#شعر
وامش مده آن که بی نماز است
گر چه دهنش ز فاقه باز است
کاو فرض خدا نمیگزارد
از قرض تو نیز غم ندارد
عزیزانی که سخنرانی گوش میدن
سخنرانی آیت الله خزعلی در چهلم آیت الله العظمی بهجت را در مسجد اعظم دانلود کرده و گوش بدهند.
دو سه تا کرامت ناب از علما فرمودند.
#روایت
پیامبر اکرم فرمود:
«امّت من به زودى به بيمارى امّت ها دچار مى شوند» .
پرسيدند : اى پيامبر خدا ! بيمارى امّت ها چيست ؟
فرمود : «سرمستى ، ناسپاسى ، نازيدن به بسيارى مال و فرزند ، فزونى جويى بر يكديگر در دنيا، و دشمنى و حسادت به يكديگر، تا آن كه به سركشى مى انجامد».
سَيُصيبُ اُمَّتي داءُ الاُمَمِ .
فَقالوا : يا رَسولَ اللّه ِ ، وما داءُ الاُمَمِ ؟
قالَ : الأَشَرُ وَالبَطَرُ ، وَالتَّكاثُرُ وَالتَّناجُشُ فِي الدُّنيا ، وَالتَّباغُضُ وَالتَّحاسُدُ حَتّى يَكونَ البَغيُ .
کنزالعمال
این داستان را حتما بخوانید!!
🔶خاطره فرزند، مرحوم آیت الله حائری شیرازی از پدر
🔶مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطبای اسلامی گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه(سیرابی) گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو
🔶خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔶در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند
🔶یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
🔶بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
🔶بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
🔶پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔶در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
🔶نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔶وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله.
🔶گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
🔶گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔶در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»...
🔶نگاهی به بالا کردند گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»
#حکایت_داستان
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
#حکایت_داستان
...از باباطاهر تعجب می کنم
🔸علامه طباطبائی از قول استادشان مرحوم آقای قاضی می فرمودند:
« من از باباطاهر تعجب می کنم که در شعرش چنین سروده:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
.
🔸چه طور باباطاهر گفته است: اگر جانان، هجران را پسندد، من هم آن را می پسندم.؟!
.
🔸چگونه انسان می تواند این را بپذیرد؟! عاشق بر هر چیز صبر می کند اما بر فراق، صبر نمی تواند کرد.
.
🔶مولا علی علیه السلام در دعای کمیل می فرماید: مولا و آقای من! گیرم بر عذاب تو صبر کنم؛ بر دوری تو چگونه شکیبا باشم؟! »
#روایت
حضرت صادق عليه السلام:
إذا أوَیْتَ إلی فِراشِکَ فانْظُرْ ما سَلَکْتَ فی بَطنِکَ و ما کَسَبْتَ فی یَومِک، و اذْکُرْ أنَّکَ مَیِّتٌ و أنَّ لَکَ مَعادا.
هرگاه به بستر خود رفتی، در این باره بیندیش که چه خوراکی به معده خود فرستاده ای و در آن روز چه کارهایی کرده ای و به یاد آور که میمیری و تو را بازگشتی هست.
عبادت یا عبودیت!
استاد صفایی حائری(ره)
اگر من به نماز مشغول شوم در حالى كه مكلّف به احسان به مادرم هستم و اين كه عهده دار او باشم و يا مشغول عبادتى بشوم در حالى كه مكلّف به اصلاح امر مؤمنى هستم، اين عبادت هست ولى عبوديّت نه؛ چون مزاحم دارد و من مهمترين كار و عمل را نياوردهام. لذا در عبوديّت سه چيز مطرح است: نيّت، سنّت، اهميّت، در عبوديّت گذشته از اين امر و اخلاص و نيّت و مراعات سنّت، مراعات اهميّتها مطرح است.
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
تلنگر!
«وَ مِنْ أَيْدِى الْخُصَمَاءِ غَداً مَنْ يُخَلِّصُنِى»
و فردای قیامت از دست طلبکارها چه کسی مرا می رهاند..
حال باید سراغ روایات و آیات برویم و ببینیم ما به چه افرادی بدهکار هستیم!؟؟
و بدهی آنان چیست؟!
#شعر
عادت ما نیست رنجیدن ز کس
ور بیازارد نگوییمش به کس
ور برآرد دود از بنیاد ما
آه آتش بار ناید یاد ما
ور نه ما شوریدگان در یک سجود
بیخ ظالم را براندازیم زود
رخصت ار پابد ز ما باد سحر
عالمی در دم کند زیر و زبر
----------
شیخ بهایی
سلام خدا بر شما خوبان
در قرآن چندین آیه هست که حقیر هر کدام از آن ها را چندین شب موضوع منبر در مناسبات قرار داده ام.
کدام یک از عزیزان آماده است آدرس آیات را بدم یک پی دی اف کنه همه استفاده کنیم.
https://eitaa.com/MA1371
پایین ترین درجه!
سَأَلَ أَعْرَابِیٌّ عَلِیّاً «علیه السلام» عَنْ دَرَجَاتِ الْمُحِبِّینَ مَا هِیَ قَالَ«علیه السلام» أَدْنَی دَرَجَاتِهِمْ مَنِ اسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنْ لَیْسَ فِی الدَّارَیْنِ مَأْخُوذٌ غَیْرُهُ فَغُشِیَ عَلَی الْأَعْرَابِیِّ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ دَرَجَهٌ أَعْلَی مِنْهَا قَالَ نَعَمْ سَبْعُونَ دَرَجَهً
روزی شخصی روستایی خدمت امیرالمومنین علی«علیه السلام» رسید و از ایشان در مورد درجات محبّین سؤال کرد. محبّین یعنی کسانی که میگویند: خدا را دوست داریم. حضرت در جواب فرمودند:
پائین ترین درجه از درجات محبّین که دیگر پائینتر از آن درجهای نیست، برای کسی خواهد بود که اعمالش در نظرش کوچک جلوه میکند و اگر - نعوذ بالله- از او خطایی سر زند خیلی بزرگ جلوه میکند و گمانش هم این است که خدا در دنیا و آخرت فقط او را به محاکمه میکشاند، این کسی است که خدا را دوست دارد،
«مَنِ اسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنْ لَیْسَ فِی الدَّارَیْنِ مَأْخُوذٌ غَیْرُهُ».
این شخص پایین ترین سطح دوستی خدا را دارد.
در ادامه فرمود: «فَغُشِیَ عَلَی الْأَعْرَابِیِّ»،
وقتی مرد روستایی این مطالب را میشنود، بیهوش میشود. وقتی به هوش میآید از حضرت سؤال می کند:
«هَلْ دَرَجَهٌ أَعْلَی مِنْهَا»،
مگر بالاتر از این هم درجهای هست؟
«قَالَ(علیه السلام) نَعَمْ سَبْعُونَ دَرَجَهً»،
حضرت فرمودند: بله، هفتاد درجه بالاتر هم وجود دارد.
مستدرک الوسائل ج ۱ ص ۱۳۳
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر محبین
🔸ازنورِ مَحبت چه خبر اهلِ هَوَس را
🔸این آتشِ عشق است نسُوزد همه کس را
▪️حکایت اون سربازی نباشید
که اونقدر نامه داد
تا اینکه عشقش
عاشق پستچی شد...
هر چیزی اندازهای داره
حتی خوبی کردن به آدما!
🔹بااحترام به حافظ که نهیب زد:
▪️صد مُلکِ دل به نیم نظر میتوان خرید
▪️خوبان در این مُعامله تقصیر میکنند
سلام خدا بر شما خوبان
در پاسخ به سوال دوستان عزیز
اگر در ایام فاطمیه سلام الله علیها توفیق منبر یابم
۹۰ درصد بحث هایم بر محور ابعاد مختلف معاد خواهد بود انشالله...
إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ.
#سیره
روایت دارد در سیره سید الساجدین :
وَكانَ اِذا اَتاهُ السائِلُ يَقُول: مَرْحَبا بِمَنْ يَحْمِلُ لى زادى اِلىَ الآخِرَة.
وقتى نيازمندى به نزد او مى آمد چنين مى فرمود: آفريـن و خوشـآمد! بـه كسى كـه توشه ى مرا بسوى آخرت حمل مى كند.
کشف الغمه
عزیزان سعی کنیم در منابر نگاه مردم رو به مسائل بویژه مسائل ریشه ای درست کنیم...
در این جمله کوتاه ببینید نگاه امام سجاد علیه السلام به کمک کردن به فقیر چطوریه؟!
تا این نگاه نیاد...
هزار تا روایت هم در ثواب انفاق بخونیم فایده نداره...
نو روز (روز جدید )
حضرت امیر فرمود:
هيچ روزى بر انسان نميگذرد مگر اينكه آن روز بانسان ميگويد اى فرزند آدم.من روز تازه و
جديدى هستم و من شاهد و گواه اعمال تو هستم.بنا بر اين هر عملى كه در ظرف من انجام ميدهى و يا هر گفتارى كه ميخواهى داشته باشى مراقب باشى كه كردار از نيك و گفتار نيك باشد كه روز قيامت گواهى خواهم داد.
مَا مِنْ يَوْمٍ يَمُرُّ عَلَى اِبْنِ آدَمَ إِلاَّ قَالَ لَهُ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَا اِبْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اِعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَكَ بِهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ.
امالی صدوق علیه الرحمه
#روایت
#شعر
هر علم را که کار نبندی چه فایده
چشم از برای آن بود آخر که بنگری
امروزه غرّهای به فصاحت؛ که در حدیث
هر نکته را هزار دلایل بیاوری
فردا فضیح باشی در موقف حساب
گر علتی بگویی و عذری بگستری
#حکایت_داستان
یاد و منش امام (ره) پر رهرو:
مگر هر کس ریش خود را بتراشد فاسق است؟!
📍 مرحوم آیة الله موسوی اردبیلی:
یک روز خدمت امام بودم و آقای موسوی تبریزی هم حضور داشت، ایشان به امام گفت: قضات دادگستری که ریششان را دو تیغه- سه تیغه میکنند، فاسقند و قضاوتشان درست نیست! ما هم هر چه به آقای موسوی اردبیلی میگوییم دادگستری را منحل کنند، ایشان میگویند صلاح نیست!
امام به شدت با موسوی تبریزی برخورد کردند و گفتند: چرا مواظب حرف خودت نیستی، از کجا میدانی که اینها فاسقند؟!
گفت: از این که ریش خود را میتراشند!
امام فرمودند: خب بتراشند، شاید از کسی تقلید میکنند که تراشیدن آن را حرام نمیداند.
گفت: شما میفرمایید حرام است!
امام فرمودند: من کجا گفتهام حرام است؟! من احتیاط کردهام! از کجا میدانی آنها مقلد من هستند؟! مگر همه مردم باید از من تقلید کنند؟! از هر که خواستند تقلید کنند!
امام این گونه سخنان را خیلی راحت میگفتند و اصلاٌ برایشان سنگین نبود. شاید اگر کس دیگری در موقعیت امام بود میگفت با وجود من چه کسی ادعای مرجعیت میکند؟!
(فصلنامه حضور، ج ۷۷، ص ۱۹۹-۲۰۴)
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
#روایت
صفات بارز اهل جهنم
✍🏻 «ثَلاَثٌ إِذَا كُنَّ فِي اَلرَّجُلِ فَلاَ تَتَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهَا فِي جَهَنَّمَ ، اَلْبَذَاءُ وَ اَلْخُيَلاَءُ وَ اَلْفَخْرُ»
اگر کسی این سه خصلت را داشته باشد نباید ناراحت شود که به او بگویند اهل جهنم است؛ بدزبانی، تکبر و فخر.
وسائل الشیعه کتاب
جهاد با نفس
💠 وصیتنامه صاحب روضات
[به مناسبت هشتم جمادی الأولی سالروز وفات صاحب «روضات الجنات»(م1313ق)]
📝آیت الله سید محمد باقر خوانساری چهار سوقی (صاحب روضات) خطاب به برادرش، در فرازى از وصیتنامهاش چنین نوشته است:🔻
🔹«عزیز من! نماز را بهوقت بکن، اذان در خانه را بلند بگو که باعث رفع همه ناخوشیها است، دعاهاى صباح و مساء را بلند بخوان و به جمیع اهل خانه امر کن بخوانند،
🔸و با والده و برادران و همشیرگان خود بسیار سلوک خوش کن و دل هر یک را به دست آور که هم خدا و هم پدر و هم استاد تو که پدر تو باشد، از تو راضى باشند،
🔹و روزها را مشغول مطالعه و علم باش و بیکار کنندگان [یعنی وقتگذرانان] را به خود راه مده و از خداوند عالم مسئلت کن عزت دنیا و آخرت را...
🔸و هرروز علیالحساب یک حزب از قرآن تلاوت نما که باعث اصلاح امر معاش و رسیدن به مراد میباشد و در شبها و روزهاى جمعه، اموات خود را سیّما اهل حقوق از ایشان را به سوره یس یا الرّحمن یا غیر آن شاد نما که خدا تو را شاد کند و هر ساله گوسفند صحیح قربانى کن، اگر چه به قرض کردن باشد، چنانچه پیغمبر خدا (صلیالله علیه وآله) امر فرمود،
🔹و در دهه عاشورا لامحاله لامحاله، ده مجلس روضه و مصیبت دارى جناب سیدالشهدا ـ علیه التحیة والثناء ـ برپا نما و پدر و مادر خود را از یاد خود بیرون مکن، اگرچه در قنوت نمازت باشد و صبح را زودتر برخیز که وقت اذان لامحاله بیدارباشی تا خداوند وسعت روزى به تو دهد».
📚زندگانى آیتالله
چهار سوقى، ص 87 و 86.
در ایام فاطمیه سلام الله علیها احیانا در برخی جلسات ما حول این روایت هم صحبت کنیم 👇
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
إنّ الشَّيطانَ يُدِيرُ ابنَ آدَمَ في كُلِّ شَيْءٍ ، فإذا أعياهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَأخَذَ بِرَقَبَتِهِ.
شيطان آدمى را گرد هر چيزى مى چرخاند و چون او را خسته و درمانده كرد ، نزديك ثروت كمين مى كند و گردنش را مى گيرد .
#منبر
کافی جلد ۲ ص ۲۴۰