#دلنوشته_رمضان ❣
سحر سیزدهم.... 🌙
✍ ضیافتت، به نیمه اش، نزدیک می شود...
و ما، غرق در بوسه های مداوم توییم ...
❄️نميدانم چقدر مهمان خوبی بوده ايم؟
اما، به لبخند های بی همتایت قسم...؛ تو شاهکارترین میزبان عالمی...
❄️چنان ندیده، میخری... که گویی میان ما و تو... هیچ نقطه تاریکی..جلوه نکرده است...
❄️شرمنده چشمان توام... ؛ دلبرم
اذن مناجات که می دهی، با خودم می اندیشم... چرا باز هم، به رویم آغوش گشوده است...؟
من بارها این سوال را با خودم تکرار کرده ام....؛
مگر چقدر می توان، ندید گرفت...
مگر چقدر می توان، بخشید...
مگر چقدر می توان، ندیده خرید....؟؟
❣نام "ستار "، تو، حصن حصین من است...خداااا
و عقل ناچیز من هنووووز، از ستاریت، تو، انگشت به دهان مانده است!!!
❄️ندید گرفتن هايت چنان مرا دلباخته ات کرده، که تصور جاماندن از آغوشت نیز، نابودم می کند...
❄️این رمضان، برای سرکشیدن اسم های تو، سحرخيز شده ام...
مرا به خودت، شبیه می کنی، دلبر رعنا قد من؟
❄️قنوت امشبم، بال درآورده است... به نام نامی "ستار" تو....
❣مرا... مثل خودت...به "ندیدن" عادت بده...؛
یا ستار.... یا ستار.... یا ستار.....
یا ستار العیوب🤲
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#دلنوشته_رمضان ❣
#سحرپانزدهم 🌙
حسرت چنگ میزند به جانم ، رمضان به نیمه رسید و من نشسته ام بر سجاده ای که هنوز تشنه ی تشنه است...
نه سرمستی سحر به جانم رسوخ کرده و نه بوسه های دم افطارت
حسرت چنگ انداخته بود و قلب مرا میخراشید تا اینکه رمضان الکریم تمام کرامتش را یکجا رو کرد.
قدمهای متولد ماه نور عجیب حسرت شکن است ، یادت می آورد ستون محکمی در نیمه این ماه کاشته اند که میتوانی با تمام سنگینی کوله بارت به آن تکیه کنی و خستگی یکساله ات را به در کنی...
یادت می آورد تو کریم شده ای تا دیگر هیچ سجاده ای تشنه نماند.
این سحر آمده ام پشت تو پنهان شوم و با وساطت تو روی سجاده ی بی بارانم زانو بزنم
حسن جاااااان
آمدهام قلبِ بیچاره ام را
به گوشهی قنداقه ات ، دخیل ببندم
تا سپیدِ سپید...
تا سبکِ سبک...
تا خودِ خـدا بال بزند
سلام #متولد_ماه_نور
🌟 تولدت مبارک🌟
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#دلنوشته_رمضان ❣
سحر شانزدهم... 🌙
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود....
و لحظه های قدر از راه می رسند...
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند...
و ما...
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم، ...
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیییچ نقطه ی روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم...
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم..؛ دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود...
❣سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است... ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام...
و تو....سال بعد... را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای...
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"..
که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی...؟
❄️سیاه دل تر از همیشه...
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
اما...یقین دارم... ؛
که سهم عظیمی از "ع ش ق" را برایم، کنار گذاشته ای...
❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم....
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست....
اما.... تقدیر مرا، از لمس وجودت...خالی مکن...
من...بدون تو.... یعنی...؛ تماااام
تو..تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام....
❣رحمان...مگر جز مهر ... می داند...؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مهرت...تکان بده....
یا رحمان....یا رحمان... یا رحمان
✍سید پیمان موسوی طباطبایی
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
💐🌾🌺☘
🌾🌺☘
🌺☘
☘
#دلنوشته_رمضان ❣
#اینجمعههمگذشتآقانیامدۍ💔
#افطارهفدهم هم گذشت اما من باز هم چشم انتظار 😭 ....
✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود.
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است.
❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود، چاره ای ندارد،جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد.
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دائماً بر گستره دلم، سنگینی می کند!
❄️سنگین شده ام.... دلبرم !❣
اصلا دیگر دلی برایم نمانده، که تو دلبرش باشی...
و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند.
❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم.
و تازه میفهمم، که فاصله مــن تا تــو فقط همیــن یک قدم است؛ خودِ خودِ خودم!
✨پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.
افطار و سحرها... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است.
میدانی..!؟
آنقدر دلم را قرص کرده ای، که هرگاه دلم بیمار می شود، هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند.
زیرا به اعجاز سرانگشتانِ طبیبم، ایمان دارم.
❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم.
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم.
اما، یادم می آید ؛
تمام سطر سطرِ نسخه های تو... شفای سینه های بیماریست که بدنبال نور، سَرَک می کشند.
طبیب من... !
درد دلــ💔ـم را... سـامـان می دهی؟
#زندگیتوامامزمانۍڪن
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
☘
🌺☘
🌾🌺☘
💐🌾🌺☘
#دلنوشته_رمضان ❣
سحر هجدهم... 🌙
✍ و.....
امشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...
❄️آسمان و زمین، عجیییب بوی درد گرفته اند...
میدانی.... ؛
شق القمری در کوفه، درپيش است...
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است...
❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حصن حصین زمین، آماده پرواز می شود...
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد...
❄️یوسفم... !
این روز ها، استخوان سوزند...
اما، تصور دردهای فردا...امانمان را بریده اند...
❣علی..... با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است... به محرابی میرود، که قرار است... ماه را در آن بشکافند...
وااای... که درد این ثانیه ها...پای قلمم را لنگ می کند...
❄️یوسفم... !
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام....
علی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است...
من بی علی... هزاااااااااااار بار، یتیمی را تجربه کرده ام...
❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو...
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم...؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم...
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم...
❄️تو بگو یوسفم....
شیعه... چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟
❣لیلةالقدر در پیش است...
و... من..
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم...
تقدیر مرا، به همین یک نشانه...زیباکن...
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
#دلنوشته_رمضان 🖤
سحر.... نوزدهم😔.....🌙
✍ برای رفتن... چقدر بی تابی....؟
از لحظه ای که سیاهی، یقه آسمان را گرفته است ...چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟؟
منتظر کدام اشاره ای....بابا؟
❄️دل دل میکنم...بی خیال رفتن شوی...
با رفتن تو...فقط زینب...نیست..که زمین می خورد....
تمام فرزندان تو... تا قیامت، به خاک می افتند....
❄️نرو ...بابا
درد نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند...
وقار حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است ..
تو می روی....و تمام چشم مرا...با خودت میبری....
تو میروی ، تا با یک ضربه...رستگار شوی...
اما من با همان یک ضربه...به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم....
❄️نرو ...بابا...
تکرار هر رمضان ... تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است...که راه نفس های مرا ، مسدود می کند....
همان قدم هايي...که سنگ و کلوخ خیابان نیز... از رفتنش...به درد آمده اند..
❣بابا...
هنوز هم ، درد امشب زینب... چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد ...
من یقین دارم ...؛
تا لحظه دیدارت...هیییچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد...
❣تمام راز زمین ... تویی بابا....
و خداوند....لیلةالقدرش را نیز...با تو هماهنگ کرده است ...
و این....
شرافتیست ... که هزااار سال است، جان مرا در تحمل این درد... تسکین داده است...
❄️می روی.... چاره ای نیست...جان دلم !!!
اما به جان بی نظیرت قسم...؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم...
و به اتصال تو...، راه آسمان را ، طی می کنم.....
❄️دستان خالی مرا....
تا آخر بازار دنیا....رها مکن....
شلوغی اش.....مرا نااابود خواهد کرد !!!
─┅═༅𖣔🏴🍃🖤𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🖤🍃🏴𖣔༅═┅─
#دلنوشته_رمضان ❣
سحر بیست و یکم....🌙
✍ بدون تو..... آسمان و زمین... بی تابند...
می بینی... ؛
همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند..
تا راهی نشوی.... بابا
❄️حسنین...
زینب...
عباس...
التماست می کنند.....
و این ماييم که ... از پس قرن ها ...فاصله... التماست می کنیم....
شیعه بدون تو... به کدام دیوار تکیه کند، بابا...؟
آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت را، به آغوش خدا... شب قدر نام گذاشته اند....
تو... همه اعجاز خدایی، حیدر...
و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمين بار، لمس می کنیم...
❣یگانه دلبر من... ؛
علی... سهم تو بود... نه ما...
که هزار سال است... در انتظار سهممان از آخرین فرزندش... خیره به راه مانده ايم...
❄️امشب، فقیرترین بنده ات منم، دلبرم ....
دستان خالی ام... به امید تحفه ای عظیم، بالا آمده اند...
من... سهمم را می خواهم...
سهمم را از خانواده علی....
سهمم را از دامان مادر....
❣من..... یوسفم را... می خواهم... خدااااااا
❄️اذن دعا داده ای... و اجابتش را ضمانت کرده ای...
من یقین دارم، که مرا،... بدون توشه، راهی نخواهی کرد....
─┅═༅𖣔🏴🍃🖤𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🖤🍃🏴𖣔༅═┅─
#دلنوشته_رمضان ❣
سحر بیست و دوم.... 🌙
✍ سحر بیست و دوم.... اولین سحر بدون علی است...
و قلب زمین، برای هضم نداشتنش...در انقباضی سخت، درگیر شده است...
❄️دیروز...آینه خدا...روی زمین.... ترک خورده است...
و دیگر هیییچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند...
❄️زمین... بی علی... فقیرترین مخلوق خداست...
بیچاره زمین....
من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش ... باز نداشته است؟؟
❣همه درد زمین یک سو...
فراق علی... یک سو...
و انتظار هزار ساله پسر علی... از سوی دیگر....
سرگیجه به جانش انداخته است....
و من...
در این درد زمین ... همیشه، با او شریک بوده ام....
❄️آخرین لیلةالقدر در پیش است....
و من... برای تسکین همه دردهای اهل زمین... قنوت می گیرم...
اما...
عظیم ترین غصه اش... همان آینه ترک خورده ایست...که باید ترمیم شود...
❄️تا زمین... "پسر علی" را رو نکند...
هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت...
❄️باید برای عظیم ترین درد اهل زمین... دعا کنیم...
برای ثروتی که داریم.... اما دستمان به او نمی رسد...
❄️باید تقدیرات زمین را... با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم....
زمین.... با پسر علی... دیگر فقیرترین مخلوق خدا.... نخواهد بود!!!
❣برای غربت پسر علی... دعا کنیم....
─┅═༅𖣔🏴🍃🖤𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🖤🍃🏴𖣔༅═┅─
#دلنوشته_رمضان ❣
سحر بیست و سوم..... 🌙
✍ از لحظه ای که سیاهی ... زمین را خلوت کرده است...
اذن " دعای فرج"... بر همه اهل زمین، وارد گشته است..
❄️ #لیلةالقدری که برترین اعمالش... دستان #منتظر رو به آسمان... است؛
تمام باطن قدر را رو میکند....
و این یعنی.... ؛
تو......راز همه تقدیرهای عظیم، در لیلةالقدری...یوسف ! ❤️
❄️نشسته ام اینجا...
در لابلای جمعیتی که، امتداد نگاهشان، به آغوش تو می رسد...
جمعیتی که قرآن بر سر مس گذارند، تا شاید، باطن قرآن را، در میان خود، حاضر ببینند...
جمعیتی که بعد از علی... دلخوش به نفس های آخرین دردانه اش هستند، که همین حوالی... فضای زمین را معطر کرده است...
❣سالهاست که، بیست و سومین سحر رمضان را ... گوش به زنگ نشانه ای از تو...تا صبح، چشم انتظاری میکنیم...
اما...
گویی هنوز دلهای زنگار گرفته مان... برای دریافت اجابت آماده نشده اند...
❄️خسته ايم... از آمد و رفت رمضان هايي که به ملاقات چشمان دلکش تو، ختم نمی شوند...
خسته ايم.. از رمضان هايی که نماز عيدش، همچنان بی حضور تو اقامه میشوند...
خسته ايم... از شلوغیهای دنیایی که خالی از خواستن های صادقانه توست...
❄️برای جانهای خسته از گناه مان، امن یجیب بخوان...یوسف !
دعای تو.. حتما راه اجابت را باز خواهد کرد...
❣دعا کن... دعاهای بی رمق مان، تا آسمان بالا روند...
دعا کن... شاید....اجابت...شویم... یوسف❤️
─┅═༅𖣔🏴🍃🖤𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🖤🍃🏴𖣔༅═┅─
#دلنوشته_رمضان ❣
سحر بیست و چهارم... 🌙
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود....
و لحظه های قدر از راه می رسند...
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند...
و ما...
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم، ...
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیییچ نقطه ی روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم...
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم..؛ دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود...
❣سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است... ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام...
و تو....سال بعد... را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای...
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"..
که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی...؟
❄️سیاه دل تر از همیشه...
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
اما...یقین دارم... ؛
که سهم عظیمی از "ع ش ق" را برایم، کنار گذاشته ای...
❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم....
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست....
اما.... تقدیر مرا، از لمس وجودت...خالی مکن...
من...بدون تو.... یعنی...؛ تماااام
تو..تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام....
❣رحمان...مگر جز مهر ... می داند...؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مهرت...تکان بده....
یا رحمان....یا رحمان... یا رحمان
✍سید پیمان موسوی طباطبایی
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
#دلنوشته_رمضان ❣
🌸سحر بیست و ششم...🌙
✍ دیگر سحرهای آخــر است.
و مـــا...
همچنان سهام دارِ دردهای ناتمام شماییم؛ یوسف !
امـــا،
این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمیدهیم!
❄️فرزند شما بودن، هزینه میخواهد.
و مــا...
برای چنین عظمتی ، هر هزینه ای را به جان می خریم.
❄️تمام عزت مان این است که، شریک درد شماییم.
اینکه؛ ما را در جامه مِشکی تان شریک میکنید.
اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید.
اینکه؛ از غربتتان، به ما نیز سهمی داده اید.
اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محال است.
اینکه؛ بی شما مُـردن برایمان محال است.
اینکه؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود، دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!
❄️اینکه؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است!
و این؛
شرح حال یک درد مبارک است؛ درد عاشـ❤️ـقی
❄️هزار الحمدلله، که عاشقمان کرده اید!
هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!
و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ایم!
و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم!
❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ، برگزیده اید.
الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری ، انتخاب کرده اید.
الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید.
الحمدلله یوسف ! که هنوز زلیخا نشده، ازدردتان به ما خورانده اید.
❄️هزار سال دیگر هم که طول بکشد، ما منتظرت میمانیم.
اصلاً کارِ دیگری در زمین نداریم.
منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم.
منتظر لمس حرارت آغوشت.
منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات.
❣مــــا.... منتظـــرت میمانیـــم!
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
🌸دراین شب های رمضان
میسپارمتان به
اون کسی که تودیار
بی کسی بین همه ی
دلواپسی ها مونس
و همدممان است.
شبتون درپناه حق.
✨ شبتون آبی تر از دریا ✨🌙
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─
🌸🍃
#دلنوشته_رمضان ❣
🌸سحر بیست و هشتم....🌙
✍ دلم می لرزد، خــــدا
فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است.
❄️دلم می لرزد، خـــدا
از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است.
از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.
از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند، نه حاصل عنایت هايت!
❄️خـــدا.....
دلم، تو را برایِ همیشه می خواهد!
آغوش گرم و بی همتای تو را، که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام.
مـن....از دنیای بدون تو، می ترسم.
از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند.
از روزهای سپيدي، که بدون هم نفسی با تو، تاریک ترین لحظه های عمر من هستند.
قلبــ💔ــم...
بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.
و دستانم، لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند.
❄️چه کنــــم...؟
بی سحرهای روشـــن؟
بی زمزمه های ابوحـــمزه؟
بی اشکهای افتتــــاح؟
❣نـــرو از خانه ما، دلبـــرم!
من بی تو، از پرِ کاهی سبک ترم، که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود.
❄️نـــرو از خانه مـا،
بمــان، همین جــا، در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است.
بمـــان!
مــن، بی تـــو....فقیرترین انسانِ زمینم؛ خدا❣
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅
#ریحانه_زهرا
کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
『@Reyhaneh_Zahra_80』
─┅═༅𖣔🌸🍃🌸𖣔༅═┅─