#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
جهان دیدهست نور آسمان را در زمین پیدا
که امشب ماه شد از خانهی امالبنین پیدا
حسن انگشتر خلقت، حسین آن را نگین، اما
اباالفضل آمد و حالا شده نقش نگین پیدا
علی آیینهی رب، این پسر آیینهدار اوست
برای بهترین باید که میشد بهترین پیدا
به معنایی که او بخشید بر مردانگی سوگند
نشد دیگر زنی چون مادرش مردآفرین پیدا
همین که سر به خاک آورد و تسبیح خدا را گفت
سر پیشانیاش شد نقش فردوس برین پیدا
خدا را خواند واحد، شرم کرد از گفتن ثانی
که شد علمالیقین، عینالیقین، حقالیقین پیدا
چنان آسان به پرسشهای مشکل میدهد پاسخ
که بر لبهای مولا نیست غیر از آفرین پیدا
برای رتبه باید خوب را با خوبها سنجید
اگر در زیردستان میشود بالانشین پیدا
اباالقاسم، ابوالقربه، قمر، بابالحوائج اوست
ولی از بین اینها شد ابوفاضلترین پیدا
اگرچه واقفم بر "لایُقاس" اما ابایی نیست
برای این که در اوصاف باشد همنشین پیدا
برای مصطفی در دین، برای مرتضی در زهد
برای مجتبی در حلم با او شد قرین پیدا
به لطفْ آیینهای از "رحمةللعالمین" دارد
به رزمش شیوهی رزم امیرالمومنین پیدا
به سائل بهترین را داد، اما مثل بابایش
نشد در سفرهاش جز اندکی نان جوین پیدا
چه جای عیب اگر دوروبرش امثال من باشند
که در هر خرمنی هستند چندین خوشهچین پیدا
"سقاهم ربهم" را تا نمیخواندند در گوشش
برای امر سقایی نمیشد جانشین پیدا
تمام لشکر دشمن اسیر هیبتش هستند
همین که میشود با رزم جامه روی زین پیدا
علی آنقدر بازوهای او را میزند بوسه
که انگاری یدالله است از این آستین پیدا
دودستی با دوشمشیر از دوسو مردانه میجنگد
چنان که میشود در دیدههای ریزبین پیدا
بهغیر از لحظهای که اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا
به تیغ خشم او شد محو از آیینهی تاریخ
اگر شد ناکثین و قاسطین و مارقین پیدا
زمین از زخمهای تازه پر میشد اگر هربار
نمیشد زیر تیغش شهپر روحالامین پیدا
به هرجا پرچم "هل من مبارز؟" را علم میکرد
همآوردی نمیشد در تمام سرزمین پیدا
به قصد رزم تا میتاخت میدیدند که میشد
سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا
"اشداء علی الکفار" دشمن بود و با این حال
نمیشد در دلش از دوستان یکذره کین پیدا
خجالت میکشید از زینب کبری از آن وقتی
که با ننگ اماننامه شده شمر لعین پیدا
زد آتش بر دلش آوای "این عمّی العباس؟"
از آن ساعت که شد از خیمه با صوت حزین پیدا
امان از لحظهای که شیرمردی خسته و زخمی
زمین افتاده بود و گرگها شد از کمین پیدا
عمود خیمه را بابا کشید آنجا که دیگر شد
حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا
تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد
به هرسو قطعهای از عین و با و آ و سین پیدا
حسین از خاک دستش را چنان با بوسه برمیداشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا
تمام پیکرش بر خاک میلرزید آن دم که
شد از گودی صدای نالهی "هل من معین؟" پیدا
کنار حضرت صاحبزمان در روضهاش هستند
پیمبرها - سلاماللهعلیهماجمعین - پیدا
دوایش گفتن یک جملهی "یا کاشف الکرب" است
اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا
برای حضرت عباس طوری گریه کردم که
شده لبخند در روی کرامالکاتبین پیدا
گرفتم در دوعالم دستهایش را، یقین دارم
که در محشر برایم میشود حصنِ حصین پیدا
دلم تنگ عمود آخر است، آندم که خواهد شد
به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا
✍ #مجتبی_خرسندی
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
#خطبه_حضرت_عباس_ع_بر_بام_کعبه
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده
هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده
زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد
بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد
با وجود تو زمین، حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد
از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینیتر از عباس ندیدم هرگز
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او مُحرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر میگفت
در حقیقت «لک لبیک برادر» میگفت!
این اباالفضل که از قبله فراتر میرفت،
مرتضی بود که بر دوش پیمبر میرفت
علی اکبر به ثناگویی او میآید:
چقدر منبر کعبه به عمو میآید
خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد
در حقیقت همه را قبلهنمای خود کرد
گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد
از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینیتر از عباس ندیدم هرگز
«کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!
روی چشم تو بُوَد جای حسن، جای حسین
هستِ ما بین دو ابروی تو، بین الحرمین
پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد
بنویسید رقیه چه عمویی دارد
صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود
زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نَبُوَد تیزتر از ابرویت
تیغْ چرخاندهای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوختهای
فن شمشیر زنی را ز که آموختهای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست؟ از آن شاه بگو
«أشهد أن علیاً ولیُ الله» بگو
او علمدار حسین است، ببخشید مرا
مدح او کار حسین است، ببخشید مرا
✍ #مجید_تال
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
با آمدنت ام بنین غوغا کرد
دیدند تو را نذر بنی الزهرا کرد
دست تو علی! چهار شعبان بوسید
کاری که حسین! روز عاشورا کرد…
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)