eitaa logo
رِیْحانَةُ ال‍حُسَینْ🌱
162 دنبال‌کننده
417 عکس
141 ویدیو
7 فایل
دور پرچم امام حسین علیه السلام می گردیم💚 . جهاد ما امروز جهاد محبت و تبیین است؛ جهادی بالذات زنانه و بالفعل زینب گونه... . گروه ریحانة الحسین بنیاد علمی فرهنگی حیات . 📩 @z_mirghasemi
مشاهده در ایتا
دانلود
24.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سَر! چون شیشه ی عطری که دَرَش گم شده باشد... 📍 دهه اول محرم بابل، چهارراه شهدا، مسجد شهدا ۴ مرداد ۱۴۰۲_٨ محرم الحرام١۴۴۵ 📩 گروه ریحانة الحسین علیه السلام را در مسیر ایجاد وحدت و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب یاری کنید.🌱 شماره کارت گروه ریحانةالحسین(ع) بابل:
6273811070047615
فلاح نیا بابلی به شماره ضربه بزنید کپی میشه👆 ↪️ @reyhana_alhosain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاریخ تکرار می شود مو به مو انقدر شبیه که تو باور کنی "تاریخ تکرار می شود" و جایت را در این تاریخ پیدا کنی... ↪️ @reyhana_alhosain
11.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزهایی که می گذرد روزهای بزرگی ست روزهای عمیقی ست روزهای قابل تاملی ست... ↪️ @reyhana_alhosain
24.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزهای سخت می گذرد... شاید خیلی زود... شاید خیلی دیر... اما قطعاً می گذرد. همدلی ها، ثابت قدم ماندن ها و تعاملات سازنده ی ما کنار هم است که سختی را آسان و برکت را نازل می کند. اللهم ثَبِّت اَقدامَنا علی دینِک و اشفِ صدورنا بظهورِ ولیِّک ↪️ @reyhana_alhosain
18.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از باشگاه کنار حسینیه، مادری به همراه دو دخترش خارج شد. دختر بزرگتر ده دوازده سال به نظر می رسید و با اینکه مادر حجاب خوبی داشت دخترک نداشت. وقتی به غرفه رسیدند بعد زیارت پرچم، خادم روسری دخترک را به سمت خود برد و با مهربانی به او شالی هدیه داد. وقتی شالش را می بست مادرانه از او خواست حجابش را که حالا به او واجب شده رعایت کند. دخترک شال را گذاشت و با کتابی که هدیه گرفته بود رفت. در غرفه بعدی مان، مشغول بودیم که دیدم دختری با لباس رزمی آمد و همان خادم روسری را در آغوش گرفت با همان شالی که از امام حسین هدیه گرفته بود... اثر محبت و مادرانگی را خدا در وجودمان گذاشت برای همین روزها... برای جهادی بالذات زنانه... ↪️ @reyhana_alhosain
اگر چیزی بر انسان ممنوع شود، انسان نسبت به آن حریص می شود. بنابراین وقتی زنان را از حضور بدون حجاب در جامعه نهی می کنید؛ مردان را حریص تر کرده اید. غریزه های انسانی با فزونی دادن و استفاده حداکثری، سیر نمی گردد. بلکه تمایل افزایش یافته و دیگر راهی برای کنترل و احساس رضایت باقی نمی ماند. تمایلات شهوانی و غرائز جنسی انسان هم از این قاعده مستثنی نیست. هر چه بیشتر احساس لذت کند، تمایلش بیشتر می شود تا جایی که فضای سالم جامعه متاثر از امیال و غرائز انسانی قرار گیرد. گاهی غرایز انسان را به آتش تشبیه می کنند. این تشبیه از آن جهت است که هر مقدار چیزهای بیشتری در آتش ریخته شود، شعله ور تر می شود. تجربه زیسته جامعه مدرن هم تایید دیگری بر این ادعاست. آزادی های جنسی که در برخی کشور ها وجود دارد، روابط سالم در جامعه را به تمایل به ارتباط با حیوانات و کودکان و سایر روابط آسیب زننده کشانیده. در جامعه سالم، غرائز انسانی کنترل می شود. در محیط خانواده این غریزه تامین می شود و در محیط اجتماع به بهترین شکل مدیریت می شود. با این روش امیال طبیعی نه شعله ور می شود و نه سرکوب، بلکه به سالم ترین شکل تامین می شود. می خواهد غریزه را کنترل کند. پس بهترین روش، تعدیل غریزه است که نه شعله ور بشود و نه خاموش و سرکوب! از این جهت حجاب و قوانین مربوط به ارتباط با نامحرم در جامعه پیاده می شود تا ضامن حفظ سلامتی افراد جامعه باشد. ↪️ @reyhana_alhosain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نمایندگی از کشتی ایران به نمایندگی از تمام زنان ایران صحبت های خانم پهلوانی زاده در محضر رهبر انقلاب📍 ↪️ @reyhana_alhosain
رِیْحانَةُ ال‍حُسَینْ🌱
از ازل تا به ابد شکر کنم بر حکاک مُهری از مِهر ِعلی کنده به یاقوت دلم 📍#گزارش_تصویری عید سعید غدی
دیده ها و شنیده های ما در ارتباط با زائران پرچم است. شاید عادت نداریم یا به ذهنمان نرسیده که در ارتباط با خادم ها بنویسیم. در غرفه عید غدیر تصمیم گرفتم از بعضی خادم ها و نیت های عمیق و خالصشان، روایت کنم. خادم پرچم، بانوی جوان، باوقار و آراسته ای بودند که با مهربانی و تواضع بی نظیری، زائران غرفه را به زیارت پرچم دعوت می کردند‌. احساس واقعی و نیت مخلصانه در دعوت خادم پرچم موج می زد. گاهی در ارتباط با زائری که دلش هوایی میشد، خادم پرچم هم پر می کشید تا بین الحرمین و چشمانش اشک می‌بارید.. زائری بعد از زیارت، از گره زندگی اش گفت. خادم پرچم هم با بغض زائر، بغض کرد و دعا کرد که حاجت روا شوند. اصلا کنار پرچم حال و هوای عجیبی حاکم است. انگار آن نقطه از زمین، هیچ نسبتی با شهر ندارد! آنجا حرم امام حسین علیه السلام است و همه ما ایم‌. همه خواهریم و احساس امنیت می کنیم.خادم پرچم هم خواهر امنِ زائران شده بود... پایان غرفه، به خادم پرچم خداقوت گفتم و پرچم را بوسیدم. خادم گفت: تا به حال کربلا رفتی؟ گفتم: آره گفت: چندبار؟ گفتم: دوبار... شما چه طور؟ گفت: تا به حال کربلا نرفتم... گفتم: ان شالله به زودی قسمت می شود و مشرف می شوی. خادم پرچم با آنکه تا به حال به کربلا مشرف نشده بود؛ اما آنقدر بوی زیارت می داد که گویی تازه از حرم برگشته. اشک و لبخندش و حب و بغضش، با دل هایی گره خورده بود که از مسجد شهدا تا شش گوشه ارباب رفته بودند. زیارتت قبول خادمِ عزیز پرچم... خادم عکاس ١۴ خرداد ١۴٠٢، عیدغدیر بابل، بنیاد علمی فرهنگی حیات ↪️ @reyhana_alhosain 🌸🍃
سلام به مخاطب های عزیزِ ریحانة الحسین✋ ایام عزاداری سید و سالار شهیدان، بر همه آزادگان جهان تسلیت باد. ، تحفه ای برای محرمِ دوستان هست. اثر صادق کرمیار، درباره دختر و پسر جوانی است که برای حمایت از امام حسین(ع) و یزید تردید دارند. در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلال های مختلف به حقانیت امام حسین(ع) پی می برند. موضوع این کتاب، مربوط به پیوستن شخصی به نام عبدالله بن عمیر از قبیله بنی کلب به سپاه امام حسین (ع) می باشد. روایتی جذاب و خواندنی که از کوفه آغاز و به کربلا ختم می شود. ↪️ @reyhana_alhosain
ام‌ربیع بر سکوی کنار تنور نشسته بود و گندم در هاون می‌کوبید. لحظه‌ای بعد، دست از کار کشید و رو به پنجره‌ی اتاقی کرد که ربیع و سلیمه با یکدیگر گفت و گو می‌کردند. او تنها ربیع را دید که پشت به پنجره ایستاده بود و سلیمه را ندید که در گوشه‌ی اتاق پای صندوقچه‌ای نشسته بود و لباس‌های ربیع را مرتب می‌کرد. بعد در صندوقچه را گذاشت. ربیع ایستاده بود و در حالی‌که ردا به تن می‌کرد، به سخنان سلیمه گوش می‌داد که می‌گفت: «هر وقت پدرم خشمگین می‌شد، من لباس رزم به تن می‌کردم و او از هیبت پسرانه‌ی من لذت می‌برد و خشمش فروکش می‌کرد. او که شمشیر زنی و اسب سواری به من می‌آموخت، همواره کینه‌ی شامیان را در دلم می‌کاشت. من از دختر بودن خود شرمنده و نفرت‌زده بودم و هر وقت دلم می‌گرفت به خانه‌ی عمه‌ام، که همسر هانی بن عروه است، می‌رفتم و به تلافی رفتار پدرم، از اهل شام و معاویه به نیکی یاد می‌کردم. هانی هم لبخندی می‌زد و مرا آرام می‌کرد. بعد از معاویه و خاندانش می‌گفت و از علی و پسرانش، از عمار یاسر و حجر بن عدی، از ابوذر و مالک اشتر ... و من دریافتم که خاندان امیه چگونه با نیرنگ و فریب بر مسلمانان مسلط شدند و هرگز به دین رسول خدا عمل نکردند.» ربیع آرام به او نزدیک شد و به کنایه سخن گفت:«از هانی نپرسیدی که چرا مسلمانان خون یکدیگر را می‌ریزند تا دین رسول خدا را یاری کرده‌ باشند؟! در حالی‌که رسول خدا جز با مشرکان و کفار نمی‌جنگید؟!» سلیمه انتظار چنین سخنی را از ربیع داشت و پیدا بود پیش‌ از ‌این نیز با یکدیگر بسیار گفتگو کرده بودند. خونسرد سر بلند کرد و به ربیع نگریست و گفت: «پرسیدم!» اما ربیع انتظار این پاسخ را نداشت. پرسید: «خب چه گفت؟» «گفت بنی‌امیه از دین خدا بهره نمی‌گیرند، مگر آنچه آن‌ها را به دنیا نزدیک می‌کند. آن‌ها در عمل فرمان خدا را بر خود مشتبه می‌سازند تا عذری برای گناهان‌شان داشته باشند.» ↪️ @reyhana_alhosain