🔘 روایتی زیبا از قهوهچی امام
🔻 مقام معظم رهبری نقل میکنند «قبل از ورود امام با دوستان روحانی جلسهای تشکیل دادیم و گفتیم: خب فردا امام وارد تهران میشود؛... باید از حالا آماده باشیم و تشکیلات بیت امام را منظم کنیم. هرکس مسئولیتی به عهده بگیرد. همه قبول کردند که بیاییم درباره این قضیه فکر کنیم.
▫️جلسه گذاشتیم. بنده گفتم: من میشوم قهوهچی. رفقا خندیدند و گفتند: شوخی میکنی؟ گفتم: نه، شوخی نمیکنم. اتفاقا چون اهل چایی هستم، خوب چایی درست میکنم؛ بالاخره منزل امام، یک چایی ریز میخواهد. آن چاییریز من باشم.
▫️اين حرف موجب شد كه جلسۀ ما به يک سمت خوب رفت. فرق است بين اينكه هركس بنشيند جايی و هدف بگيرند كه رئيس اين تشكيلات چه كسی باشد؟ من در دلم بگويم بالاخره من مناسبترم. شما بگوييد من مناسبترم. اينجا يک معارضه و دعوا میشود.
🔺ما در اين دعوا، به قول زورخانهچیها لنگ انداختيم. گفتيم ما نيستيم؛ شغل ما قهوهچیگری. همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت.
🎤امام خامنهای؛ ۷؛۵؛۱۳۷۲
#خضوع #تشکیلات #دهه_فجر
📌 @RevolutionSon
🔻انقلاب اسلامی؛ تجلی اراده توحیدی در تاریخ
▫️انقلابها معمولاً برآمده از تضادهای طبقاتی، منافع مادی یا کشمکشهای سیاسیاند، اما آنچه انقلاب اسلامی ایران را از دیگر تحولات معاصر متمایز میسازد، جوهره توحیدی و فطرتگرای آن است. این انقلاب نه صرفاً جابهجایی قدرت، بلکه احیای هویتی بود که در هجوم مدرنیته غربزده به محاق رفته بود. مردم، پس از قرنها، بار دیگر خویشتن خویش را در آینه اسلام ناب بازشناختند و در یک حرکت عظیم تاریخی، تجلی عینی قاعده «الناسُ علی دینِ مُلوکِهم» را دگرگون ساختند.
▪️امام خمینی، نه یک کنشگر سیاسی در هیاهوی رقابتهای قدرت، بلکه مصلحی تمدنی بود که اراده ملت را از حصارهای ذهنی و تحمیلی عبور داد. او نه با تکیه بر ابزارهای قدرت مادی، بلکه با احیای آگاهی توحیدی، ملتی را به قیام فراخواند. این تحول، برخلاف انقلابهای مدرن، نه برپایه اقتصاد و ماتریالیسم، بلکه بر شالوده ایمان و معنویت استوار شد.
🔺آنچه در این انقلاب رخ داد، همان لحظه تاریخی بازشناسی در امت اسلامی بود؛ لحظهای که مردم با چشمی بینا و قلبی بیدار، هویت اصیل خود را از پس غبار استبداد و استعمار بازیافتند. این حرکت، نه یک رخداد مقطعی، بلکه نقطه عزیمت تمدنی بود که نه تنها نظم منطقهای را دگرگون ساخت، بلکه بیداریای فراگیر را در جغرافیای مقاومت رقم زد. انقلاب اسلامی، آغاز بازگشت اسلام به جایگاه تمدنی خود بود؛ گام نخست در مسیری که پایان آن، تجلی کامل عدالت و حاکمیت حقیقت در زمین خواهد بود.
🖊 میلاد حسن زاده
#انقلاب #دهه_فجر
📌 @RevolutionSon
🔻هویت انقلابی در سپهر عمومی؛ از نمادهای بصری تا سرمایه اجتماعی
🖊 میلاد حسن زاده _____________________________
▫️تحولات بزرگ تاریخی، بهویژه انقلابهای مردمی، نهتنها در ساختارهای سیاسی و اجتماعی جوامع تغییر ایجاد میکنند، بلکه نظام نمادین و بازنماییهای هویتی را نیز متحول میسازند. انقلاب اسلامی ایران بهعنوان یک نقطه عطف در تاریخ معاصر، علاوه بر دگرگونسازی مناسبات سیاسی، گفتمانی نوین را در ساحت فرهنگی و اجتماعی رقم زد. اما تداوم و بازتولید این گفتمان، نیازمند حضور مستمر آن در وجدان عمومی و کالبد شهرهاست. در این میان، کمرنگ شدن نشانههای بصری انقلاب در عرصه عمومی، سؤالاتی بنیادین را درباره نسبت جامعه با آرمانهای انقلابی و چگونگی صیانت از این میراث فکری و هویتی برمیانگیزد.
🔹فضای عمومی یک جامعه، بازتابی از هویت، ارزشها و باورهای مسلط بر آن است. در جوامعی که هویت ملی و تاریخیشان بر پایه رویدادهای بنیادین شکل گرفته، این هویت در نمادها، معماری، نامگذاری اماکن و مناسبتهای شهری تبلور مییابد. ازاینرو، کمرنگ شدن شاخصهای هویتی مرتبط با انقلاب اسلامی در فضای شهری، نهتنها نشانهای از ضعف سیاستگذاری فرهنگی است، بلکه میتواند دلالتی بر نوعی واگرایی معرفتی میان جامعه و نظام گفتمانی انقلاب نیز داشته باشد.
🔸در تجربههای تاریخی، جوامعی که استقلال و هویت خود را از مسیر انقلابها بهدست آوردهاند، با حساسیتی مضاعف نسبت به بازنمایی آن در عرصههای عمومی برخورد میکنند. در چنین جوامعی، مناسبتهای ملی و انقلابی نهتنها در قامت مراسمهای رسمی که در قالب زیست روزمره و جلوههای بصری شهرها نیز نمود پیدا میکنند. اما در مواردی که این جلوهها دچار افول یا کمتوجهی میشوند، این پرسش اساسی مطرح میشود که آیا با فرسایش سرمایه اجتماعی انقلاب مواجهایم، یا آنکه ضعف در راهبردهای فرهنگی موجب چنین فاصلهای شده است؟
🔻حفظ و بازتولید یک انقلاب در گذر زمان، مستلزم آن است که مؤلفههای هویتی آن بهصورت فعالانه در سپهر عمومی و نمادهای جمعی بازنمایی شوند. این مهم، دو ساحت متمایز اما مکمل را در بر میگیرد: نخست، مسئولیت نهادهای حاکمیتی که موظف به سیاستگذاریهای مؤثر در حوزه بازنمایی انقلاب در فضای عمومی هستند و دوم، نقش مردم و نخبگان فرهنگی در بازتولید ارزشهای انقلابی در زیست اجتماعی.
▫️در انقلاب اسلامی که یک انقلاب فرهنگی بوده است، تحقق این امر بدون پیوند وثیق میان نمادها و باورهای اجتماعی ممکن نخواهد بود. متولیان فرهنگی و مدیریتی کشور، علاوه بر اقدامات نمادین، باید به شیوههای خلاقانهتری برای درونیسازی ارزشهای انقلابی در نسلهای جدید بیندیشند. اتکای صرف به روشهای تکراری و فاقد جذابیت، نهتنها مؤثر واقع نمیشود، بلکه ممکن است منجر به نوعی گسست نسلی در پیوند با مفاهیم انقلاب گردد.
❗️یکی از چالشهای جدی در عرصه بازنمایی انقلاب، فقدان رویکردهای خلاقانه و نوآورانه در انتقال پیامهای انقلابی است. بازنمایی هویت یک انقلاب، صرفاً به نصب نمادها و پوسترهای مناسبتی محدود نمیشود، بلکه نیازمند آن است که گفتمان انقلاب در قالبهای جدیدی عرضه شود که با ذهنیت و سلیقه نسلهای معاصر همخوانی داشته باشد. هنر شهری، رسانههای دیجیتال، داستانپردازی و روایتهای تصویری، ازجمله ابزارهایی هستند که میتوانند انقلاب را از یک واقعه تاریخی به یک جریان زنده و پویای اجتماعی تبدیل کنند.
🔺در جهان امروز، روایتسازی یکی از کلیدیترین ابزارهای تثبیت گفتمانهای هویتی و سیاسی است. جوامعی که قادرند روایتهای جذاب، باورپذیر و الهامبخش از تاریخ خود ارائه دهند، بهمراتب موفقتر از دیگران در بازتولید هویت ملی خود عمل میکنند. در این راستا، ضروری است که انقلاب اسلامی نیز با زبان جدیدی روایت شود؛ زبانی که بتواند هم پیوندهای تاریخی را حفظ کند و هم افقهای آینده را ترسیم نماید.
✔️ انقلاب اسلامی، تنها یک رخداد سیاسی نیست، بلکه یک منظومه فکری و فرهنگی است که باید در تمامی ابعاد زیست اجتماعی امتداد یابد. اگر در مقطعی، بازنمایی این انقلاب در عرصه عمومی کمرنگ شود، این مسئله نهتنها بهمعنای خلأ در مدیریت شهری است، بلکه میتواند نشانهای از ضرورت بازنگری در راهبردهای فرهنگی باشد.
🔺نظام جمهوری اسلامی، برای آنکه بتواند هویت انقلابی خود را در طول زمان حفظ کند، نیازمند آن است که پیوند عمیقتری میان جامعه و ارزشهای انقلاب ایجاد کند. این امر تنها از طریق اقدامات نمادین و تبلیغاتی محقق نمیشود، بلکه مستلزم آن است که انقلاب در بطن زندگی اجتماعی جریان داشته باشد.
فرزند انقلاب | میلاد حسنزاده
🔻هویت انقلابی در سپهر عمومی؛ از نمادهای بصری تا سرمایه اجتماعی 🖊 میلاد حسن زاده ____________________
✅ احیای سرمایه اجتماعی انقلاب، مستلزم آن است که مردم نهتنها ناظران منفعل رویدادهای انقلابی نباشند، بلکه به بازیگران فعال در بازتولید و تداوم آن تبدیل شوند. این مهم، جز با اتخاذ سیاستهای فرهنگی هوشمندانه، بهرهگیری از ظرفیتهای نوین ارتباطی و تقویت حس مسئولیت جمعی نسبت به انقلاب اسلامی، امکانپذیر نخواهد بود. اگر امروز شاهد کمرنگ شدن نشانههای انقلاب در برخی عرصهها هستیم، این زنگ خطری است که باید با رویکردی جامع و راهبردی به آن پاسخ داده شود.
#انقلاب_اسلامی
#دهه_فجر #فضاسازی
📌 @RevolutionSon
رهبر انقلاب، دیروز:
➕ شرط عملی توکل به میدان رفتن است
➕ مشکلات امّت اسلامی با توکل به خدا قابل حل است.
ـ۱۴۰۳/۱۱/۱۴
#میدان #کلاس_توحید
📌 @RevolutionSon
هدایت شده از سینـ میمـ عینـ
هدایت شده از سینـ میمـ عینـ
🔰از جنس دیدن، از جنس ساختن
🖌روایتی از یک بازدید
صفحه اول
کلاس درس، فقط تخته و جزوه نیست.
گاهی یک استاد، نقش راهنما را ایفا میکند، افقها را نشان میدهد و دانشجویانش را، بیتکلف و بیملاحظه، به سمت تجربهای سوق میدهد که میتواند مسیرشان را سالها جلو بیندازد.
دکتر سید محمدرضا خوشرو از همین جنس است. کسی که امروز در سنگر شبکه نسیم رسانه ملی، فرمانده میدان است!
اما در دانشگاه، بیش از آنکه مدیر باشد، معلم است؛ از آن معلمهایی که آینده را در واقع بینانه ترین حالت ممکن میبیند و دست شاگردانش را میگیرد تا فقط شنونده نباشند، بلکه بیننده و سازنده شوند. که سازنده شدن، هنرِگفتن میطلبد و هنرگفتن، آموختن.
شنبه یا یکشنبه بود که پیامش را دیدم.
«بچهها اگر میخواهند؛ بیایند ضبط و تولید برمودا را از نزدیک ببینند. چهارشنبه ضبط هست»
بلافاصله متن دعوت را در گروه گذاشتم. همه استقبال کردند. چنین فرصتی کم پیش میآید. و با هر سختی بود خودمون را آماده کردیم. چهارشنبه ساعت ۱۴ حرکت، مقصد: دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، شمالیترین نقطه پایتخت، جایی که سولهای، میزبان یک تولید حرفهای بود.
در راه، ذهنمان درگیر بود. قرار است آنجا چه ببینیم؟ چطور با ما برخورد میشود؟ این فقط یک بازدید ساده است یا چیزی فراتر؟
دیشب به آقای مینایی، تهیهکننده برنامه زنگ زده بودم. دکتر خوشرو شمارهاش را داده بود. پشت تلفن، خیلی خودمانی حرف میزد، اما میان کلماتش چیزی بود که ذهنم را مشغول کرد: «چیزی گیرتان نمیآید. هرچه نیاز هست، آنجا خودتان دارید. شما فاطمه معصومه س را دریابید، بروید و بگیرید آنچه را که باید.»
قبول!
حرفهایش، دعوتی بود به درک لایهای عمیقتر از ماجرا. اما گفتم اینها به جا، کسب تخصص هم به جا. گفت به نیابت از من زیارت میکنی؟!همان شب، ساعت حوالی ۹ شب، از خانه زدم بیرون، رفتم حرم. سلامی به امانت دادم. زیارتی کردم، و نیت کردم که این تجربه، ولو کوتاه، ولو ساده، دریچهای باشد برای اتفاقی تازه.
به محل ضبط رسیدیم. اولین تصویر در ذهنم حک شد: حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر، هرکدام درگیر کاری، در میان تجهیزات، نورها، دوربینها، و دکوری که با نهایت ظرافت چیده شده بود، چیده که چه عرض کنم. بنا شده بود.
فضا زنده بود، جان داشت، رنگ و لعاب و تنوعی از المان های پر مفهوم. که باید خیلی با دقت نگاه میکردی تا جزئیات را دریابی.
دریادار صمدی، مهمان برنامه بود.
و عوامل ضبط درحال استراحتی کوتاه.
دریادار ابتدا درگیر بود، اما بعد که ما را دید، کأنه جا خورده باشد به حالت شوخی خطاب کارگردان گفت آخوندهم اینجا دارید!؟
جلو آمد، بغلمان کرد و بیمقدمه گفت: «خراب کردید!و....» حرفهایش تند بود، اما نه بیراه. کمکاری هست، سهم ما هم در آن کم نیست الحق.
کامران نجفزاده، اما صحنه را در دست داشت. خودش یک کارگردان تمامعیار بود، همه چیز را از بر، دقیق، مسلط. اگر جملهای خوب ادا نمیشد، با لحنی محترمانه، اما قاطع، کات میداد و از مهمان برنامه میخواست که دوباره بگوید، جور دیگری، تأثیرگذارتر. این سطح از وسواس، ابتدا عجیب به نظر میآمد، اما باخودم که فکر میکنم: کیفیت، از دل همین حساسیتها بیرون میآید.
در این بینها که خلوت گیرش آوردم دوربین موبایلم را روشن کردم و از او درخواست کردم شما که خریطِ فنِ رسانهای یک نکته به ما بگو:
گفت توصیهای ندارم؛ ویک بیت خواند و رفت:
راهی که میروید به صد شوق و اضطراب
ما بازگشته ایم ازآن خسته و خراب
آقای مینایی وسط سکوتِ ضبط آهسته آمد کنارم نشست، گفت: «فلانی، شمایی؟» و این سرآغاز گفتوگویی شد که ۴۰ دقیقه طول کشید. در جمع همهی بچها. هر هشت نفرمان.
از نکات ریز گفت، از تجربهها، از اینکه نقد کنیم، پیشنهاد بدهیم، یاد بگیریم، بسازیم.
اما چیزی که بیش از هر چیز توجهم را جلب کرد این بود که اصیل فکر میکند. معتقد است.
دغدغهمند و به معنای واقعی کلمه دلداده مکتب خمینی.
در میان این هیاهو، جزئیاتی توجهم را جلب کرد. لحظه نماز که شد، دنبال جایی برای اقامهاش بودیم، مقداری خجالت میکشیدم از بین جمعیت به سمت سرویس بهداشتی بروم اما خب وقت نماز بود و باید وضو میگرفتم
سرویسشان پر از گل و سنبل بود و رایحه خوبی داشت. وضو گرفته رفتیم برای پیدا کردن جایی برای نماز.
انتظار داشتم نمازخانهای به غایت زیباتر و شایستهتر از آنچه در وضوخانه دیدم ببینم.
اما آنچه یافتم، یک اتاقِ محلِ گذرِ راهروشکلِ کوچک و سجاده ای که گوشهای افتاده بود. این، تراژدی تکراری بود؛ خیلی جاها با این صحنه مواجه شده ام. محل سجاده انقدر کوچک بود که نهایتاً دو نفر در کنار هم میتوانستند نماز بخوانند.
حسین شهریاری بعد از خلیلی نماز رو بست من هم پشت سرش اقتدا کردم.
هدایت شده از سینـ میمـ عینـ
صفحه دوم
سلام نماز را داده و نداده بلند شدم که دیگران نماز بخوانند.
جایی که رسانه ساخته میشود، فکر ساخته میشود. اما جایگاه عبادت در آن، حاشیهای است. شاید این هم «تقصیر حوزه علمیه» باشد! اما حداقل امکانات و جذابیت را برای مهمترین رکن دینمان فراهم کنیم و بعد اگر فلان فیلمبردار یا صدابردار رغبت به نماز نشان نداد نوک فلش تقصیرها را به سمت قم بگیریم.
نمازمان تمام شده ضبط هم تمام شده بود.
حسنپور به دنبالمان میآید که دریادار صمدی میگوید: «میخواهم با آخوندها عکس بگیرم.» بقیه بچهها مشغول نماز بودند
من و شیخ حسین و محمد حسنپور رفتیم پیش دریادار و با او عکس گرفتیم.
ضبط این برنامه تمام شده بود و همه منتظر مهمان بعدی بودند.
این پا آن پا بودیم که برویم یا بمانیم.
نگاهم افتاد به حسن پور که آرام وارد دکور شد، به گوشهای رفت، قاب کوچکی را برداشت و عرض ادب کرد. پرسیدم: «این چیست؟» مینایی جواب داد: «تمام برکت این برنامه، از همین تکه کاشی است که از حرم سیدالشهدا به اینجا آمده، و در گوشهای از دکور هرچند که توجه مخاطب را جلب نمیکند اما برکت این برنامه است»
شب شده بود. خسته بودیم. با شامی که بچههای تهیه زحمت کشیده بودند، راهی قم شدیم. مسیر بازگشت، سکوت نداشت. هرکس نکتهای میگفت، تحلیلی، درکی تازه. این تجربه، ثابت کرد که میتوان حرفهای بود، متخصص، دقیق، اما درعینحال، مکتبی و اصیل. میتوان رسانه را جدی گرفت، اما دل را گره زد به تربت حسین(ع).
دکتر خشرو را میگفتم...
امثال این معلم، خوب میدانند که شاگردانشان، نیاز به دیدن دارند. نه فقط خواندن و شنیدن، بلکه لمس کردن، حضور داشتن، تجربه کردن. تا نبیند، نمیتواند بگوید…وتا نگوید نمیتواند بسازد، خلق کند....
🖌سین میم عین
جمعه ۱۲بهمن ۱۴۰۳
https://eitaa.com/sinmimain
📕زندگی برای نمایش، نمایش برای زندگی
مطالعه سبک زندگی زنان ایرانی خردهسلبریتی اینستاگرام
🖋نویسنده: زینب شجاعیان
📖 برخلاف عمده پژوهشهای حوزه شهرت که بر تأثیر شهرت بر مخاطبان و فرهنگ عمومی و نحوۀ بازنمود سبک زندگی این افراد در فضای مجازی تمرکز داشتهاند، کتاب «زندگی برای نمایش، نمایش برای زندگی» نخستین اثری است که از طریق ارتباط مستقیم با خردهسلبریتیها و اطرافیانشان به پشت صحنهی سبک زندگی آنها و چالشها و فرصتهای آن پرداخته است.
🔺کتاب در شش فصل با عناوین «اینستاگرام و نسل جدید شهرت»، «در زندگی خردهسلبریتیها چه میگذرد؟»، «نمایشی برای مهمانان غریب»، «داخل یا خارج قاب»، «نمایش برای زندگی» و «زندگی یا نمایش؟! مسئله این است» نگاشته است. نویسنده در این اثر فضای مجازی را از منظری جامعهشناختی بررسی کرده است.
#معرفی_کتاب
#اینستاگرام #سلبریتی
📌 @RevolutionSon