eitaa logo
🌹ریحانة النبی🌹
90 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.8هزار ویدیو
47 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 📝 | شهیدی که با لب تشنه از دنیا رفت 🍃🌹🍃 🔻مادر شهید مهدی بیات می‌گوید: " پسرم به زاهدان رفت که یکساله برگردد اما دو سالی در آنجا بود. سال دوم وقتی ایام عید و تعطیلات رسید و همه به خانه‌هایشان برمی‌گشتند، تصمیم گرفت به جای یکی از دوستانش که زن و بچه داشت، بماند. به ما تلفنی گفت: من جای دوستم می‌مانم تا او بتواند به زن و بچه‌اش سر بزند و پیش آن‌ها باشد. روزی که کارش تمام شده بود و قرار بود به تهران بازگردد، یک عملیاتی پیش آمد. در عملیاتی که پیش از عزیمتش به تهران پیش آمد و در آن حضور داشت، به شهادت رسید." 🔹این مادر شهید به برخی از خصوصیات اخلاقی شهید اشاره کرد و بیان می‌کند: " مهدی با مرام و معرفت و مؤدب بود. با لب تشنه از دنیا رفت. مهدی همیشه وقتی از دانشگاه به خانه برمی‌گشت یک شاخه گل در دستش داشت که برای من گرفته بود. وقتی می‌رسید اول دست من را می‌بوسید و بعد یک جای خاص در خانه برای شاخه گلش داشت که آن را آنجا می‌گذاشت و می‌گفت بضاعت یک دانشجو در حد همین شاخه گل است. ۱۰ سال از شهادتش می‌گذرد ولی من هنوز هم جای گل او در خانه را با یک گل مصنوعی نشان کرده و یادش را زنده می‌کنم." 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 @reyhanatonnabi_1401
🇮🇷🇵🇸 📝 | شهیدی که جنازه‌اش بعد از چند روز به سختی از ساواک گرفته شد 🍃🌹🍃 🔻شهید ایوب معادی به جهت فعالیت‌های مبارزاتی خود بارها مورد پیگرد شهربانی و ساواک قرار گرفت که شهریور ۱۳۵۶ به دستگیری دو ماهه و شکنجه و بازجویی مفصل وی در کمیته مشترک ضد خرابکاری در تهران منجر شده بود. 🔹ایّوب معادی که در طرح و اجرای تظاهرات، نقش عمده­‌ای ایفا می­‌نمود، با چند تن از دوستانش از داخل شهر، به طرف کنار دریا گریخت. در آن زمان، آنها مسافت طولانی را می‌دوند و پلیس همچنان به تعقیب آنها می‌پردازد. ایّوب به علّت عارضه‌ای که در پایش بود، خسته شده، به یکی از خانه‌های محل، پناه می­‌برد، امّا صاحبخانه، که از عوامل و مزدوران رژیم بود، با حمله به ایّوب و ایجاد سر و صدا، او را لو می‌دهد و ایّوب به اسارت پلیس و ساواک در می‌آید. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 @reyhanatonnabi_1401
🇮🇷🇵🇸 📝 | نامه همسر شهید که هیچ وقت به او نرسید 🔻آخرین نامه‌ای که همسر شهید برای او نوشت و درست چند دقیقه بعد از شهادتش رسید و محتوای نامه چنین بود: "رستم‌علی جان، امروز تو پدر شدی، من هول شدم، سلام، وای نمی‌دانی چقده قشنگه، بابا ابوالقاسم، نام پسرت رو گذاشته مهدی. من گفتم: تو بابا رستم‌علی هستی. صاحب اختیاری. گذاشت مهدی. بخدا عین خودته. كشیده و سبزه و ناز، میای؟ باید بیای. 🔸شنیدم عملیات شده، رادیو گفت: فاو گرفتین، این فاو چی هست؟ چی داره كه ولت نمی‌كنه؟ تلویزیون نشان داد، هی نگاه كردم. آخه شماها همه مثل هم هستید. مهدی بهانه باباش و می‌گیره، تو رو جان مهدی بیا، دلم بد جوری تنگ شده. یه تكه پا بیا، بعد برو... جنگ كه فرار نمی‌كنه، ناسلامتی بابا شدی‌ها. همه سلام دارند. زود میایی، منتظرتم خیلی... باشه" دوستت دارم... زهراء 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | 🆔 @reyhanatonnabi_1401