجم ماه محرم برابر با 19 شهریور سال 1365 ، 4روز قبل از شهادتش نوشته است . در فرازی از این آمده است : ❤️مادرم نمی خواستم این مطالب را بر روی کاغذ بیاورم ولی چه کنم که این افکارم است که بر قلم حکومت می کند. و منظور اینکه یک وقت در صف کوفیان قرار نگیرید . مادرم می دانم از جور زمانه چه می کشی ولی این را بدان خداوند مهربان هر که را بیشتر دوست داشته باشد بیشتر او را آزمایش می کند و با سختیها او را می آزماید 🌷پس اگر آخرت را میخواهی اگر ملاقات با حضرت رسول (ص ) را میخواهی اگر دیدار حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) را میخواهی اگر زیارت حضرت رقیه را میخواهی که جانم به قربانش که بعد از واقعه کربلا چه بلایی بر سرش آمد و چه مصائبی را همراه با عمه اش کشید باید شکیبا باشی و صبر کنی و غم روزگار را تنها به خداوند بگویی واز او یاری بجویی که خداوند با صابران است.... 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🌺خیلی مراقب رفتارش بود. از تظاهر می‌ترسید. جانباز بود، اما به کسی نمی‌گفت. به سپاه رفت، اما به ما چیزی نگفت. اولین حقوقش را داد به من و گفت: «کار کرده‌ام.» پس از شهادت پدرش، نگذاشت بیش از چند روز پارچه‌ای روی در بماند، دوست داشت گمنام باشد. می‌رفت جبهه و می‌آمد، اما چیزی تعریف نمی‌کرد؛ انگار نه انگار که رزمنده است. عبادتش هم همین‌گونه بود. حالا هم که سال‌ها از رفتنش می‌گذرد، پرچم جمهوری اسلامی را که لااقل نشانة شهادتش باشد، بالای در نزده‌ایم؛ شاید رضای من این‌طور راضی‌تر باشد. چند روز پیش از آن‌که برای آخرین بار برود جبهه، دوربین را برای چندمین ‌بار روی پایه تنظیم کرد، تا بیاید زیر کرسی و پیش من عکس بیندازد. دوربین زود فلاش زد. اولش عصبانی شد، گفت: «یک حلقه فیلم گرفته‌ام، ولی هربار می‌آیم با تو عکس یادگاری بیندازم، مشکلی پیش می‌آید. این هم آخری‌اش بود.» بعد کمی فکر کرد و انگار که چیزی را کشف کرده باشد، گفت: «فهمیدم! چون بعد از شهادتم، این عکس‌ها داغ تو را بیش‌تر می‌کند، خدا نمی‌خواهد عکسمان با هم بیفتد.» 🌼😔اخم‌هایم در هم رفت، گفتم: «مادر جان! مگر شهادت به همین راحتی است؟» خندید و گفت: «آره! به همین راحتی است. روی پیشانی من نوشته، شهید.» وقتی رفت، کابوس‌هایم شروع شد. تا این‌که شبی خواب دیدم، مردی سیاه‌پوش آمد و گفت: «زود باش خانه را مرتب کن! پسرت شهید شده.» صبح که شد، حالم گرفته بود؛ اما خدا بهم نیرویی داد که بی‌اختیار تمام اتاق‌ها را تمیز کردم، حیاط را هم شستم. مادرم گفت: «من هم خواب دیدم که رضا شهید شده.» رفتم دم در نشستم خانم «بهاور» آمد و گفت: «چرا این‌جا نشسته‌ای؟» گفتم: «همه دارند خواب می‌بینند که رضای من شهید شده.» 🌸کمی دلداری ام داد. شب شده بود. دم در پر از سرباز و ماشین‌های نظامی بود. قبلاً شنیده بودم که در محلة ما، خانة ‌تیمی کشف شده است. دیدم در می‌زنند. خانم «سجودی» و خانم «کاکا» بودند، گفتند: «خانه ساختی، برایت کادو آوردیم.» دستشان خالی بود. آمدند بالا. داشتند پچ‌پچ می‌کردند. چیزهایی به گوشم خورد، دلم شور زد. یکی‌شان به آن یکی گفت: «تا کی معطل کنیم، باید بهش بگوییم.» در نگاهم همه چیز موج می‌زد؛ بالا و پایین می‌شد. کدامشان بود، نمی‌دانم گفت: «آمادگی داری خبری را به تو بدهیم؟» سرم گیج رفت. خیلی بی‌قراری کردم. خانم کاکا پس از گذشت سال‌ها، گاهی به شوخی می‌گوید: «جیغی که آن روز کشیدی، هنوز زیر گوشم است.» 🌷من هم حق داشتم. پس از همسرم، دلخوشی‌ام به رضا بود، او هم رفت. عیبی ندارد؛ فدای آقا. آن روزها خیلی دلم می‌گرفت. روی پله‌ها می‌نشستم و همه‌اش غصه می‌خوردم. با این که فرزندان دیگری هم داشتم، اما احساس تنهایی می‌کردم. بی‌سواد بودم، ولی یک روز احساس کردم که می‌توانم قرآن بخوانم. حالا دیگر تنها نبودم، مونس خود را پیدا کرده‌ بودم؛ حتی اگر کسی زنگ خانه‌مان را به صدا درنمی‌آورد. راوی: مادر شهید «رضا سینایی» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani