eitaa logo
روایت ها و حکایت ها
1.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
339 ویدیو
30 فایل
فیش های منبر و یادداشت های روایی و تفسیری و نکات تربیتی و اخلاقی،آمیخته با مطالب روز و اشعار ناب و تاریخ ... ارتباط با ما https://eitaa.com/MA1371 طلبه حقیر محمد جواد جنگی لینک کانال @revayathavahekayatha1
مشاهده در ایتا
دانلود
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ 🔰پیش بینی های امام‌خمینی(ره) 📌آیت الله مصباح یزدی رحمه الله: در طول این چند سال یک مورد هم نشده که پیش بینی هایی را که امام خمینی(ره) می‌کردند غلط از آب در بیاید، به عنوان نمونه: امام میفرمود: می ترسم روزی این فکر را در جامعه تزریق کنند و به مردم بباورانند که نجات کار فقط در مذاکره و سازش با آمریکاست.. و متأسفانه در برهه ای این شد. درس اخلاق (اخلاق و سیاست) •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ ___________ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠• 🔰سه خصلت رفیق ساز 📌امام حسن عسکری فرمود: كسى كه پارسايى و تقوا  خوى او بخشندگى طبيعت او و بردبارى  و صبر خصلت او باشد ، دوستانش زياد شوند . مَن كانَ الوَرَعُ سَجِيَّتَهُ و الكَرَمُ طَبيعَتَهُ و الحِلمُ خُلَّتَهُ ، كَثُرَ صَديقُهُ... اعلام الدین ج ۱ ص ۳۱۲ •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ ______________ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ 🔰امام خمینی حسرت آن مرد را میخورد! 📌امام خمینی رحمة الله در خاطره ای به مرحوم حاج احمدآقا می‌فرمودند: در زمان رضاخان که عمامه‌ها را از سر روحانیون برمی داشتند، رفتم نان بخرم، دیدم یک روحانی که مجبور شده بود عمامه اش را بردارد و تکه نانی خریده بود و داشت آن را می‌خورد، رو به من کرد و گفت: گفته اند عمامه‌ها را بردارید. من هم آن را دادم به یک زن یتیم دار تا برای بچه هایش پیراهن درست کند. فعلاً هم که نانی خوردم. بحمدالله سیر شدم. تا ظهر هم خدا بزرگ است. امام فرموده بود: احمد! خدا می‌داند چقدر حسرت احوالات آن مرد را می‌خورم! یعنی این قدر بی تعلق و سبک بار است و دنیا را تا این حد کوچک و موقت گرفته است و غصه ای برای آن نمی خورد. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ ____________ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ 🔰غیبت گریزی امام خمـــــــــینی ❗️امام بخاطرشنیدن یک غیبت مریض شدند. 📌آیت الله مظاهری نقل می‌کند: من سی سال با استاد ارجمندم، رهبر بزرگوار انقلاب، حضرت امام خمینی رحمه الله بودم. به جان این شخصیت بزرگوار قسم می‌خورم، مطلبی که شبیه غیبت باشد، از ایشان ندیدم. غیبت که نه، شبه غیبت هم ندیدم. فراموش نمی کنم، یک روز وقتی ایشان برای تدریس به مسجد سلماسی آمدند، نَفَس ایشان به شماره افتاده بود. فرمودند: «والله! تا حال این قدر نترسیده ام» و افزودند: «نیامده‌ام که درس بگویم، آمده‌ام که قدری حرف بزنم. » من که تقریباً ده پانزده سال در درس ایشان شرکت می‌کردم، هیچ گاه جسارتی از ایشان به طلبه‌ها ندیدم. امام آن روز فرمود: «اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین نداری، عاقل باش و نخواه که هویت انسانیت را به هم بزنی. » سپس به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند. دلیل این سخن امام این بود که شنیده بودند طلبه ای پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده است. امام خودش غیبت نکرده، بلکه طلبه ای پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده بود، ولی نفس امام به شماره افتاده و ایشان ناراحت شده بود. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ __________ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠• 🔰سه خصلت رفیق سوز 📌در سفارش هاى اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندش محمد بن حنفيه است: ✓از عجب ✓ و بدخلقى ✓و كمى صبر بپرهيز كه با بودن اين سه خصلت دوستى براى تو نخواهد ماند و دائم با بودن اين سه رذيلت تنها خواهى بود. قَالَ أميرُالمؤُمِنينَ عليه السلام فِى وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّد بنِ الحَنَفِيَّة: ايّاكَ وَالْعُجْبَ وَسُوءَ الْخُلْقِ وَقِلَّةَ الصَّبْرِ فَانَّهُ لا يَسْتَقيمُ لَكَ عَلى هذِهِ الْخِصالِ الثَّلاثِ صاحِبٌ. بحار الانوار ج۶۹ ص۳۱۵ •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠• __________ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸زشتی بی‌انصافی و قدرناشناسی به‌هنگام 🔻غم‌انگیزترین بخش سخنان حضرت ولایت وقتی بود که از ناسپاسی و قدرناشناسی و بی انصافی برخی افراد و گروه‌ها در حق سیدالشهدای خدمت، شهید رئیسی گفتند: «دیدم همه از خدمات او و تلاش‌های شبانه روزی او حرف میزنند.از او تمجید می‌کنند. تعریف می‌کنند. دلم سوخت. دلم برای رئیسی سوخت. در زمان حیات او این ها یک کلمه حاضر نبودن از این حرفها را بگویند»
835.2K
نکاتی راجع به صندوق قرض الحسنه کانال نکات شما 👇 https://eitaa.com/MA1371
جریان دیدار آیت الله شبیری و شهریار بخش اول: در ایامی که در تبریز مهمان مرحوم حاج میرزا عبدالله مجتهدی بودم، يك روز به ایشان عرض کردم دلم میخواهد شهریار را ببینم پدر شهریار امیر آقا، سیدی بود از اصحاب حاج میرزا حسن آقا مجتهد - جدّ آقای حاج میرزا عبدالله - که وقتی در جریان مشروطه حاج میرزا حسن آقا را به تهران شبه تبعید کردند و قریب به یک سال در تهران ماند، او نیز همراه حاج میرزا حسن آقا رفت و همراه وی به تبریز برگشت شهریار نیز به آقای مجتهدی ارادت داشت. آقای مجتهدی فرمود: من به شهریار می گویم بیاید. لذا به محمد شفیق فرمود که به شهریار بگو بیاید تا او را ببینیم. شفیق نزد شهریار رفت و شهریار عذرخواهی کرد که متأسفانه الآن مریض هستم و هیچ قدرت حرکت ندارم. اگر ممکن است آنها تشریف بیاورند. در خدمت آقای مجتهدی به منزل شهریار رفتیم و در زدیم. خود شهریار آمد و در را باز کرد و گفت: اگر میدانستم حالم مثل الان خواهد بود، خودم شرفیاب می شدم. آن وقت جواب نفی دادم بچه ام را بغل گرفته و چند قدم برده بودم ولی آنقدر دست و پایم درد گرفت که خیال میکردم نمیتوانم از جایم حرکت کنم. ظاهرا آقای مجتهدی می فرمود: که شهریار معتاد بود و در آن وقت مشغول ترك بود و چون اوایل ترک بود، نمی توانست حرکت کند. وقتی وارد منزل شدیم شهریار دست آقای مجتهدی را بوسید. من از شهریار پرسیدم شما در چه تاریخی متولد شدید؟ شهریار گفت: تاریخ تولدم را نمیدانم ولی موقعی که پدرم در خدمت حاج میرزا حسن آقا به تبریز بازگشت ، من کودکی حدوداً سه ماهه بودم. من به شهریار گفتم: حاج اسماعیل آقای امیرخیزی تاریخ دقیق ورود حاج میرزا حسن آقای مجتهد را نوشته است. آن وقت من تاریخ دقیق ورود را حفظ بودم ولی الآن فراموش کرده ام. نتیجه اش این بود که شهریار حدود سال ۱۳۲۶ متولد شده. وقتی این را گفتم، شهریار تاریخ تولدش را یاداشت کرد. ادامه دارد.... روایت ها و حکایت ها https://eitaa.com/revayathavahekayatha1
جریان دیدار آیت الله شبیری و شهریار بخش دوم: از شهریار پرسیدم: شما از کی شاعر شدید؟ گفت: وقتی ۷ - ۸ ساله بودم، کم و بیش اشعاری می سرودم ولی فوران ذوق شعری من در هجده سالگی بود. قضیه اش این بود که موقعی که من به مدرسه میرفتم با دختری در مدرسه مان آشنا شدم. او گاهی مطالبی درسی از من می پرسید در حدود هجده سالگی قرار شد با هم ازدواج کنیم. در همان موقع پسر عموی رضاخان خواستگار این دختر شد و چون زور ما به دستگاه رضاخان نمی رسید تسلیم شدیم و سرانجام آن دختر با پسر عموی رضاخان ازدواج کرد. در همان وقتها خواب دیدم من با آن دختر در استخری مشغول شنا کردن هستیم که ناگهان دختر در آب غرق شد و من برای نجات دادن او در آب فرو رفتم ولی ناگهان چیزی به دستم آمد. افرادی که در اطراف استخر نشسته بودند گفتند: «گوهر شب چراغ پیدا کرده! «گوهر شب چراغ پیدا کرده از همان وقت ذوق شعری در من فوران پیدا کرد. شهریار می خواست بگوید: «گوهر شب چراغ همان ولایت اهل بیت علیهم السلام است و قریحه شعری من درباره ولایت اهل بیت است. ادامه دارد.... روایت ها و حکایت https://eitaa.com/revayathavahekayatha1
جریان دیدار آیت الله شبیری و شهریار بخش سوم: آیت الله شبیری زنجانی: از جمله مطالبی که در آن جلسه از شهریار شنیدم این بود: شهریار درباره آیه «وَ لَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمِ» گفت: من سجده ای کردم و گفتم سر از سجده بر نمی دارم تا این آیه برايم حل شود. در آن وقت به من اینگونهتفهیم شد که مراد از سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِي چهارده معصوم است و این آیه یکی از مواردی است که قرآن را با عترت توأم قرار داده است. من اشکالی به نظرم آمد و آقای مجتهدی هم میگفت این اشکال به نظر من هم آمد. اشکال این بود که به پیغمبر، سیزده معصوم داده شد. فرمود با خود گفتم او اشکال را دفع خواهد کرد همین گونه هم شد و شهریار در دفع این اشکال گفت خدا به پیغمبر چهارده نور داده است: یکی نور نبوت و دیگری سیزده نور ولایت. موقعی که از منزل شهریار بیرون می آمدیم، شهریار دستم را بوسید. روایت ها و حکایت https://eitaa.com/revayathavahekayatha1
🔰شعـــــــر یارا بهشت، صحبت یاران همدمست دیدار یار نامتناسب جهنمست دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست _____ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1
🔰تمــــــثیل 📌اونایی که در پرورش گل ماهر هستند برای رشد و  صاف بودن برخی گل ها در کنار گلدان یه چوب صاف به گل میبندند تا اون گل هم صاف بره بالا ..آدمی هم اگر بخواد خوب رشد کنه باید در کنار خوبان باشه و خودش رو وصل به اونا بکند... هیچ چیزی مانند رفیق خوب آدمی را رشد نمی‌ دهد. با بدان کم نشین که بد مانی خو پذیر است نفس انسانی _____________ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1