eitaa logo
⁦✿ ریحانه‌النبی "ص" ✿
64 دنبال‌کننده
331 عکس
512 ویدیو
5 فایل
ارتباط با ادمین : @Admin_badvi_heiat_reyhane
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دوستان ، شب همگی بخیر 🖤 عزاداریهاتون قبول باشه ان شاءالله 🏴 روضه ی منزل ملایه ام علی بگعانی از امشب شروع شده ، ان شاءالله تشریف بردید ،ما رو هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید ...🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سوختگان غمت با غم دل خرمند این دو پسر ناشنوا هستند، پدر می‌شنود، برای ایشان با اشاره توضیح می‌ده پسر بچه‌ها گریه می‌کنند (ع) •----------••○●|~🌷~|●○••----------• 💔 عاشقان کربلا https://eitaa.com/reyhane_al_nabi
🔆🔆🔆🔆🔆 💠 حاج آقا دولابی (ره) : 💢خداوند فرمود:هرچه دیدی هیچی مگو!من هم هرچه دیدم هیچی نمیگم. یعنی تو در مصائب صبور باش و چیزی نگو، منم در خطاهایت چیزی نمیگم. 💢هرچه درد را آشکار ترکنی، دوا دیرتر پیدا میشود.اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی راه را نشانت میدهد. باید زبانت را کنترل کنی ولو اینکه به تو سخت بگذرد. چون با بیانش مشکلاتت رو چند برابر میکنی.... https://eitaa.com/reyhane_al_nabi
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆🔆🔆🔆🔆 👈 چرا مشکی می پوشیم؟! 👈 چرا حسین(علبه السلام ) را رها نکردیم؟! ▪️ چرا حسین(علیه السلام ) و گریه را رها نکردیم؟ پیغمبر(صلی الله علیه و آله ) از رنگ مشکی خوششان نمی‌آمد؛ چرا همهٔ شما سیاه‌پوش هستید؟ رنگ سیاه رنگ خوبی نیست؛ اما الآن رنگ سیاه بعد از ابی‌عبدالله(علیه السلام )، خیلی رنگ خوبی است. ما برای این سیاه پوشیده‌ایم که وقتی روز اول محرم بیرون می‌آییم، در خیابان و کوچه و اداره انگشت‌نما بشویم و همه به هم بگویند او را می‌بینی، امام حسینی است! اصلاً لباس سیاه را برای این پوشیدیم که انگشت‌نما بشویم و افتخار ماست که انگشت‌نما بشویم. https://eitaa.com/reyhane_al_nabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡﷽ فِی کُلِّ قَضاءِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَیْرٌ لِلْمُؤمِنِ در هر قضای الهی خیــری نهفته است 🌱
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ضرورت ورود بانوان به میدان 💢 خانم‌هایی که تریبون دارند، مهم‌ترین نقش را در جریانات اخیر دارند 🔹 برشی از سخنرانی ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/reyhane_al_nabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔍   📝 علی نصیریان سلبریتی ایرانی به احترام قرآن دقایقی صبر کرد تا تلاوت آیات تمام شود و سپس وارد سالن شد. 📡  https://eitaa.com/reyhane_al_nabi
پشیمان می شود آن که برای تو نمی‌میرد شبتون نور✨
حُبّ المَهدی (عج) حُبّ الله عزّوجل🤍 سلام مولای من✨ https://eitaa.com/reyhane_al_nabi
سنگ قبر میرزا علی هسته‌ای اصفهانی در قبرستان شیخان قم ایشان در جوانی از شاگردان و یاوران خيلی نزديک شيخ فضل الله نوری بوده و بعدا هم شاگرد سيد کاظم یزدی صاحب عروه بوده‌ و مدتی هم هم‌مباحثه آشیخ عبدالکریم حائری بوده است. در ۵۰ سالگی و علی‌رغم اینکه اجازات متعدد اجتهاد داشته اما به منبر علاقه داشته و از منبری‌های قهار و مسلط بوده است. حدود سال ۱۳۴۷ شمسی در ۹۷ سالگی فوت کرده اند https://eitaa.com/reyhane_al_nabi 👇این داستان را از ایشان نقل کرده اند 👇
ماجرای خواب مرحوم آیت الله هسته‌ای اصفهانی :* 🍁 من خیلی دوست داشتم که در عزای حضرت سیّدالشّهداء (ع) در مجلسی که موردنظر حضرت زهرا (س) است شرکت داشته باشم. لذا خیلی توسّل میکردم که به من بنمایاند کدام مجلس مورد توجّه ایشان است. خیلی به این موضوع پافشاری میکردم. 🍁 تا اینکه روزی حضرت را درخواب دیدم. از ایشان سؤال کردم که سیّدتی و مولاتی، اینهمه مجلس در عزای فرزند بزرگوار شما، سیّدالشّهداء (ع) وجود دارد، کدامیک از این مجالس مورد توجّه شماست؟ 🏴 فرمودند: هر جاییکه پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آن مجلس را دوست داریم و به آن مجلس توجّه داریم. 🍁 من دوباره پرسیدم، چون غرض من آن بود مجلس خاص الخاصّی که در نظر است بدانم. لذا پرسیدم که یا سیّدتی و مولاتی، کدامیک از این مجالس بیشتر مورد توجّه شماست؟ مجدّداً فرمودند: هرجایی که پرچم عزای حسین ما خورده شود ما آنجا را دوست داریم به آن هم توجّه داریم. 🍁 سه باره پرسیدم: سیّدتی و مولاتی، کدامیک بیشتر مورد توجّه شماست؟ باز فرمودند: هرجا که پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم. امّا اینکه تو می‌پرسی - نام و آدرس یک مجلسی را دادند- و گفتند خود ما هم در این شرکت میکنیم، امّا هرجا که پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آن توجّه داریم. مرحوم آقای هسته‌ای می‌گوید من وقتی ازخواب بیدار شدم آدرس آنجا را گرفتم، آن محل را نمی‌شناختم. رفتم و راهنمایی شدم. وقتی به آن محل وارد شدم، یک جوی آبی بود و خانمی سر جوی آب نشسته بود، داشت استکان می‌شست (هنوز آنموقع در تهران لوله‌کشی آب نبود). 🍁 نام آنشخص را که درخواب بمن گفته بودند سؤال کردم، گفت: خودم هستم. گفتم: آیا شما مجلس روضه دارید؟ گفت: بله داریم. نشان داد، انتهای یک کوچهٔ بن بستی یک پرچم سیاهی زده بودند، این پرچم آنقدر کهنه شده بود که سیاهی آن به سفیدی میزد. معلوم بود سالیان متمادیست این پرچم عزا اینجا زده میشود. گفتم: شما روضه خوان هم دارید؟ گفت: از کسی دعوت کرده بودیم، آمد وقتی دید کسی نیست ناراحت شد و رفت… 🍁 آقای هسته‌ای یک سخنران معتبر بود، عالم بود، فروتنی کرد و گفت: اجازه میدهید من به اینجا بیایم برای شما روضه بخوانم؟ آن خانم استقبال کرد و گفت: بفرمایید. گفت من وقتی وارد آن منزل شدم یک اتاق داشت، آنقدر آن منزل محقّر بود که من همانروز اوّل قصد قربت کردم که هیچ وجهی از آنجا نگیرم، فقط قربه الی الله بیایم و بروم. معلوم بود کسیکه این روضه را گرفته فقیر است. یک صندوقخانه‌ای داشت و چای هم میریخت از صندوقخانه می‌آورد، چند نفر از زنان همسایه هم می‌آمدند، گاهی یک بچّه می‌آمد چای را می‌آورد و میگذاشت. آن زن فقیر هم داخل صندوقخانه می‌نشست و گریه میکرد، همزمان با صدای گریهٔ او صدای گریهٔ دیگری را هم می‌شنیدم. تا دهه تمام شد… 🍁 جمعیّت زیادی هم نمی‌آمدند، فقط چند نفر زنهایی بودند که گاهی کم و زیاد میشدند، ولی روضه، زنانه بود. من هم اصلاً نمیخواستم وجهی بگیرم، لذا وقتی روز آخر از منبر آمدم عجله کردم که اصلاً من را صدا نزند بخواهد وجهی بدهد. دیدم آن زن در پشت سر من سرعت گرفت، مدام من را صدا میکرد. گفتم: ممنون هستم، خیر شما قبول، از شما بما رسیده است. تا بمن رسید و گفت: نه، شما باید این وجه را بگیرید. باز من اصرار کردم و او هم اصرار کرد، عاقبت بمن گفت: من از شما رِندتر هستم. از این سخن او تعجّب کردم که یعنی چه من از شما رندتر هستم؟! گفتم: منظور شما چیست؟ گفت: من یکسال بمنزل مردم میروم آنجا خدمتگزاری میکنم تا اینکه وجهی را فراهم کنم برای عزای سیّدالشّهداء (ع) صرف کنم. یکسال بمنزل مردم میروم و خدمتکاری میکنم، حالا شما میخواهید این پول را از من نگیرید؟ نمیشود!! 🍁 مرحوم آقای هسته‌ای می‌گوید: من خیلی تعجّب کردم، فکر این‌را نمیکردم واقعاً کسی اینطور باشد. اصلاً عظمت این زن من را شکست که این زن چقدر باعظمت بود. اگر کسی یکسال بمنزل مردم برود و خدمتکاری کند، با همهٔ سختی که اینکار دارد، مبلغی را پس‌انداز کند تا صرف این وادی کند. 🍁 عظمت این زن من را شکست و من از او این وجه را گرفتم. وقتی گرفتم، گفتم: سؤالی از شما دارم، گفت: بفرمایید. گفتم: شما در صندوقخانه گریه میکردید من صدای گریهٔ دیگری هم از صندوقخانه می‌شنیدم، او که بود؟ عروس شماست؟ دختر شماست…؟ گفت: مگر درخواب بشما نگفتند خود ما هم می‌آییم درمجلس شرکت میکنیم؟ دیدم عجب زنی!!! حتّی ازخواب من هم خبر دارد. من خیلی مبهوت شده بودم.عجب مجالسی، که ما از آن خبر نداریم. گفتم: خواهر، من سال آینده هم بیایم در اینجا روضه بخوانم؟ گفت: تشریف بیاورید. سال بعد رفتم و دیدم فوت کرده است… https://eitaa.com/reyhane_al_nabi