تمنای مرگ!
✍راز این که اهل تقوی همواره تمنا و آرزوی مرگ دارند این است که احساس میکنند سرمایهای دارند و آن سرمایه ایمان است.
کسی که پول زیادی از بانک گرفته تا به منزل ببرد و یا از منزل برداشته تا به بانک ببرد، در این راه تلاش میکند تا سریعتر و زودتر به هدف برسد. دوست دارد از راه میان بُر برود و دو خیابان، یک خیابان بشود تا به هدف نزدیکتر گردد. اما آنکه سرمایه و هدفی ندارد، سرعت و تلاشی هم ندارد.
کسی هم که سرمایه ایمان ندارد، نه هدفی دارد و نه تمنای مرگی، بلکه از مرگ هم گریزان است.
#حکایت_داستان
مصافحه [باهم دست دادن]!!
✍ابوعبیده میگوید: در مسیری همراه امام باقر بودم و با آن حضرت در یک ردیف سوار مرکب میشدم.
هنگام سوار شدن ابتدا من سوار میشدم و سپس حضرت سوار میشدند، سپس مصافحه [دست می دادیم]میکردیم.
ایشان به گونه ای برخورد میکردند که گویا برخورد اول است.
هنگام پیاده شدن ابتدا ایشان پیاده میشدند و سپس من پیاده میشدم. چون هر دو روی زمین قرار میگرفتیم، باز به من سلام میکردند و طوری احوال پرسی میکردند که گویا برخورد اول است.
عرض کردم: این برخورد قبلا نزد ما مرسوم نبوده است.
امام فرمودند:
آیا میدانی چه خیری در مصافحه قرار داده شده است؟
به درستی که اگر مؤمنان هنگام ملاقات، با یکدیگر مصافحه کنند و دست بدهند، تا وقتی از یکدیگر جدا نشده اند، خدا به آنها نظر رحمت میکنند و گناهان آنها مثل ریزش برگ از درخت، ریخته میشود.
----------
محجة البیضاء فیض کاشانی ج ۳ ص ۳۷۸.
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
درود بر رزمندگان اسلام
حضرت امیر علیه السلام فرمود:
رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ، فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر.
سنگ را از همان جايى كه دشمن پرت كرده، باز گردانيد، كه شر را جز شر پاسخى نيست.
اين نكته نيز قابل توجه است كه تعبير به «شر» درمورد مجازات، به معناى شر ظاهرى است؛ قصاص، ظاهرا شر است؛ ولى در باطن خير محض مى باشد، چنانكه مقابله به مثل در مقابل دشمنان لجوج و خيره سر، خير است.
گاهی به کشته گشتن و گاهی به کشتن است
ترویج دین به هر چه زمان اقتضا کند
🤲دو جمله دعا:👇
أَللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الْاحْتِیالِ، وَ أَوْهِنْ أَرْکانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ، وَ ابْعَثْ عَلَیهِمْ جُنْداً مِنْ مَلائِکتِک بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِک کفِعْلِک یوْمَ بَدْرٍ، تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ، وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْکتَهُمْ، وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ؛
خداوندا، دل های دشمنانت را از آرامش و تن آنان را از قدرت و قلوب آنها را از حیله گری تهی گردان و ارکان وجودی شان را از مقابله با هم رزمانشان و از زد و خورد با دلیران سست بنما و لشکریانی از فرشتگان را همراه با یکی از عذاب های خود همانند روز جنگ بدر، بر آنان نازل گردان؛ به طوری که ریشه آنان را قطع فرمایی و عزّتشان به خواری تبدیل گردد و به پراکندگی گروه آنان انجامد.
این حملات ایمان ما را زیاد میکند!!!
حضرت امیر می فرماید:
وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا، مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ، وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ؛
در ركاب پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوديم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مى كرديم، كه اين مبارزه برايمان و تسليم ما مى افزود، و ما را در جادّه وسيع حقّ و صبر و برد بارى برابر ناگواريها و جهاد و كوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى ساخت. گاهى يك نفر از ما و ديگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى كردند، و هر كدام مى خواست كار ديگرى را بسازد و جام مرگ را به ديگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پيروز مى شديم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى كرد. پس آنگاه كه خدا، راستى و اخلاص ما را ديد، خوارى و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پيروزى را به ما عنايت فرمود، تا آنجا كه اسلام استحكام يافته فراگير شد و در سرزمين هاى پهناورى نفوذ كرد.
خطبه ۵۶ نهج البلاغه
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
ماندن در نجف معصیت است!
آیت علی پناه اشتهاردی می فرمود:
خبر فوت یک عالم در آفریقا به نجف رسید. مرحوم
آسید ابو الحسن اصفهانی در مجلس یادبود او از آغاز تا انجام شرکت کرد.
سؤال کردند داب شما این نیست که تا آخر مجلس ترحیم حضور داشته باشید، فرمود:
او هم بحث من و استعدادش بالاتر از من بود روزی مشغول مباحثه بودیم که جماعتی از آفریقا رسیدند
گفتند: ما به خاطر نداشتن روحانی در فهم و عمل به آداب مذهب خود در مانده ایم، او همان جا کتاب را بست و عازم آفریقا شد و گفت:
ماندن در نجف معصیت است و شرعا جایز نیست!!!
#حکایت_داستان
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
مونو می گُدها!!!
بسیاری از اوصافی که در روایات در فضل عالم گفته شده مربوط به علمانی عاملین است و علمای هوسران در این باب نباید دچار توهم شوند مانند این که در روایت آمده نگاه به صورت عالم و حتی خانه عالم عبادت است. همچنین آمده:
زِيَارَةُ الْعلما أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ سَبْعِينَ حَجَّةً وَ عُمْرَةً وَ أَفْضَلُ مِنْ
سَبْعِينَ طَوَافَاً حَوْلَ الْبَيْتِ.
نقل است که: در منطقه ای خانی بوده بی سواد خودشیفته و ریاست طلب.
روزی نامه ای به او می رسد که در ابتدای نامه القاب بسیاری در حق او ردیف شده بود تمام افراد قبیله را جمع کرده و به خادم خود دستور میدهد نامه را با تانی و با صدای بلند بخواند.
خادم قرائت نامه را شروع میکند، هرگاه یک لقب را میخواند خان میگوید دست نگه دار بعد خطاب به افراد قبیله خود به زبان محلی می گوید: مونو می گُدها (یعنی مرا میگوید)
علمای هوسران و بی تقوا با دیدن روایاتی که در فضل علما وارد شده، دچار توهم می شوند و مثل آن مرد خودشیفته و بی سواد میگویند: «مونو می گُدها».
در حالیکه همه فضایلی که برای عالم بیان شده مخصوص عالم عامل است.
روایت ها و حکایت ها 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
#روایت
امام صادق عليه السلام:
هر كس به برادر مسلمانش دشنام دهد، خداوند، بركت روزى اش را از او مى گيرد و او را به خودش وا مى گذارد و زندگى اش را برايش تباه مى كند.
مَن فَحَشَ عَلى أخيهِ المُسلِمِ، نَزَعَ اللّهُ مِنهُ بَرَكَةَ رِزقِهِ، ووَكَلَهُ إلى نَفسِهِ، وأفسَدَ عَلَيهِ مَعيشَتَهُ.
کافی
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
هر كس از روى ريا و سُمعه (رسيدن به گوش مردم) و به قصد دنياخواهى علم بياموزد، خداوند، بركتش را از آن مى گيرد، زندگى اش را بر او سخت مى گيرد، و او را به حال خودش وامى گذارد، و هر كس كه خدا او را به حال خودش وا گذارد، هلاك شده است.
مَن تَعَلَّمَ العِلمَ رِياءً وسُمعَةً يُريدُ بِهِ الدُّنيا، نَزَعَ اللّهُ بَرَكَتَهُ، وضَيَّقَ عَلَيهِ مَعيشَتَهُ، ووَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ، ومَن وَكَلَهُ اللّهُ إلى نَفسِهِ فَقَد هَلَكَ.
----------
مكارم الأخلاق: ۲ / ۳۴۸
#منبر
هدایت شده از علی مفهوم
در زمان امام صادق علیه السلام، شخصی از امام نزد منصور دوانیقی سعایت کرد و چند نامه جعل نمود و چنان وانمود کرد که امام آنها را به افرادی برای جلب حمایت نوشته است و قصد خروج بر علیه حکومت دارد. منصور امام را طلبید. او ابتدا احترام نمود و سپس تندی کرد و گفت: می خواهی خروج کنی؟
امام انکار فرمود، رفتند آن فاسق را آوردند، دنائت و پستی وی به حدی بود که در مقابل امام ایستاد و گفت: این نامه ها از جعفر بن محمد (علیه السلام) است. امام فرمود: خط من نیست، گفت: نه خط خود توست. امام فرمود: قسم می خوری؟
گفت: بلی.
شاید منصور خوشحال شده بود که اگر قسم بخورد امام محکوم می گردد و بهانه ای خوب برای آزار او می یابد. فاسق گفت: واللَّه الذی لا اله الّا هو الحی القیوم... امام فرمود: خیر به آن صورتی که من می گویم قسم بخور. بگو:
«بَرِئْتُ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ انْ لَمْ یفْعَلْ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ»
از حول و قوت الهی بری باشم اگر این نامه از جعفر بن محمد نباشد.
هنوز کلمات ابتدای قسم را می گفت که بر زمین افتاد و شروع به دست و پا زدن کرد.
منصور گفت: او را بیرون برید تا اینجا سَقَط نشود. وی را بیرون بردند و او در همان حال جان داد.
منصور از امام عذر طلبید و عرض کرد چگونه شد که چنین قسم دادی؟
حضرت فرمود: وی گواهی به وحدانیت خداوند داد و ممکن بود خدابه همین خاطر او را مهلت دهد و به او رحم کند اما سوگند دیگر حکایت از عدم ارتباط با خداوند در صورت دروغ گو بودنش داشت
آیت الله عاملی در
حالات آیت الله حائری شیرازی می فرمود:
✍آن عالم عامل هیچوقت سوار هواپیما نشد. او در یکی از سفرهای خود در رستوران بین راه وارد دستشویی میشود اما مدت طولانی در دستشویی می ماند به حدی که اطرافیان نگران میشوند. بعد از خروج از دستشویی معلوم میشود دستشویی مسدود بوده و او آستین بالا میزند و پس از تلاش فراوان موفق به رفع نجاسات می شود تا بندگان خدا معذب نباشند.
خود مرحوم آیت الله حائری هم که به درس اخلاق می آمدند می فرمودند:
به شما طلاب توصیه می کنم که گاهی این دستشویی مدرسه فیضیه را بروید تمیز کنید؛ به عنوان اینکه این طلبه ها سرباز امام زمان اند. این کار برایت ذلت باطنه می آورد. وقتی دست آدم را می بوسند، آدم را جهنمی می کنند. آدم با فحش خوردن جهنمی نمی شود. آدم با دست بوسی ها جهنمی می شود. با تعریف ها جهنمی می شود.
#حکایت_داستان
روایت ها و حکایت ها را همراهی کنید
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c