گفت : دلت تنگ بشه چیڪار میڪنے؟
گفتم : براے حسین علیه السلام
گریه مے ڪنم ! .
.
#دلتنگم..😭😭
.
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ کانال برتــر حجاب
✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی
👇
🌸 @reyhaneh_khelghat
521K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 امام رضا
قربون کبوترات 🕊
یه نگاهی هم بکن به زیر پات
السلام علیک #دلتنگم ......😔💔
@reyhaneh_khelghat
521K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 امام رضا
قربون کبوترات 🕊
یه نگاهی هم بکن به زیر پات
السلام علیک #دلتنگم ......😔💔
@reyhaneh_khelghat
✋#سلام_امام_زمانم♥️
مےرسـد از راه
باید #چشـم را دریـا ڪنـم
در دلم♥️ باید برایـش
#خیمہ اے بر پا ڪنم
سخت #دلتنـگـم
بگو مـاه دل آرایـم ڪجاسـت⁉️
باید آخر #یـوسـف گمگشتـہ را
پیدا ڪنم...😔
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ🌸🍃
@reyhaneh_khelghat
#دردانه_هستی
💫خانه را مرتب کن تا آقا بیاید...
✍مرحوم حاج اسماعیل دولابی دربارهی انتظار واقعی فرج، داستانی لطیف و آموزنده نقل کرده: « پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند...
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم. اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همه جا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم...
⚠ شرور که نیستی الحمدلله، گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن تا آقا بیاید.
📣حاج اسماعیل دولابی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ🌻
#انتظار
#دلتنـگـم
@reyhaneh_khelghat