eitaa logo
هیئت‌دختران‌‌ریحانةالرسـۜـول
1.3هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
66 فایل
﷽ کانال هیئت حوزه علمیه ریحانةالرسـۜول ویژه بانوان 🌸✨اگه یه هیئت دخترونه میخوای بمون کانالمون ومراسما رو مهمونمون باش✨🌸 ارتباط‌باادمین: @Velayate313 ادمین جهت انتقادات، ارسال رسانه،تبادل وتبلیغ: @mim_ha128
مشاهده در ایتا
دانلود
راز شیرین شدن عسل زنبور عسل 🐝 یک روز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، در میان نخلستانها نشسته بودند. که یک وقت سر و کله زنبورِ عسلى ظاهر شد، و شروع کرد دور پیغمبر اکرم چرخیدن. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا على ! مى دانى این زنبور چه مى گوید. حضرت على (علیه السلام ) فرمود: بفرما یا رسول الله. پیامبر فرمودند:این زنبور امروز ما را مهمانى کرده و مى گوید: یک مقدار عسل در فلان محل گذاشته ام ، آقا امیرالمؤمنین را بفرستید، تا آن را از آن محل بیاورد. حضرت على (علیه السلام) بلند شدند و آن عسل را از آن محل آوردند. رسول خدا(ص)فرمود:اى زنبور، غذاى شما که از شکوفه گل تلخ است. به چه علّتى آن شکوفه به عسل🍯 شیرین تبدیل مى شود؟ 🐝 زنبور گفت : یا رسول اللّه ، شیرینى این عسل،از برکت ذکر وجود مقدّس ‍شما، و (آل ) شماست. چون هر وقت ، مقدارى از شکوفه استفاده مى کنیم ، همان لحظه به ما الهام مى شود که سه بار بر شما صلوات بفرستیم . وقتى که مى گوئیم : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد به برکت صلوات بر شما، عسل ما شیرین مى شود… 🌸 از امام صادق روایت شده که پیامبر (ص) فرمودند:از کشتن زنبور بپرهیزید،زیرا خداوند ارجمند به او وحی نمود و نه از شمار جنیان است و نه در زمره ی انسانها 📚 کنزالعمال،۱ ، ۲۲۱۹
معرفی کتاب دفاع مقدس 🔴 «خانم کارکوب» مجموعه خاطرات خانم «زهرا کارکو» همسر رزمنده پاسدار «خداداد کارکوب زاده» و مادر سه شهید و دو جانباز است که با قلمی روان و توانا، خواننده را با حوادث و فراز و فرودهای بسیار و صبر و فداکاری یک مادر همراه می کند. 🔴 گزیده کتاب خانم کارکوب زاده زنی است با قدی خمیده اما استوار، زنی که با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، همسر و پنج فرزند برومندش راهی جبهه های جنگ و دفاع از میهن می شوند و در دو سال اول جنگ، دو فرزندش به شهادت می رسند و در سال سوم نیز، خبر اسارت دو فرزند دیگرش را می شنود. 🔴 از آن پس سال ها چشم به راهشان می نشیند تا سرانجام با خبر آزادی یکی از آنان، نور امید به بازگشت پسر کوچکش نیز در دلش شعله می کشد. اما این انتظار به درازا می کشد و هرگز خبری از او نمی رسد… @dokhtaranehozeh_reyhanehbeheshti
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
بیانات امروز مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان ایثار و شهادت که توسط یکی دوستان در نروژ تهیه و ارسال شده است.
توبه یعنی پس زدن گناه(حاج‌آقا عالی).mp3
3.43M
توبه یعنی پس زدن گناه حجت الاسلام و المسلمین عالی حجم: ۳/۳ مگابایت پیشنهاد دانلود
♦️احکام شرعی پوشش زن در مقابل پسربچه ممیز آیا زن می تواند در حضور پسر بچه ممیز (پسر بچه ای که خوب و بد را می فهمد)  بدون روسری باشد؟ جواب: احتیاط واجب آن است که زن بدن و موی خود را از پسری که بالغ نشده است ولی خوب و بد را می فهمد و به حدی رسیده که نظر شهوانی دارد، بپوشاند، سن تمییز، به تبع اختلاف اشخاص در استعداد و درک و هوش، مختلف است.
♦️احکام شرعی نگاه به زنان بد حجاب پرسش . نگاه كردن به موهاى زنان بد حجاب ـ كه هيچ گونه امر و نهى در آنان تأثير ندارد ـ چگونه است؟ الف)-آيات عظام امام، خامنه اى، صافى، فاضل و نورى: بنابر احتياط واجب، بدون قصد لذت و ترس افتادن به حرام نيز جايز نيست.
♦️احکام شرعی ارتباط با نامحرم در فضای مجازی س. آیا صحبت یا شوخی با نامحرم به شکل صوتی، تصویری یا نوشتاری و نیز فالو یا لایک کردن جنس مخالف در فضای مجازی حرام است؟ ج. به طور کلی ارتباط با نامحرم که مستلزم مفسده بوده و یا خوف وقوع در حرام در میان باشد، جایز نیست
♦️احکام شرعی گوش دادن به آهنگ بدون کلام پرسش . حكم گوش دادن به آهنگ بدون كلام چيست؟ آيات عظام امام، خامنه اى، فاضل و نورى: گوش دادن به هر آهنگى كه مطرب و لهوى و مناسب مجالس گناه وخوش گذرانى است، جايز نيست (هرچند مشتمل بر كلام نباشد)
♦️احکام شرعی موسیقی سنتی و پاپ و ... پرسش . آيا ميان انواع موسيقى ها ـ از قبيل اصيل(سنتى )، كلاسيك، محلى، پاپ و… ـ تفاوتى در حكم هست؟ همه مراجع: خير، هيچ گونه تفاوتى ميان آنها در حكم نيست و معيار حرمت استماع موسيقى، طرب انگيزى و لهوى بودن آن است
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان عزیز و بزرگوار عزیزان در صورت وجود پرسش در مورد احکام یا شبهه که در روزهای یکشنبه و چهارشنبه می‌باشد می‌توانید سوال‌های خودتون رو مطرح نمایید👌 در عین حال چنانچه سوال خصوصی در مورد احکام داشتید می‌تونید به آیدی اساتید احکام رجوع نمایید و در پی‌وی از ایشان سؤال نمایید. موفق و مؤید باشید التماس دعا
🔸کارهای اعزامش جور نمی شد، احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود، یکبار گفت: دیگر به هیچ کس برای رفتن به سوریه رو نمی زنم. 🔹 آن روز وقتی به حرم حضرت رضا (ع) وارد شدیم حال عجیبی داشت. چشم هایش برق خاصی داشت. وارد صحن که شدیم رو به حرم سلام داد، تا پنجره فولاد گریه کنان با حالت تند راه می رفت، خودش را چسباند به پنجره فولاد، از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت: ببین آقا دیگه سرگردون شدم، برای دفاع از حرم آواره ی شهرها شدم، رسوا شدم، تو مزار شهدا انگشت نما شدم. 🔸طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک زیارت نامه از طرف خودم برایش خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. 🔹نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم لبخند زد، تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر اعزام می شوم، شک نکن. محکم شده بود. گفت: امام رضا (ع) پارتی ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که امام رضا (ع) بهش گفته بود. ✍به روایت همرزم شهید 🌷 ولادت : ۱۳۵۶/۶/۳۰ نیشابور شهادت : ۱۳۹۵/۹/۱۰ حلب 🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🌺🌺 نکاتی برای " رابطه خوب" با نوجوان شنونده خوبی برای نوجوان خود باشید.پس زمانهایی را صرف گوش کردن به صحبتهای نوجوان خود کنید. واقعاً به حرفهای نوجوان خود گوش دهید. مثلا آنچه را که انجام میدهید متوقف کنید، تماس چشمی با او برقرار کنید و صحبتهایش را قطع نکنید. برای نظرات نوجوان خود ارزش و احترام قائل شوید و توجه کنید که او دیدگاهی متفاوت از شما نسبت به دنیا دارد. به جای ضمیر «تو» از ضمیر «من» استفاده کنید. برای نمونه به فرزند خود نگویید که «تو هیچگاه به حرفهای من توجه نمی کنی و برای من توضیح نمی دهی که به کجا می روی» به جای آن بهتر است بگویید: «اگر برای من توضیح ندهی که کجا می روی من نگران تو می شوم» توجه داشته باشید که اگر به حرفهای نوجوان خود گوش نداده و توجه نکنید، او ارتباطش را با شما قطع می کند. 🌺🌺🌺
🌺🌺🌺 اين 12 جمله طلايي را حتماً بخوانيد : 1- یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه 2- یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني 3- یادت باشه خدا هميشه مواظبته 4- يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري .... 5- منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند ! 6-زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند مراقب حرفهايمان باشيم . 7-گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد 8- آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين 9- زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم 10- دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند… 11- هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست… 12 - ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست … 🍃🍃🍃 🌺🌺🌺
‏عکس از لبیک یا حسین
📌خاطره ای فوق العاده از مادر شهیدهمت |همت چرا همت شد| 🔹دکتر بعد از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم» ... 🔹اینها را حاجیه خانم می‌گوید؛ نصرت همت. بانویی که ۳۰ شهریور ۹۹ یعنی درست یک روز مانده به چله‌ی جنگ، رفت تا شاید بعد از ۳۷ سال، پسرش را یک بار دیگر در آغوش بگیرد؛ پسری که ماجرای تولدش را اینگونه روایت می‌کند: 🔹 «پاییز سال ۱۳۳۳ بود که با همسرم و جمعی از دوستان، قصد زیارت امام حسین (ع) را کردیم و راهی کربلا شدیم. آن موقع ابراهیم را باردار بودم. خیلی‌ها مرا از این سفر منع می‌کردند اما به خدا توکل کردم و به شوق زیارت اباعبدالله (ع) راهی کربلا شدم. با اتوبوس تا کرمانشاه آمدیم و از آنجا به مرز خسروی رفتیم. راه بسیار سخت و طاقت‌فرسایی بود، با جاده‌های خاکی و ماشین‌های قراضه. صبح روز بعد، مأموران مرزی عراق اجازه دادند که حرکت کنیم. هوا بسیار گرم بود و راه هم پر از دست‌انداز. از طرفی گرد و غباری که داخل ماشین می‌پیچید، کم‌کم حال مرا دگرگون کرد. تمام روز در راه بودیم و بالاخره پیش از مغرب به کربلا رسیدیم. 🔹چشم‌هایم سیاهی می‌رفت و حالم به کلی بد شده بود. با زحمت مرا پیش یک دکتر بردند. دکتر پس از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم». حرف‌های دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد. خیلی ناراحت و دل‌شکسته شده بودم. علی‌اکبر (همسرم) خانه‌ای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من ۱۵ روز تمام کنج خانه، توی رختخواب افتاده بودم. لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمی‌زدم. 🔹پیش خودم گفتم: «این همه راه اومدی تا اینجا که امام حسین (ع) رو زیارت کنی، حالا اگه قرار باشه بچه رو هم از دست بدی، مردن یا موندن چه اهمیتی داره؟» به علی‌اکبر گفتم که می‌خواهم بروم حرم. اما او مخالفت کرد و گفت: «حال تو مساعد نیست، بیشتر استراحت کن تا به سلامتی کامل برسی». هرچه او اصرار کرد، فایده نداشت. دیگر دلم بدجوری هوای حرم را کرده بود و طاقت در خانه ماندن نداشتم. 🔹بالاخره علی‌اکبر مرا به حرم برد. تا نیمه‌های شب آنجا بودیم. آقا را با دلی شکسته صدا زدم و از او شفاعت خواستم. حسابی با امام حسین (ع) درد دل کردم و به او گفتم: «آقا، من شفامو از شما می‌خوام. به دکتر هم کاری ندارم. من به شوق دیدار و زیارت شما رنج این راه رو به جون خریدم. حالا از شما توقع یه گوشه چشمی دارم». بعد هم به رواق کوچک ابراهیم رفتیم و لحظاتی را هم در آنجا سپری کردیم. حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود. خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت می‌کرد. آن خانم بلندبالا که بچه‌ای روی دستش بود، به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: «این بچه رو بذار لای چادرت و به هیچکس هم نده. برش دار و برو». من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار می‌زدم. خواب را که برای مادر علی‌اکبر تعریف کردم، گفت: «این خواب یه نشونه‌ست». بعد گفت: «خیالتون راحت باشه که بچه سالمه. فقط نیت کن اگه بچه پسر بود، اسمشو بذاری محمد ابراهیم». از روز بعد دیگر اصلاً درد و ناراحتی نداشتم. 🔹هیچکس باور نمی‌کرد. همان روز دوباره پیش دکتر رفتیم. دکتر پس از معاینه با تعجب تمام گفت: «امکان نداره؛ حتماً معجزه‌ای شده!» ما عربی بلد نبودیم و حرف‌های دکتر را یکی از دوستانمان برایمان ترجمه می‌کرد. دکتر پرسید: «شما کجا رفتین دوا درمون کردین؟ این کار کدوم طبیبه؟ الان باید مادر و بچه، هر دو از بین رفته باشن، یا حداقل بچه تلف شده باشه! شما چیکار کردین؟» علی‌اکبر گفت: «ما رفتیم پیش دکتر اصلی». دکتر وقتی شنید که عنایت آقا امام حسین (ع) است، تمام پولی را که بابت ویزیت و نسخه به او داده بودیم، به ما بازگرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: «خیلی مواظب خودتون باشین». 🔹وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علی‌اکبر خواستم که در کربلا بمانیم. رفتن و دل کندن از آنجا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود. چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از چهار ماه به ایران برگشتیم. نیمه بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم به شهرضا. دوازدهم فروردین ۱۳۳۴ پسرمان به دنیا آمد.» 🔹 امروز این مادر بزرگوار میهمان فرزند شهیدش حاج محمد ابراهیم شد/روحش شاد