16.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطرات_شهدا 🌱
مشغول آشپزی بودم،
آشوب عجیبی در دلم افتاد،
مهمان داشتم،
به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم.
رفتم نشستم برای ابراهیم(شهید همت) نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش.
ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم.
رنگش عوض شد و سکوت کرد،
گفتم: چه شده مگر؟
گفت: درست در همان لحظه میخواستیم از جادهای رد شویم که مینگذاری شده بود.
اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟
خندیدم.
باخنده گفت: تو نمیگذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شدهای؟ بگذر از من!💔
#شهیدمحمدابراهیمهمت🍃
#خاطرات_شهدا
حاج حسین یکتا میگفت:
شبِ عملیات یهو دیدن پِلاکش رو پرت کرد توی آب!
پرسیدن: چرا این کارو کردی؟
گفت: یه لحظه با خودم تصور کردم شهید بشم چه تشییعی واسه من میگیرن، چه برو و بیایی پیش مردم پیدا میکنم.
به خودم اومدم دیدم من شهوتِ شهادت دارم!
هدف دیدارِ خدا بود، نه دیده شدن..
پرت کردم تا از این دیده شدن فرار کنم🥲💔
#شهید_حاج_حسین_یکتا
#خاطرات_شهدا
هر وقت صحبت از شهادت میشد حمید آقا میگفتن دلم نمیخواد به این فکر کنم که دیگران چیکار میکنن و چجوری گریه میکنن و مراسمم چطوریه!!!!
چون ممکنه غرور وجودم رو بگیره !!!غرور اینکه من شهید بشم چه اتفاقی میافته!!!!
دوست ندارم تو خیالم هم مغرور بشم...دلم میخواد شهید بشم آشناها کمتر بیان...غریبه بیشتر🥺
وقتی آقا حمید به شهادت رسید اربعین بود همه دوستانشون محل کار و هییت رفته بودن اربعین کنار سیدالشهدا ع و بقیه دوستانشون هم ماموریت سوریه بودن کنار خانم حضرت زینب س.......⚘️❤️
🌸 روایت همسر شهید
✨️شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی
❤️#هر_روز_با_یاد_شهدا
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@reyhanatozeynab
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
اَسیرشُدهبود۱۵سالبیشتَـرنَداشت
حَتـےمویـےهَمدرصورتشنَبود،
سَرھنگعراقۍاومدیَقشوگِرفتڪشیدشبـٰالاوگفت:
تواینجـٰاچِڪارمۍڪنـے؟!
حَرفـےنمیزد.
سَرھنگعراقـےگفت:جواببِده!
گفت:وِلمڪنتابگم!
وِلـشڪردم
خَمشُدروۍخـٰاڪویِڪمشتخـٰاڪبَرداشتآوردوگفـت:
اینجـٰاخاڪمَنـہتوبگوڪہاینجاچِڪارمۍڪنـے؟!
سَرھنگعراقـےخُشڪشزَدهبود..
-خـاطراتشھدا!
#خاطرات_شهدا
⇆ #'شهیدانه🦋