🌱دختـــــ ریحانه ـــــران🌱
چقَدَر بده بین مردم به تو عرض ارادت کردم ... #خیلی_زیبا ———🌻⃟————
این قابلیت در مورد زندگی من وجود داره که برای لحظه لحظه ی زندگیم این کلیپ لود شه ...
همین قدر ناامید از خودم
همین قدر امیدوار به مولا❤
#خویشتن_نویسی
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
#اینجا که می آیم شماره ی بالای صفحه که زیر نام 🌱ریحانه🌱، تعداد اعضا را نشان می دهد اولین چیزی ست که به چشمم می نشیند.
نه اینکه تعداد اعضا برایم خیلی مهم باشد، نه! اتفاقا این مساله چندان برایم مهم نیست، اما خب عادتی هست که از اوایل کارِ کانال در من ایجاد و تا حالا ماندگار شده است...
این روزها که تعداد لفت های کانال زیاد شده بیش از همیشه چشمم می دود سمت این عدد...
اولش با خودم می گویم احتمالا افراد دارند ایتا تکانی می کنند و خب تا حدی طبیعی هست که کانال ما را هم یک تکانی بدهند،
اما بعد که کمی به عمق می روم خیالم می دود به سمتِ این مساله که یک سالِ تمام #اینجا ذهن و فکر و دلِ یک عده ای را مشغول کردم و ابزار انتقالِ معنا را به کار گرفتم و خواستم از یک چیزهایی_از همان ها که برای خودم ارزشمندند_ بگویم ...
و در نهایت واردِ یک گفتمانِ منطقی با خودم می شوم که مخاطب من در این یک سال
+چه چیزی را از این مجری کسب کرده!
+چه ارزش هایی را به واسطه ی مطالبم در خودش ارتقا داده!
+چه ویژگی هایی را در خودش تقویت و یا چه عاداتی را در خود تضعیف نموده!!!
بعد لابه لای همین گفتمانِ منطقی می روم سمتِ قلبِ محزونِ این روزهای خودم و همین سوال ها را از وجودِ مچاله شده ی خودم نیز می پرسم،
+که این یک سال در این گفتمانِ مجازی
چه چیزی در تو شکل گرفته،
ریشه دوانده و شاخ و برگ درآورده
+حاصل کار ساعت ها جستجو و قلم زدن و انتخاب تصویر و معنا، چه عقایدی را در تو خشک یا تقویت کرده!
بعد انگار که از تصویرِ حاصله در ذهنم مچاله تر شده باشم با حزنی سرشار از دیوانگی، دستی روی دلم می کشم و کمی نوازشش می کنم تا سرزنشِ حاصل از بیهودگی از سر وکولش بیش از این ها بالا نرود و بعد آرام در گوش جان رنجورم نجوا می کنم که : عزیزکم می دانم هر چند کم اما تو تلاش خودت را کردی و همین تلاش در حد و اندازه ی تو کافی و چه بسا زیباست❤
#مثل_خیلی_ها
#خویشتن_نویسی
#از_نوعِ_خودسرزنش_گری
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
🌱دختـــــ ریحانه ـــــران🌱
♥️✨امام جواد عليه السلام فرمود: 💖زينت عقل، ادب است 💖زينت علم تواضع است 💖زينت فقر پاكدامنى است
کدوم زینت رو بیش از همه مسئلت داری
همون خط مقدم توست برای جهاد با نفست😊
#خویشتن_نویسی
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
از #سکوت_این_روزهایم اگر پرسیده باشید باید خدمت شریفتان عرض کنم
یک واژه هایی که آبستن احساس های جور واجورِ ناشناخته ی ترسناکی اند کنج سینه ام نشسته اند و هیچ رقمه با خواهش و تمنا و تقلا بالا نمی آیند...
حتی حالا که می خواهم درباره شان بنویسم و به رو بکشانمشان حتی حالا هم بالا نمی آیند!
یک حس عجیب و غریب و یک حالت ناشناخته ی درهمی ست...
فقط همین را در موردشان می دانم که دلیل سکوت این روزهایم هستند و منِ انسانِ برون گرای اجتماعی را به مرز درون گرایی و انزوا کشانده اند.
البته خوشحالم که این مهمانان ناخوانده ی کنج سینه ام را با رویی گشاده پذیرفته ام و اجازه داده ام تا هر وقت میخواهند در کنجِ سینه ام بمانند...
#خویشتن_نویسی
#پذیرش
#مثل_خیلی_ها
#برای_دوستانِ_خوبِ_مجازی_ام
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
🌱دختـــــ ریحانه ـــــران🌱
———🌻⃟———— @reyhan
گفته بودم وقتهایی که از نظر روحی، زیادی در موضع آسیب و شکنندگیام، جسمم هم در تابعیتی بیچونوچرا همینقدر مطیعِ روانِ رنجورم میشود؟ وقتی درد جسمی دارم، احساس بدبختی بهسراغم میآید و وقتهایی که روانم در معرض اندوه است، دردی جسمی یکهو سروکلهاش پیدا میشود.
امروز که مشتاقانه بارِ چوبِ تازهرسیده را تماشا میکردم و همکارم داشت برایم توضیح میداد که چطور از تعداد گرههای چوب میتوان نوع چوب را تشخیص داد، چندتا از انگشتهایم را بُریدم. همینقدر الکیالکی و مسخره!
وقتی همکارم داشت میگفت احتمال اینکه دستهای کسی موقع تماشای چوب به لبهٔ پالتها بگیرد و اینطور خون بیاید، یک در هزار است، من خودم خوب میدانستم که به مرضِ «همکاری همیشگی جان و تن» مبتلام.
آدم از دست خودش هم گرفتار میشود.
#خویشتن_نویسی
#شغل_نویسی
#فاطمه
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
سلام .
بچه ها در یه حرکت عجیبی 🤔
#ذهنِ_من برنامه ی کانال رو طرح زوج و فرد داده 😅😅
یعنی بعضی وقتا که میخوام بیام اینجا و پستی بزارم بهم میگه اووووف چه خبرته دیروز پست گذاشتی دیگه
حالا فردا هم می ذاری
ول کن این تلنبار کردن اطلاعات رو بزار نفس بکشن 😅
خلاصه اینکه روزایی که نیستم یه نفس راحت بکشین از دست من😅
از دستِ این #ذهن😐🤦♀️
#خویشتن_نویسی
#زمزمه_های_یک_ذهنِ_نچسب😅
#جمعه_تون_بخیر
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
خدای مهربانم
اینجانب خدمتتان عارضم که این روزها بسکه زیاد شده پندهای پیام رسان های تلیگرام و فیلان وبهمان#خوی_پند_پذیریِ_ما دچارِ نقص فنی شده
به این صورت که _جیک ثانیه ای_
نصیحتی که از این پیام رسان ها به خانه ی دلمان روانه می شود، به دلمان می نشیند و بعد هم سرش را کج کرده و قبل از به عمق رفتن پَر می کشد و می رود ....
به کدام تعمیرگاه ببریم این خوی نصیحت پذیریِ دچارِ نُقصانِ فنی شده را ...
هی می شنویم و قبل از عمیق شدن و عمل نمودن پَر می دهیمش به سوی مخاطبین واتسراپ و ایتا و اینستا گراممان...
که چه شود!
که مثلا استوری چشمِ مخاطب کور کنی لود کنیم و چه و چه ...
ای داد از این همه نُقصان که در خانه ی دل ما جا خوش کرده و دار و ندارمان را به یغما برده است
ای داد
توفیق مان بده بتکانیم این خُلق های وا رفته ی خانمان سوزمان را
قربان چشمانتان بروم
تصدقتان بشوم💌
ای کاش میشد یک ماچ از آن کله تان بکنم🤦♀️🙈
#امضا
#مثل_خیلی_هایتان
#خویشتن_نویسی
شبتان متعالی
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
درست آنجایی که غرور به تکتک لحظههایت گره خورده و پیش خودت فکر میکنی «قویترین آدم زندگیات» هستی، از پسِ هر کاری برمیآیی و قرار نیست هیچوقت حالخرابی نصیبت شود، جوری کارهایت گره میخورد که از ضعفت برای باز کردن گرههای کورِ افتاده به زندگیات، حیرت میکنی.
حاج اسماعیل دولابی یکجایی گفته بود اگر دیدی گره افتاده بود به زندگیات، برو با خدا خلوت کن و بپرس جانم؟ با من کار داشتی؟
پشتِ هر گرهای، «با تو کار داشتمی» هست که از درک آن بدجور غافلیم.
حالا، این روزها، وقتی باد غرور و «من قویام» خوابیده، روزی صدبار میپرسم «جانم؟ با من کار داشتی؟»
#خویشتن_نویسی
✍🏻فاطمه بهروزفخر
در خاطرات نيل آرمسترانگ نوشته بود: من آدم حساسی نيستم.
وقتی خانهی والدينم را ترک كردم گريه نكردم،
وقتی گربهام مرد گريه نكردم،
وقتی در ناسا كار پيدا كردم گريه نكردم،
و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گريه نكردم،
اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم، بغضم گرفت.
با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی میکردم.
از ان فاصله رنگ و نژاد و مليتی نبود.
ما بوديم و یک خانه ی گرد آبی.
با خود گفتم انسانها برای چه می جنگند...
شصت دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی ام و کره زمین با آن عظمت پشت شصتم پنهان شد و من اشک ریختم...
#عظمت_جهان
#عظمت_انسان
#خویشتن_نویسی
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
🌱دختـــــ ریحانه ـــــران🌱
😊
کجا وایسادم؟
دقیقا همین جا
غوطه ور در احساسات عمیقِ متناقض
هم می ترسم
هم امیدوارم
هم غمگینم
و هم شوق دارم...
و اما شوق ،
شوقی که زنده ام نگه داشته...
#مثل_خیلی_ها
#خویشتن_نویسی
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
درست آنجایی که غرور به تکتک لحظههایت گره خورده و پیش خودت فکر میکنی «قویترین آدم زندگیات» هستی، از پسِ هر کاری برمیآیی و قرار نیست هیچوقت حالخرابی نصیبت شود، جوری کارهایت گره میخورد که از ضعفت برای باز کردن گرههای کورِ افتاده به زندگیات، حیرت میکنی.
حاج اسماعیل دولابی یکجایی گفته بود اگر دیدی گره افتاده بود به زندگیات، برو با خدا خلوت کن و بپرس جانم؟ با من کار داشتی؟
پشتِ هر گرهای، «با تو کار داشتمی» هست که از درک آن بدجور غافلیم.
حالا، این روزها، وقتی باد غرور و «من قویام» خوابیده، روزی صدبار میپرسم «جانم؟ با من کار داشتی؟»
#خویشتن_نویسی
✍🏻فاطمه بهروزفخر
———🌻⃟————
@reyhane_hmd
نگم براتون! که بهترین مُسکّنی که در برابر هجوم افکار مزاحم و ناامید کننده و منفعل ساز! به رگ و خونِ مغزم تزریق می شود کلام استاد صفایی هست🥹
همیشه آنجا که از غم غمباد گرفتم یا از قضاوتی شکسته شدم یا از شرایط سهمگینی گله کردم یا آنجا که رگ و ریشه ی امیدواری ام را گم کرده ام، آمده و با کلام ازرنده ای که زندگی درش هنوز جاری بوده، به دادم رسیده و مغز و افکار درهم شده ام را سرو سامان داده....
خدا را امروز برای قلم او که عشق و معرفت درش جاری و ساریست شکر گفتم
استاد عزیز و دوست داشتنی ام ❤
#استادعلی_صفایی_حائری
#عین_صاد
#خویشتن_نویسی
#مثل_خیلی_ها
———🌻⃟————
@reyhane_hmd