میگهـ
یه لحظه دیدم با یک سر و وضع آشفته و به هم ریختگی تیپش
از هیئت اومد بیرون
توی حیاط روبه آسمان نفس عمیق و پر درد میکشید
گفتم خواهر جان چرا با این سر و وضع یکم مرتب لااقل از مسجد بیرون میومدی
با غم نگاه کرد توی چشمام گفت...
یتیم شدم
روضه مادرمههاااا
خودتو یادته وقتی مادرتو از دست دادی تا چهل روز حتی حواست نبود چقدر چادرت خاکیه؟!
نمیتونم
اشکهای پر دردِ بیصدای مادر تو گوشمه💔
+یکی از دهه هشتادیا:)
#دلنوشته
#یازهرا🥀
#هیئت_بنت_الهدی🌱
#فرشتگان_سرزمین_من