مجید بربری . یا بی مناسبت پول پخت یکروز نان را حساب میکرد و میداد به شاطر و میگفت امروز این نونها رو رایگان بدید به مردم مجید آنقدر دَمِ بربری ایستاد و نان داد دست مردم که آخرش مردم اسمش را گذاشتند مجید بربری حتی حاج جواد از گردان امام علی ، نمی دانست که مجید فامیلی اش قربانخانی است با این که با هم بچه محل بودیم و زیاد با مجید مراوده داشت آنقدر به اسم مجید بربری معروف شده بود که کسی فامیلی مجید را نمی دانست تا یک روز که من سر سوریه رفتن ،مجید به حاج جواد زنگ زدم تازه آنجا از بقیه دوستاش پرسیده بود این) مجید قربانخانی کیه؟ و دوستانش گفته بودند مجید» بربری و تازه آنجا فامیل مجید را فهمیده بود مجید در ماه خرماپزان دنیا اومد، یعنی در وسط گرمای تابستان آخرین روز مرداد هزار و سیصد و شصت و نه بود در طول نه ماه بارداری ،مجید پیش مادرم بودم مادرم خواست که بروم پیشش .باشم میگفت «خانمی که بارداره هر چیزی رو نباید بخوره سر سفرۀ هر کسی نباید بشینه لقمه ناجور نباید بخوره که روی بچه اش اثر بذاره. من هم از خدا خواسته شاد و خوشحال وسایلم را جمع کردم و رفتم خانه مادرم منزلشان یک طبقه بود سه تا اتاق و یک هال و یک راهرو داشت. اتاق جلوی حیاط که آفتابگیر و دل بازتر بود را مادرم داد به من آن روزها من فقط ساناز را داشتم. ساناز دختر اولم است یک سالش بود و همۀ کارهایش را مادرم میکرد یادم ۹۳

مجید بربری نمی آید نه ساناز و نه بقیه بچهها را خودم حمام کرده باشم يا حتى بقیه کارهایشان را انجام داده باشم مجید که به دنیا آمد و بعدش تاتی تاتی کرد و به مرور حرف زدن یاد گرفت به مادرم میگفت: «مامان بیشتر اخلاقهاش هم شبیه مادرم بود. مجید به فکر فردا .نبود از این ادمهایی بود که میگفت امروز را عشق است بی خیال ..فردا هر چقدر پول توی دست و بالش بود، همان روز خرج می.کرد این اخلاقش هم شبیه مادرم بود. خیلی به مادربزرگش وابستگی .داشت عید نوروز سال نود و دو بود که مادرم در تصادف ماشین در جاده فامنین همدان دفتر عمرش بسته شد و به رحمت خدا رفت. صبح زود بعد از نماز بود که به من زنگ زدند و گفتند «مادرت توی بیمارستانه من و برادرانم راه افتادیم سمت همدان مجید میدانست که مادرم به رحمت خدا رفته است ولی به روی خودش نمیآورد که یک وقت حال من بد نشود. اما من تا چند روز دهانم خشک خشک شده بود زبانم مثل یک تکه چوب ،خشک چسبیده بود ته حلقم پاهایم دو وزنهی سنگین شده بود و راه نمیتوانستم بروم مجید از درون حال خودش بدتر از همه ما ،بود به مادرم خیلی وابسته بود. همه جلوی در بیمارستان جمع شدیم. نصف فامیل هم همان موقع برای ختم یکی از اقواممان جمع شده بودند که متوجه میشوند مادر من هم فوت کرده است مجید آن روز برای تمام فامیلی که آمده بودند از جیب خودش ناهار گرفت ۹۴

مجید بربری . نمی خواست کسی بدون غذا برود مجید هر بار سر مزار مادرم می رفت گریه امانش را میبرید مجید را بعدها به خاطر این کارش تحسین میکردم سربند فوت مادرم بعد از چند ماه که حالم کمی بهتر شد به من میگفت ر از ،جونت اگه جای مامان ،عفت تو مرده بودی این قدر داغون نمیشدم انگار شکسته شدم با یکی از دوستاش که خیلی صمیمی ،بود هر وقت پنج شنبه ها از بهشت زهرا رد می شدند به او میگفته دور من مامان عفت رو خیلی دوست داشتم یادت باشه هر بار که از اینجا رد شدیم براش فاتحه بخونی و هر بار که از مزار مادرم رد میشدند نگاه به دهان دوستش میکرده ببیند فاتحه میخواند یا نه و همه خانواده من همه پسر دوست بودند. من یک دختر داشتم دلشان میخواست بچۀ دومم پسر باشد مجید که دنیا آمد مادرم نگران این مسئله ،بود از افضل میپرسد: «بچه چیه؟ افضل طوری آهسته میگوید پسر که مادرم دختر میشنود و با حسرت میگوید کاش پسر بود پسر !خوبه من خودم پنج تا پسر دارم هرکدومشون برام اندازه یه فامیلن هم زمان از آن ،طرف عمه ام از راه میرسد و همین سؤال را از افضل می.پرسد آن هم این مرتبه صدایش را بالا میبرد و میگوید: «پسره عمه خانم مادرم که فکر میکرد بچه ام دختر است با ناراحتی مشغول ۹۵

🌷حزب الله زنده است💔

⭕️ بارون اومده، سید از میدون غرق خون اومده😭 بارون اومده، حاج قاسم برات مهمون اومده😭

🔴محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی به دعوت رسمی نبیه بری در مراسم تشییع سید حسن نصرالله شرکت خواهد کرد. 🔻دکتر پزشکیان نیز قصد شرکت در این مراسم را داشت ولی از سوی دولت لبنان برای حضور ایشان دعوت به عمل نیامد. 🔺به دلیل محدودیت پروازی پیش آمده، از ایران فقط مسئولینی میتوانند در مراسم تشییع شرکت کنند که از سوی دولت لبنان از آنها دعوت رسمی به عمل بیاید. ✍حالا به این بگیم تحقیر یا شکست یا پیروزی در دیپلماسی دولت پزشکیان ؟!

📌یکی از اسرای اسرائیلی در حال بوسیدن سر مجاهد گردان‌های قسام در النصیرات

🔻واکنش رسانه‌های صهیونیستی به بوسه سرباز این رژیم بر پیشانی نیروهای حماس وب‌سایت عبری لایف: 🔹رسانه‌های عبری تلاش می‌کنند عکس زندانی در حال بوسیدن سر یک مبارز قسام را مسدود کنند. پلتفرمهای عبری نیز از مردم می خواهند که این تصویر را به اشتراک نگذارند. کانال ۱۲ عبری: 🔹صحنه‌های بوسیدن سر یکی از اعضای گردان‌های قسام باعث شعله‌ور شدن شبکه‌ها و کانال‌های شبکه‌های اجتماعی در جهان عرب شد و در رسانه‌های اسرائیلی در حال حاضر به طور کامل نادیده گرفته شده است. روزنامه معاریو: 🔹بوسه اسیر اسرائیلی بر سر نیروی حماس همه را متحیر کرد.

🎥حضور مجاهد گردان‌های قسام در مراسم تبادل اسرای صهیونیست با وجود جراحات جنگی 🔹یکی از مجاهدان گردان‌های قسام که در نبرد با نیروهای اشغالگر صهیونیست دست و پای خود را از دست داده است، در مراسم آزادی دو اسیر صهیونیست در رفح حضور یافت. 🔹 این رزمنده با وجود جراحات سنگین، با لباس و تجهیزات نظامی در مراسم شرکت کرد و مورد استقبال حاضران قرار گرفت.

🍃🍃🍃🌸🍃 💢بالاترین حسرت لحظه جان دادن! 🎤حجه الاسلام رفیعی

سلام امام زمانم 🧡 صبح بخیر عزیزتر از جانم🧡😔 سلامے از ذره اے کوچک به روشن ترین خورشید سلامے از قلبے مضطرب به بزرگترین آرامش سلامے از چشمانے منتظر به زهرایے‌ترین یوسف سلامے از من که تنهاترینم به تو که مولاے منے دردم را میدانے، اندوهم را میبینے، دلواپسےام را شاهدے، صدایم را می‌شنوے و دعایم میکنے ... بیا اے که نبودت علت همه‌ے غصه‌ها و ناراحتی‌هاست تعجیل درظهور وسلامتی وآرامش قلب نازنین مولایمان آقا امام زمان عليه‌السلام دلتو نورانی کن با۱۴صلوات🌻 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌻 اللهم عجل الویک الفرج🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عاشقان_امام_زمان